به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی کتاب "چه باشد آنچه خوانندش تفکر؟" اثر مارتین هایدگر با حضور سیاوش جمادی، مترجم کتاب، و دکتر بیژن عبدالکریمی و دکتر فرید اولیایی از سلسله نشستهای گروه فلسفه و دین سرای اهل قلم عصر دوشنبه 18 خرداد ماه برگزار شد.
دکتر عبدالکریمی با اشاره به نقد خود هم بر ترجمه و هم بر مقدمه مترجم، گفت: من دو نقد بر این کتاب دارم که یکی به ترجمه بر میگردد و دیگری به مقدمه مترجم. برای نقد معیار میخواهیم و برای ترجمه آثار فلسفی نیز معیار لازم داریم. من هم برای خودم معیاری دارم و آن تفکر شورانگیز است.
مولف "هایدگر و استیلا" تصریح کرد: انسان در برابر هستی میایستد و طرح پرسش میکند. انسان در باب خودش، شان و جایگاه خودش، هستی و حقیقت پرسش میکند. عشق نیز شورانگیز است ولی به شورانگیزی تفکر نیست. عشق پر مخاطره نیز هست. البته تفکر هم مخاطره انگیز است ولی در عین حال مامن و سکنای آدمی نیز هست. تفکر یگانه ماوایی است که آدمی در این عالم دارد. تفکر هر چه اصیلتر باشد با عشق پیوند عمیقتری دارد.
این محقق فلسفه در ادامه خاطر نشان کرد: در پرتو تفکر، عشق راستین و رهایی و آزادی و آزادگی را میشود تجربه کرد. وقتی متن فلسفی میخوانیم، در خود مخاطب نیز شورانگیزی ایجاد میشود. وقتی یک متن ترجمه را میخوانیم، اگر احساس شورانگیزی ایجاد کرد، آن متن متنی موفق به شمار میرود. ولی اگر متنی خواندیم و نتوانستیم ارتباط برقرار کنیم، آن متن متنی موفق نیست.
وی در ادامه تصریح کرد: برخی مترجمان بهانه میآورند که زبان هایدگر بسیار دشوار است. برخی معتقدند زبان آلمانی دشوار است و انتقال آن به زبان فارسی دشوار است. همه اینها را میشود تا حدودی قبول کرد و نه البته همه آنرا. همه اینها زمانی قابل حل است که مترجم با مولف همراهی و طی طریق کرده باشد و آنرا خوب فهمیده باشد. بصیرتهای بنیادین متفکران اگر به جان ما نشسته باشد، میتوانیم به همه منتقل کنیم.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: متنی موفق است که احساس شورانگیزی را در خواننده ایجاد کرده باشد. این معیار من است. بر اساس این معیار ترجمه آقای جمادی بسیار موفق است. در مطالعه "هستی و زمان" و "متافیزیک هایدگر" که جمادی هر دو را ترجمه کرده است، این احساس شورانگیزی وجود نداشت ولی در مطالعه این کتاب، احساس شورانگیزی در من ایجاد شد.
او افزود: با همه نگاه مثبتی که به این ترجمه دارم، نقدهایی نیز به این کار وارد است. نقد من به عواملی برمیگردد که شورانگیزی اثر را کاسته است. یک مشکل به کثرت پانوشتها باز میگردد. البته بسیاری از این پانوشتها ضروری هستند و از آنها گریزی نبوده است. اما مواردی وجود دارد که پیوسته حضور مترجم را در متن نشان میدهد و سبب انقطاعهای مکرر میگردد. گاهی اوقات حضور مترجم در متن زیاد است. چون متن، متن یک فیلسوف بزرگ است، این پانوشتها سبب میشود که نتوانیم با خود متفکر مواجه شویم. وجود کلمات نامانوس در متن نیز از جمله ایرادات وارد با این ترجمه است. چه ضرورتی دارد که کلمات نامانوس را به کار ببریم. اگر چه این کلمات درست هستند ولی باید طوری باشد که احساس آرامش خواننده را بر هم نزند و سرمایه ذهن خواننده متوجه پیدا کردن معانی آنها نشود و متمرکز به خود اندیشه شود.
او در ادامه افزود: نقد دیگر من به مقدمه مترجم است. جمادی در ابتدای کتاب مقدمهای را نوشتهاند که به آن نقدی دارم. در بررسی آثار هایدگر در ایران برخی کوشیدهاند یک تفسیر الهیاتی از هایدگر بدست دهند. برخی نیز در مقابل یک تفسیر سکولار و نیهیلیستیک از هایدگر ارائه دادهاند. جمادی چهره بسیار نیهیلیستیک از هایدگر در مقابل آن چهره الهیاتی از هایدگر ارایه کرده است. او گاهی به جای تفکر، نصیحت اخلاقی میکند. جمادی میخواهد نشان دهد که هایدگر متاخر اهمیت ندارد و این هایدگر متقدم است که مهم است. هایدگر را پدر معنوی پست مدرن میدانند ولی خود او پست مدرن نبوده است. این هایدگر "وجود و زمان" است که بر فیلسوفان پساساختارگرا تاثیر میگذارد. هایدگر قصد دارد نگاه ما را به امر ما تقدمی فراخواند که باعث تفکر میشود.
او در پایان گفت: تفسیرهای سکولار از هایدگر، متاثر از مکتب فرانکفورت و آدورنو است. لذا تفسیرهای سکولاریستی از هایدگر جسم تفکر هایدگر را بیان میکند و فاقد آن روحی است که در تفکر هایدگر وجود دارد. همانگونه که تفسیر الهیاتی هم نهایتا نمیتواند بنیان اندیشه او را بیان کند.
در ادامه این جلسه دکتر فرید اولیایی با اشاره به اینکه این اثر مهمترین کار هایدگر نبوده، گفت: ترجمه آقای جمادی کاری بسیار ارزنده است. در مقدمه آمده است که این کتاب، کتاب عظیمی از هایدگر است در صورتی که خود هایدگر هم معتقد نبود که این اثر کار بزرگی باشد و حتی قصد داشت آنرا به صورت کتاب درآورد که میسر نشد. این کتاب برای فهمیدن تفکر و تاثیر اندیشه هایدگر بر تفکر معاصر مهم است. ترجمه فرانسوی این کتاب بر اروپای غربی و فرانسه تاثیر بسزایی گذاشته است.
وی تصریح کرد: هایدگر در این اثر به آنچه درباره آن میخواهیم فکر کنیم میپردازد و برای او دیگر مساله وجود اهمیت ندارد. برای او متناهی بودن مطلق وجود است که مهم است. او از کلمه وجود خودش را کنار میکشد. این کتاب نشان میدهد سیری را که هایدگر پیش میرود و تا جایی که میخواهد روی وجود خط بکشد.
نظر شما