۲۰ تیر ۱۳۸۸، ۱۳:۰۱

پرسیدن و شخصیت انسانی

پرسیدن و شخصیت انسانی

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: پرسیدن نه تنها تاریخ‌ساز بوده که انسان‌ساز هم بوده است. بدون پرسش ما نه علم و دانشی داشتیم و نه شخصیتهای بزرگ و سترگی. شخصیتی که می‌پرسد با آنکه نمی‌پرسد تفاوتهایی ماهوی دارد.

تاریخ معرفت و اندیشه بشری ، تجلی و مظهر خاصی از پرسشهای انسانی است.  با این تعبیر ، اولآ منشآ و مبدآ هر تفکری پرسش و سوال است و ثانیآ پرسشهای انسانی گستره وسیع تری را نسبت به حوزه اندیشه در بر می گیرند . در سطحی فردی و انسان شناسانه نیز ذهن انسان را می توان حوزه ای سوال خیز دانست و پرسشگری را از صفات اندیشه به شمار آورد. در این مقام ذهن انسان به مثابه بوستانی است که سوالات زمین آن به شمار می روند و بدون زمینی پربار ، انتظار درختانی پرحاصل بیهوده می نماید. عباراتی چون: پرسشگری پایه هر دانش و معرفتی است و پرسش پارسایی ذهن است با توجه به این مقدمه فشرده قابل توجیه است.

وجود انسانی نیز در کنار حوزه اندیشه انسانی رابطه نزدیکی با پرسشها برقرار می کند. برای آنکه اندیشه انسان به صفت بارز سوال مندی ملبس شود باید قبض و بسطهایی در وجود انسان رخ دهند تا اندیشه، این چالشها را  به  تصویر کشد و آنها را به "پرسش" بدل کند. هر حصولی معطوف به حضوری است و پیش از آنکه معرفتی در حوزه اندیشه حضور یابد باید  در حوزه وجود انسانی  باید تحولاتی رخ دهند. علاوه بر آن ، وجود انسان نه تنها علت پرسش و پرسشگری است که از کند و کاوهای آن متآثر نیز می شود و عکس العمل نشان می دهد. به طور مثال بی قراری ها و تب و تابهای وجودی  اندیشمندان در مواجهه با پرسشهای سترگ انسانی نشان از عکس العمل وجود انسانی در قبال پرسشها ی معرفتی - که متعلق به حوزه معرفت هستند - دارد.

گرچه اطلاق واژه ها و مفاهیم بر حالات وجود انسان بسیار مناقشه برانگیز است دور از واقع نیست اگر "تعجب" و "شگفتی" را حالات وجودی دانشمندان و پژوهشگرانی بدانیم که قبل از درانداختن سوالاتی در مورد طبیعت و جهان در آنها متجلی می شود. تعجب و شگفتی حالاتی هستند که آدمی پس از دیدن و حس کردن امری سترگ و عظیم که انتظار وقوع - و یا کیفیتی خاص از - آن را نداشته است در وجودش نمود می یابد. بدین جهت دور از واقع نیست فردی را که در قبال طبیعت، آسمان و جهان به تآمل می پردازد متعجب یا شگفت زده بنامیم.  با این مقدمات سخن فیزیکدان بزرگ آلمانی ماکس پلانک قابل فهم است که : " در این جهان تا کسی به شگفتی و تعجب دچار نشود عالم و دانشمند نخواهد شد."

اگر صفت "تعجب" را به صورت یک طیف پیوسته - و البته گستره - در نظر بگیریم به نظر می رسد این ویژگی حالت تمامی افرادی است که به جهان ، طبیعت ، گیاهان و... می نگرند ،درباره آن تامل می کنند و عاقبت طرح سوال می نمایند؛ هرچند همه آنها در یک نقطه از این طیف گسترده قرار نمی گیرند و به یک اندازه از این صفت نصیب نمی برند، در هر صورت این خصیصه را با وجود داشتن لایه ها و درجات گوناگون می توان صفتمشترک آنها به شمار آورد. به قول سعدی :

 این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هرکه فکرت نکند نقش بود بر دیوار
عقل حیران شود از خوشه زرین عنب
فهم حیران شود از حقه یاقوت انار

آنچه در مفهوم تعجب نهفته است این است که این تعجب  به سوالات تحویل و فروکاسته می شود  و پرسشها - و به تبع از آنها جوابهایشان - قصد دارند که تعجب یا شگفتی حاصل را زایل کنند. به معنای دیگر پیش فرض اصلی تعجب و شگفتی آن است که ذهن آدمی و موشکافی آن باید بر این تعجب غلبه کند و شفافیت و صراحت جای آن را بگیرد. ذهن انسان در مواجهه با پدیده ای که وجود آدمی را به تعجب دچار کرده است هم ماهیت آن پدیده را می کاود و هم علت آن را و هم نتایج به تبع از آن را و بدین گونه منظومه ای از علت یابی ها و ماهیت کاوی ها را به وجود می آورد. از این رو، وضوح بر مسند تعجب و شگفتی می نشیند و سبب سازی و سبب یابی ، اعجابهای سبب سوز را محو می کنند. به معنای دیگر در نفس مفهوم تعجب، تحویل آن به پرسش و سپس جواب و زایل شدن آن نهفته است.

پاره ای از ابهامات وجودی و چالشهای باطنی آدمی قابل تحویل به پرسشهایی هستند که اینها خود به جوابهایی معین ختم می شوند. به معنای دیگر بخشی از چالشهای انسانی می توانند به قاعده و قانون اساسی ذهن - عین درآیند و ذهن با مبانی خود شناختی از عین به دست آورد. اما بسیاری از ابهامها و ایهامهای وجودی به سادگی به این تحویل کلان تن در نمی دهند. دغدغه های انسان در قبال مرگ، چالش انسان با هویت خویش و معنای زندگی اش، کشمکش آدمی با اختیار یا جبر و نقش علیت و قوانین طبیعی و الهی در آن ، رنجهای انسانی، نومیدی ها و یآسهای وجودی ، تنهایی های هراس انگیز ، گفت و گو و مراوده و همچنین مواجهه با خدا، سوز و گدازهای عاشقانه و شیفتگی های عابدانه و ایمانهای خاضعانه پاره ای از فراز و نشیبهای وجود انسانی هستند که به سادگی در قالب معروف و مرسوم ذهن - عین در نمی آیند.

 این دغدغه ها بیش و پیش از آنکه تعجب آور باشند تحیرزا هستند و فراتر از آنکه به لباس شگفتی درآیند به قامت پریشانی ها و دلهره ها و اضطرابها ظاهر می شوند.

کد خبر 909940

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha