این دفعه بی خیال! منبع خبر این بار روزگار غدار است و ما که نشسته ایم و در بهت و ناباوری رفتنت را تماشا می کنیم. رفتن تو را و دخترت را و همسرت را که طاقت نیاورد و همان دیشب مثل تو بی خبر رفت.
خبر تویی این بار برادر ، که لعنت به هر چی خبر! خبر تویی که بی خبر پر کشیدی و رفتی!
پرسیدم: چه خبر آقای تکین؟
مثل همیشه نگاهت تا مغز آدم را می جورید!
گفت: سلامتی! دارم می رم یه چند روزی هوایی عوض کنم.
تعجب کردم از تو برادر! که همیشه ساکت بودی و این بار پرحرف.
گفت: دو سال دیگه مونده.
گفت: این دوسال هم تموم بشه خلاص می شم.
گفت: تو این دو سال هر کاری بگن می کنم. عکس هم بخوان می گیریم تا تموم بشه!
نه نشد! تمام نشد آقای تکین. تمام نشد. همیشه همینطوری است. آوخ که از دنیا غصه را قسمت ما کرده اند آقا مجتبی!
حالا باید خبرم را ذخیره کنم آقا مجتبی ! حالا باید کلمات کلیدی را بزنم. حالا می خواهم بزنم مجتبی تکین! دستم به کیبورد نمی رود آقای تکین. دستم به کیبورد نمی رسد. مثل بچه های گروه عکس که دستشان به کیبورد نمی رسید وقتی می خواستند برای تصویرت روبان سیاه بزنند.
با خودم می گویم ای کاش این یکی را مدیر اتاق خبر برای همیشه از خط خارج کند! ای کاش تو دوباره با همان سکوت ِ ساکتِ سردت از در آسانسور وارد شوی و بپرسی چه خبر؟ ای کاش دوباره تو همان جلسه ها سر و کله ات پیدا شود و با سکوتت ما را به فکر فرو ببری.
نه آقای تکین! تو حالا در میان کلمات کلیدی روزگار ما جا خوش کرده ای. خبرت را لابد تا الان هزار بار ذخیره کرده ام که مبادا کلمات مثل تو بی وفا باشند و بخواهند از قاب پنجره دفترم بگریزند.
خداحافظ آقای تکین. خداحافظ ساکت ترین دبیر عکس عالم. خداحافظ! این تیتر یک امروز است. این تکان دهنده ترین خبر برای تمام بچه های خبرگزاری مهر است. خبر حالا تویی! تو که بی خبر رفتی! تویی که درگذشتی! منی که درگذشتم! مایی که درگذشتیم! خداحافظ برادر!
--------------------
احمد جلالی فراهانی - دبیر اجتماعی
نظر شما