پیام‌نما

وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ * * * یهود و نصاری هرگز از تو راضی نمی شوند تا آنکه از آیینشان پیروی کنی. بگو: مسلماً هدایت خدا فقط هدایت [واقعی] است. و اگر پس از دانشی که [چون قرآن] برایت آمده از هوا و هوس های آنان پیروی کنی، از سوی خدا هیچ سرپرست و یاوری برای تو نخواهد بود. * * * از تو کی خوشنود گردند ای ودود! / از رهی، هرگز نصاری و یهود؟

۲۷ مرداد ۱۳۸۸، ۱۰:۵۰

تحلیل مهر/

نخبگان ایرانی و مسئله "علم"

نخبگان ایرانی و مسئله "علم"

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: علم و تکنولوژی مهمترین مؤلفه‌های جهان مدرن هستند و ما که باید مدرنیته را به‌خوبی بشناسیم نمی‌توانیم از این شاخصها به‌آسانی گذر کنیم. در این میان مواجهه نخبگان و روشنفکران ایرانی با علم و تکنولوژی هم شنیدنی است.

شکی نیست که علم جدید یکی از مهمترین مظاهر جهان جدید قلمداد می شود. به زعم یکی از اندیشه ورزان ایرانی اگر همه مولفه های مدرنیته و جهان جدید رخ داده بودند اما علم جدید نضج نگرفته بود ما نمی توانستیم جهان مدرن را تجربه کنیم. به تعبیر دیگر همه فراز و فرودهای جهان جدید بجد خود را در علم نمایان می سازند. از سوی دیگر توفیق علم در کشف ناشناخته ها و دست بردن در طبیت و تغییر آن متناسب با نیازهای انسانی واجد جنبه های عینی کامیابی و موفقیت است. بدین جهت کمتر کسی در توفیق علم شکی روا می دارد. از سوی دیگر همین مولفه مسائل و مشکلاتی را برای بشریت به وجود آورده که این مسائل فشرده مسائل و مصایب مدرنیته و جهان جدید قلمداد می شوند.

با تکیه بر این مقدمات است که می توان اینگونه مدعی شد که هر نگاه و رویکردی که به جهان جدید نظر دارند اگر از علم جدید براحتی بگذرد به تقریری نزدیک به واقع دست نیافته است. در این میان اگر بتوان کارنامه روشنفکران ایرانی را نیز واجد نقاطی قوت و ضعف دانست این نقاط فراز و فرود دقیقاً در قبال تأویلی که از علم جدید داشته اند شکل گرفته است. این مقام قصد دارد این مدعا را بسط و سپس نمونه هایی برایش مشخص سازد. به تعبیر دیگر مدعای اصلی این مقال آن است که فقدان علم شناسی دقیق در بین روشنفغکران باعث شده آنها نتوانند به تصویر درستی از مدرنیته دست یابند و همین امر کوشش آنها را در راستای جمع سنت و مدرنیته با مشکل مواجه ساخته است.

نکته ای در رویکرد همه افرادی که به علم جدید نظر دوخته اند برجسته است و آن نکته این است که تقریباً همه روشنفکران ایرانی رویکردی ناقص به علم روا داشته اند. در جایی اشاره داشتیم که مدرنیته شناسی روشنفکران ایرانی مانند سنت شناسی آنها کامل نبوده و از نقصانهای فراوانی رنج برده است. بخش مهمی از این نقصان ناشی از آن است که علم شناسی متفکران، نخبگان و روشنفکران ایرانی ناقص بوده است. کافی است نگاهی به روشنفکران اوان دوره مشروطه چون: آخوند زاده و میراز ملکم خان بیندازیم تا دریابیم اینها چگونه مفتون و مجذوب علم شده اند و علم را معادل درست و غیرعلم را معادل نادرست فرض کرده اند.

فیلسوفان علم به ما تذکار داده اند که علمی بودن یک نظریه بدان معنا است که آن نظریه تا چه اندازه قابلیت ابطال یا اثبات تجربی را دارد و علمی نبودن یک نظریه یا فرضیه تنها بدان معنا است که آن نظریه نمی تواند آزمون تجربی شود. اما متأسفانه خط مشی بیشتر نخبگان ایرانی آن بوده است که علم را معادل درست و غیرعلم را معادل نادرست مفروض گیرند. به تعبیر دیگر آنها علم را به مثابه یک ایدوئوژی مطرح کرده اند.

مکتوبات روشنفکران اوان مشروطه این خبط و خلط را بخوبی نشان می دهد. طبیعی است هنگامی که علمی بودن معادل درست بودن قلمداد شود همه کوشش ما باید این باشد که جوانب گوناگون معرفتی مان را با این علم هم نوا و همسو کنیم و این کاری است که کثیری از نخبگان ایرانی انجام داده اند و طرفه آنکه پاره ای از آنها هنوز مشغول این کار هستند. در این میان البته علم آموزه و نظامی در نظر گرفته می شود که از تاریخ و فرهنگ غرب مجزا است و مجسمه حقیقت و حقیتقت مجسم است و بدین جهت باید همیسشه و همه جا با آن همرا و همدم بود.

روشنفکران ایرانی پس از گذشت افراط و تفریط پوییهای اوان مشروطه در پاره ای از زمینه ها آبدیده شدند و سعی کردند تا اشتباهات اسلاف خویش را تکرار نکنند اما در زمینه علم شناسی به همان آفاتی دچار گشتند که پیشینیان آنها بدان دچار بودند. در این منظومه و بستر علم آموزه ای تلقی می شد که حقیقت را به تمامی فراروی بشر قرار می دهد و منبعی دیگر برای رسیدن به حقیقت جز آن وجود ندارد.

این رویکرد تا بدان جا رسیده که تعدادی از روشنفکران دینی سعی کردند حتی احکام فقهی را نیز با آموزه های علمی موجه کنند و نشان دهند علم برای تک تک احکام فقهی دلیل و برهان و شاهد نشان می دهد. یعنی نه تنها آموزه های دینی ما با علوم انسانی سازکار و همراه است که با علوم طبیعی نیز مشکل و تعارضی ندارد. غافل از آنکه این دو حوزه به دو بستر و گستره کاملاً مجزا تعلق دارند و یکی انگاشتن آنها و قایل نبودن به حد و مرز برایشان مشکلات فراوانی را به وجود می آورد.

نمی توان از علم و رویکرد نخبگان و روشنفکران ایرانی سخن گفت و از آفت و آسیبی بسادگی گذشت که گریبان متفکران بسیاری -  چه شرقی و چه غربی – را گرفته است. این آسیب همانها افراط در نقد علم است. یعنی همانطور که عده ای شیفته وار به دامن و دامان علم پناه برده اند و هرچه را که علمی نیست با چوب انکار رانده اند پاره ای دیگر چنان و چندان در نقد علم سخن گفته اند و آن را معادل جنبه های منفی تمدن غرب پنداشته اند که مبتنی بر این دیدگاه نمی توان هیچ جایگاهی برای این دستاورد مهم بشری قایل شد.

حق آن است که علم نه تنها معرفت بشری است و نه از عیب و نارسایی و خلل مبرا. اما کسی در اینکه این معرفت یکی از منابع معرفتی مهم تاریخ بشری است شک و ایرادی ندارد. به همین جهت افراط پویی های افرادی چون: فایرابند و کوهن که اتفاقاً مریدان وطنی هم دارند به هیچ عنوان قابل پذیرش نیست. روشنفکران و نخبگان ایرانی البته می توانند در قبال علم مواضع و رویکردهای گوناگونی اتخاذ کنند اما هر رویکردی که در نظر می گیرند و پی جویی می کنند یک نکته را نمی توانند نادیده بگیرند و آن نکته این است که علم به عنوان یک منبع معرفتی قابل انکار نیست همان طور که این نکته قابل انکار نیست که دیگر منابع معرفتی وجود دارند که از اصالت و اعتبار برخوردارند و با آنها آدمی دریچه های برجسته دیگری را واجد است. دین، عرفان و تاریخ این منابع معرفتی هستند. کافی است سطح نگاه خودمان را از یکی – دو سده اخیر به دو هزاره اخیر تغییر دهیم تا به کارکردهای این منابع متکثر معرفتی پی ببریم.

کد خبر 931671

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha