پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۲۸ مرداد ۱۳۸۸، ۱۲:۳۳

جمادی:

صنعت فرهنگ در جوامع بسته خطرناکتر از جوامع باز عمل می‌کند

صنعت فرهنگ در جوامع بسته خطرناکتر از جوامع باز عمل می‌کند

مترجم "هستی و زمان" گفت: در صنعت فرهنگ جایی برای اینکه انسان بتواند فردیت خود را عرضه کند وجود ندارد و در این صنعت امر جدید حذف می‌شود. در جوامع بسته صنعت فرهنگ خطرناکتر از جوامع باز عمل می‌کند.

به گزارش خبرنگار مهر، نشست بررسی نظریه فرهنگ در جوامع باز و بسته با سخنرانی سیاوش جمادی عصر دیروز سه شنبه، 27 مرداد ماه در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار گردید.

جمادی با اشاره به تاریخچه طرح نظریه صنعت فرهنگی، گفت: صنعت فرهنگ برای اولین بار در فصل چهار کتاب دیالکتیک روشنگری اثر ماکس هورکهایمر و تئودور آدورنو مطرح شده است. من در مقدمه ترجمه کتاب زبان و اصالت اثر آدورنو، به بحث صنعت فرهنگ اشاره کرده‌ام.

وی گفت: بحث صنعت فرهنگی در کتاب دیالکتیک روشنگری یک بحث فلسفی بسیار قدیمی است و آن بحث "این همانی" (identity) و رابطه "این همانی" با "نا این همانی" است. این مساله فرهنگی را هگل، هایدگر و نیچه نیز مورد توجه قرار داده‌اند.

مترجم هستی و زمان، خاطر نشان کرد: پروکلس یک دیو و راهزن افسانه‌ای است که قربانیان خود را می‌گرفته و به تختی می‌بسته است. اگر آنها بلندتر از تخت بودند آنها را کوتاه می‌کرده و اگر کوتاه‌تر از تخت بودند آنها را می‌کشیده تا هم‌اندازه تخت شوند. این معنای این همانی و یکسان سازی است. مساله‌ای که در کتاب دیالکتیک روشنگری مطرح بوده این است که در عصر مدرن برخلاف انچه که خواست روشنگری مبنی بر نفی سلطه بود، سلطه دوباره به صورت خفیه و نهانی بر می‌گردد.

وی تصریح کرد: صنعت فرهنگ، نقش همان پروکلس را بازی می‌کند. صنعت فرهنگ، آنچیزی را که نا این همان است نمی‌پذیرد مگر اینکه این همان بشود. در صنعت فرهنگی فردیت، خلاقیت و ابتکار قربانی می‌شود.

مترجم اصالت زبان در ادامه یادآور شد: صرف نظر از آنچیزی که آدورنو می‌گوید، صنعت فرهنگ مساله تاثیر پذیری فرهنگ از صنعت است. در صنعت فرهنگی مهمترین مساله تکثیر است. در نسخه برداری کتابهای قدیمی چنین مساله‌ای وجود نداشت و دامنه تکثیر محدود بود. ابزار تکثیر پیام و کالاهای فرهنگی از گوتنبرگ تا به حال چنان است که کالاهای فرهنگی را به اندازه‌ای تکثیر می‌کند که می‌تواند آنرا در اختیار توده‌ها قرار دهد.

وی افزود: در گذشته چنین نبود که توده بتواند آثار فرهنگی را دریافت کند و اساسا توده به عنوان عوام از آثار هنری بی‌بهره بود و این کالاها در اختیار خواص قرار می‌گرفت. توده‌ای کردن کالاهای فرهنگی از دوران گوتنبرگ شروع شد. حال سوال این است که آیا این پدیده خوب است یا بد؟ مضرات دارد یا محاسن؟  اگر کلی نگاه کنیم باید گفت، صنعت فرهنگ طرفدارانی دارد. آنها معتقدند که صنعت فرهنگ هنر را دموکراتیزه می‌کند و از انحصار خارج می‌کند. در واقع صنعت فرهنگ، هزینه استفاده از کالاهای فرهنگی را برای توده‌ها کاهش می‌دهد. اما آدورنو در سال 1947 که این نظریه را بیان کرد چنین طرز تفکری به صنعت فرهنگ نداشت.

این مترجم آثار هایدگر در ادامه خاطر نشان کرد: باید توجه داشت که آدورنو این نظریه را ابتدای به ساکن مطرح نکرده و متاثر از دیگران بوده است. یکی از این افراد که آدورنو از او متاثر بوده، والتر بنیامین است. بنیامین در مقاله‌ای تحت عنوان "کالاهای هنری در عصر باز تولید پذیری تکنیکی آن" به یک نکته ظریف اشاره می‌کند که جنبه فنی دارد. نکته این است که تکثیرپذیری تکنیکی به حیطه اقتدار اثر هنری تجاوز می‌کند؛ اثر را از حیطه اقتدار بر می‌کند؛ هاله اثر را محو می‌کند و نسخه اصل و نسخه بدل را با هم یکسان و این همان می‌کند.

وی گفت: هاله‌ای که بنیامین مطرح می‌کند به معنای همان چیزی است که اصالت اثر را تضمین می‌کند و اقتدار اینجایی و اکنونی - به معنای جایی که اثر اصلی در آن در مقایسه با اثار بدل قرار دارد - اثر را حفظ می‌کند.

جمادی خاطر نشان کرد: ارزش آیینی که بنیامین مطرح می‌کند اشاره به رابطه‌ای است که پدید‌آور اثر با اثرش دارد و این رابطه یک اثر آیینی دارد که ربطی به اثر ندارد. به عنوان مثال دعا یک رابطه میان انسان و خداست. بر اساس مثالی که آدورنو در کتابش می‌زند اگر دعا در تلوزیون به نمایش گذاشته شود، ارزش آیینی دعا به ارزش نمایشی در می‌آید.

وی افزود: وقتی پیامی در مقیاس وسیع تکثیر می‌شود، حقیقتی در میان مردم توزیع می‌شود و از ارزش آیینی حقیقت چیزی کم نمی‌شود. آدورنو به عنوان کسی که مزاج و سوابق مارکسیستی دارد متمایل به هنر توده‌ای است و به این نتیجه می‌رسد که صنعت فرهنگی محاسنی نیز دارد و آن اینکه صنعت فرهنگی هنر را دموکراتیزه می‌کند و در اختیار توده‌ها قرار می‌دهد.

او تصریح کرد: بنیامین به آن نتایجی که آدورنو در باب صنعت فرهنگی می‌ر‌سد، نمی‌رسد. بنیامین می‌گوید از طریق صنعت فرهنگی جنگ زیبا می‌شود و هویتهای کاذب ساخته می‌شود و فاشیسم با صنعت فرهنگی پیش می‌رود.

جمادی افزود: فرهنگ در صنعت فرهنگی چیزی است که ساخته می‌شود و نه آنچیزی که از فرهنگ گذشته به ما فرا داده شده است.

وی در ادامه با اشاره به نقل قولی از آدورنو در کتاب دیالکیتک روشنگری، خاطر نشان کرد: آدورنو می‌گوید استبداد تن را رها می‌کند و روح را آماج هجوم قرار می‌دهد. استبداد یعنی انطباق همه با یک تن. این موضوع از فلسفه کانت شروع شد. یک نیروی شاکله ساز در تمامی نقدهای کانت مشهود است و حکم آن مطلق است و ازلی و ابدی است و به ما ارتباط ندارد. این شرایط حکم ساز را کانت در سه نقد خود مطرح کرده است. این سه نقد نزد کانت عبارتند از: نقد عقل محض، نقد عقل عملی و نقد قوه حکم. در فلسفه کانت شرایط ما تقدم این ادعا را دارد که ابدی و ازلی است و اموری ذاتی هستند.

وی تصریح کرد: آدورنو معتقد است که آن شاکله سازی مطرح در فلسفه کانتی، باز جایی برای آزادی انسان قایل بود و چیزی به نام فردیت و اراده در شماتیسم فلسفه کانت وجود داشت، ولی هیچ آزادی‌ای در شماتیسم صنعت فرهنگ وجود ندارد.

 وی افزود: آدورنو می‌گوید که استبداد تن را رها می‌کند ولی به نظر من تن را نیز رها نمی‌کند و علت اینکه آدورنو تفکیکی میان تن و روح در این گفته خود انجام داده به این دلیل است که می‌خواهد استبداد سنتی را در مقابل استبداد صنعت فرهنگ قرار دهد. استبداد در معنای قدیم، صنعت در آن دخالت نداشت. تپه‌های سری که آغا محمد خان قاجار درست می‌کرد با انفجار هسته‌ای ناکازاکی و هیروشیما تفاوت کمی ندارند ولی تفاوت کیفی دارند.

وی خاطر نشان کرد: در گذشته استبداد به معنای مفهوم فردی کلمه بوده است. یک شاهی بوده که می‌توانسته سر بزند ولی دستهایش به اندازه‌ای بلند نبوده که بتواند همه جا دست اندازی کند و لذا در گذشته قدرت تسری اراده به همه جا وجود نداشته است. به نظر آدورنو صنعت فرهنگ سلیقه‌ها را شکل می‌دهد؛ مصرف را شکل می‌دهد و نوع زندگی را مشخص می‌کند. این صنعت حتی انتخابها را شکل می‌دهد و به سان گذشته سلطانی نیست که که دستش به همه جا نرسد.

 وی در پایان گفت: در صنعت فرهنگ جایی برای اینکه انسان بتواند فردیت خود را عرضه کند وجود ندارد و در این صنعت امر جدید حذف می‌شود. در جوامع بسته صنعت فرهنگ خطرناکتر از جوامع باز عمل می‌کند. در این جوامع رسانه‌ها در اثر انحصار طلبی دچار این توهم می‌شوند که صدای ملت هستند که این امر رسانه‌ها را به انزوا می‌کشاند و آنها را خنثی می‌کند و دیگر کسی به رسانه‌ها توجه نمی‌کند.

 

کد خبر 932354

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha