در این بین آموزههای دینی تعاریف مشخص و درستی را از مرگ و زندگی پس از آن ارائه دادهاند اما تخیل آدمی در این راستا تصاویری خاص بنا به ذهنیت و تفکر فرد از مقوله مرگ ساخته و به تصویر میکشد. گاه کنجکاوی برای دستیابی به تصویری خوشایند از زندگی پس از مرگ انسان را به کند و کاو در درون خود و داشتهها و باورهایش از زندگی و مرگ میکشاند.
شاید یکی از بسترهای مناسب برای نشان دادن ذهنیتهای مختلف نسبت به مرگ و زندگی پس از آن گونههای مختلف هنری باشد که سینما و تئاتر بهترین ابزار برای بیان این وضعیت هستند. تئاتر ایران در سالهای اخیر آثار مختلفی با نگاهی به مقوله مرگ و زندگی پس از آن داشته که "کادانس" نیما دهقان، "ترمینال" سیامک احصایی و "مادر مانده" آذرنگ و دهقان از آن جملهاند.
صحنهای از تمرین نمایش "بوبوک"
بنفشه اعرابی نویسنده و کارگردان جوان تئاتر نیز با نگاهی به مقوله مرگ و زندگی پس از آن نمایش "بوبوک" را نوشته و تولید کرده است. پلاتوی تمرین دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس تهران پذیرای گروه نمایشی "بوبوک" است که خود را برای اجرا در سالن اصلی مولوی آماده میکند. البته "بوبوک" پیش از این در جشنواره سراسری تئاتر ماه اجرا شده بود.
وقتی وارد محل تمرین نمایش "بوبوک" میشویم بازیگران در حال آماده شدن برای تمرین نمایش هستند. بهرام سرورینژاد، پریسا محمدی، محمد طیبطاهر، اکبر فتاحزاده، امیر محرابی و رضا بهرامی در حال گرم کردن خود هستند و در گوشهای از سالن مهدی وجدانی آهنگساز کار نیز خود را برای شروع تمرین و پخش موسیقی آماده میکند.
دقایقی بعد طوفان مهردادیان و علی برجی نیز به گروه اضافه میشوند و با اشاره اعرابی بازیگران برای تمرین آماده میشوند. در میان صحنه مقواهایی روی زمین پهن و به وسیله تختههای چوبی سطوحی با ارتفاعات مختلف ایجاد شده است. بازیگران با یک طناب به هم وصل شدهاند که گویا خط ارتباطی شخصیتها با هم است. همه در جای خود دراز میکشند و به خواب میروند.
کارگردان نکاتی را اشاره میکند و از بازیگران میخواهد در قسمتی در موسیقی چراغ قوهها را در دست بگیرند. موسیقی پخش میشود که تداعیگر فضای وهمآلود مردگان است و با جمله "بر شیطون لعنت" وارد فضای دیگر میشود. صدا میگوید "من با عقل و خردم دارم چی کار میکنم؟ دیروز یه ناشر با خوندن یه رمان 40 صفحهایم گفت سبک نگارشت تغییر کرده..."
گویا صحبت از به هم ریختگی ذهنی فردی نویسنده است که بعد از اندک زمانی به روایت خاطره حضور فرد در یک قبرستان میانجامد. با پایان گرفتن این خاطره سرورینژاد و برجی به حالت نشسته شروع به بازی فرضی میکنند و هر کدام با تردستی برای دیگری برگ برنده رو میکند. از دیالوگها مشخص میشود سرورینژاد سرلشکر و برجی نیز پیشکار او است.
اختلاف نظری درباره بازی بین آنها شکل میگیرد و گاه در میان کلامشان اشاراتی به زندگی در بالا و اینجا میشود که تداعیگر دو زندگی متفاوت برای تماشاگر است. با بیدار شدن شخصیتهای دیگر نظیر بقال، یک پیرزن و همچنین شاهزاده و دادستان کل مشخص میشود بیننده مردگانی هستیم که بعد از خاکسپاری بیدار شده و با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند.
برخی از اینها نظیر سرلشکر، بقال و دادستان کل گویا هنوز باور ندارند که مرده و دست از زندگی دنیا کشیدهاند و هنوز به باورها و داشتههای خود در زندگی اصرار میورزند. در این میان شخصیت فیلسوفی که تداعیکننده فریدریش نیچه است به سئوالات ذهن مردگان و در کل مخاطب درباره فضایی که شاهد آن است، پاسخ میدهد.
در بخشهایی از نمایش کلمه "بوبوک" در فضا طنین میافکند و مردگان بدون اینکه معنایش را درک کنند به آن گوش میدهند. اینکه این فضا، فضای زندگی پس از مرگ است یا مرگ یک ذهنیت یا ایده و تفکر را نشان میدهد پاسخی است که در اجرای عمومی اثر داده خواهد شد.
نمایش "بوبوک" نوشته و کار بنفشه اعرابی و بازی بهرام سرورینژاد، طوفان مهردادیان، پریسا محمدی، علی برجی، محمد طیب طاهر، اکبر فتاحزاده، امیر محرابی و رضا بهرامی از اول شهریورماه در سالن اصلی مولوی اجرا خواهد شد. سارا پژمانفر طراح صحنه، سمیه فراهانی و عاطفه جعفری طراحان گریم و مهدی وجدانی آهنگساز عوامل دیگر این نمایش هستند.
نظر شما