امید به ای که انواع متفاوتی از اخلاق جهانی وجود داشته باشد، بدان معنا است که توافق حداقلی در زمینة هنجارهای اخلاقی مقدور است ـ البته توافق حداقلی باید فراتر از جملات کلی یک توافق باشد و باید بتواند هنجارهایی را به وجود آورد که به کمک تا آنها بتوان مسائل مرتبط با اخلاق جهانی را فهمید.
انواع متفاوت اخلاق جهانی تلاش دارند تا اصول بنیادین مشخص یا اصول متوسطی را ازعمومیترین اصول استخراج کنند.این مسئله واجد جنبههای گوناگونی است. اولین جنبه البته چگونگی تصمیمگیری افرادی است که در گفتگو برای رسیدن به چنین توافق حداقلی نقش دارند. همچنین چگونگی سامان گفتگو هم بسیار مهم است. در پارلمان ادیان جهان در سال 1993 پیشنویس کونگ تنها یک تعدیل و اصلاح را به خود دید و این اصلاح هم در عنوان طرح بود. بنابراین موجه است اگر بگوییم هر دو طرح پیشاپیش نظر نویسندگان ژرفشان را نشان میدهند. علاوه بر این در این پارلمان که واژه "توافق" ابداع گشت این ابداع نتیجه یک فرآیند مدیریتی بود.
فیلسوف معروف جان هیک که یکی از پاسخدهندگان به "بیانیة جهانشمول اخلاق جهانی " اسویدلر بود اذعان داشته است که طرح اسویدلر در اساس بازتابی از مسیحیت پساروشنگری است. بنابراین این ضرورت احساس میشود که بیانیههای اصیل دیگری از فرهنگها و ادیان دیگر موجود باشند. در حالی که نظر هیک نظری موجه و مقبول است هنوز دو مشکل را برای آنها که بر تکثر بیانیه تأکید می کنند.
نوعی از این بیانیه اخلاق جهانی که به وسیله این پارلمان ارائه شده در بهترین حالت بر بال وجه لیبرال ادیان جهان قرار دارد. اما در مورد بنیادگرایان چه؟ آیا آنها هم باید در این گفتگو مشارکت داشته باشند؟ خالد دوران که از چشمانداز مسلمانان به طرح اسویدلر نظر کرده از این نکته بحث میکند که بنیادگرایی که به نظر وی در اسلام در موضع حداقلی قرار دارد تأکید دارد که شریعت ( قوانین اسلامی) مبنای اخلاق جهانی خواهند بود و بنیادگرایی به دنبال تحمیل دیدگاه انحصارطلبشان به دیگران است. دوران با توجه به این پیشفرضها پیشنهاد میکند بنیادگرایان همة ادیان از این گفتگو بیرون قرار گیرند. اما اگر ما این مشی را اتخاذ کنیم توافقی واقعی میان ادیان مختلف نخواهیم داشت.
زولتان تورگنی این مسئله را به صورت صریح بیان داشته است. درون همه سنتهای دینی، ناگزیریم بپرسیم که " چه کسی این حق (وظیفه) را داراست تا جهان بینی مورد بحث را ارائه کند؟ ... آیا ما باید افراطیان را از دایره این گفتگو بیرون بیندازیم؟ اما اگر بخواهیم با همه تفاسیر محتمل یک دین به صورت یکسانی برخورد کنیم در انتها باید هر مؤمن را دعوت به ابراز نظر در این زمینه کنیم" در این صورت بسیار غیرمحتمل است که توافق حداقلی معناداری در این باره که اهداف بیانیه پارلمان چهها هستند فراچنگ آید. علاوه بر این حتی اگر میتوانستیم توافقی بنیادین میان همه فرقههای ادیان به وجود آوریم هنوز با این مشکل مواجهیم که چگونه به توافقی برسیم که فراتر از ادیان جهان رود و نحلههای دیگر را نیز در برگیرد. چه کسی باید انسانها را در این زمینه نمایندگی کند؟ حتی احتمال این که توافقی در بین افراد یک فرهنگ مفروض به وجود آید اندک است تا چیزی شبیه آنچه این بیانیه پیشنهاد کرده ارائه کند.
بنابراین آیا ما باید اظهار کنیم که اکثریت فرهنگها را به عنوان معیار درنظر بگیریم یا فقط انسانهای "فرهیخته" فرهنگها را مدنظر داشته باشیم؟
نظر شما