به گزارش خبرگزاری مهر، دیدگاه دینی مارکس بیشتر با این گفته او که دین افیون تودههاست شناخته میشود.
نویسنده در این کتاب میگوید که مارکس درست است که دین را افیون تودهها میداند ولی بعد از این جمله میگوید دین روح یک جهان بی روح است.
نویسنده به دنبال این است که بین دین از دیدگاه مارکس و فلسفه او مبتنی بر روابط اجتماعی و طبقاتی پیوند برقرار کند.
نویسنده در این کتاب با بررسی مقالات و اثار گوناگون مارکس به این نتیجه میرسد که دیدگاه مارکس درباره دین و باور دینی بسیار پیچیده بوده و او درکی پیچیده از این مقوله داشته است.
مارکس در سال ۱۸۴۱ با ارائه تز دکترای خود درباره "اختلاف فلسفهٔ طبیعت دموکریتوسی و اپیکوری" تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه ینا به پایان رساند. در این دوره مارکس یک هگلی بود و در برلین به حلقه هگلیهای چپ (شامل برونو باوئر و دیگران) تعلق داشت.
در طول همین سالها لودویگ فویرباخ نقد خود را از مذهب آغاز کرده و به تبیین دیدگاه ماتریالیستی خود پرداخت. ماتریالیسم فویرباخ در سال ۱۸۴۱ در کتاب جوهر مسیحیت به اوج خود رسید. دیدگاههای فویرباخ، به خصوص مفهوم بیگانگی مذهبی او، تاثیر زیادی بر سیر تحول اندیشه مارکس گذاشت.
این تأثیرات را میتوان به وضوح در کتاب "دستنوشتههای اقتصادی فلسفی ۱۸۴۴" و به صورت کاملتری در کتاب سرمایه مشاهده کرد.
نظر شما