تجارت بر خلاف حرفههایی نظیر پزشکی هیچگاه از منزلت حرفهای برخوردار نبوده است.
اغلب انگیزههای تجاری تحسین نمیگردند و از "حرص" به عنوان تنها عامل حیات تجاری یاد میشود. در روند کلی فلسفه عنوان اخلاق تجارت جایگاهی نداشته است. این اخلاق حتی از اخلاق کاربردی نیز عملگرایانهتر است و با عالم فلسفه که به دنبال تفکرات غیر مادی (جهانهای ممکن) است، فاصله زیادی دارد.
اما پس از تمایل مجدد فلسفه به جهان واقع و پیوند میان جهان واقع و جهانهای ممکن بود که اخلاق تجارت شکل گرفت و جایگاه خود را در مطالعات فلسفی به دست آورد. اخلاق تجارت بر اثر حملات انتقادی به سرمایهداری و انگیزه سود و انتقاد از قواعد زیربنایی اخلاق و رفتارهای تجاری سودگرایانه شکل گرفت.
تجارت از شش هزار سال پیش و از زمان سومریهای باستان تجربه شده و همواره با قضاوت منفی مواجه شده است. ارسطو بین دو معنای متفاوت تجارت تفکیک قائل شده است: تجارت منزل که آنرا تأیید کرده و تجارت برای سود که آنرا نکوهیده.
وی کسانی را که به دنبال تجارت سودگرایانه هستند مفتخور و فاقد فضیلت میخواند. دیدگاه ارسطو در حمله به رباخواری به عنوان عملی ناپسند و بیحاصل تا قرن هفدهم قویا ادامه داشت. تنها غریبهها - نه شهروندان - به این نوع کارها اشتغال داشتند.
تاریخ اخلاق تجارت همواره شاهد حمله گسترده به تجارت و رفتارهای تجاری بوده است.
با وجود حملات دین و فلسفه به اخلاق تجارت در اوایل دوران مدرن نگاهها به تجارت تغییر یافت، تجارت مقبولیت عمومی یافت و اقتصاد به عنوان ساختار محوری جامعه شناخته شد. برخی تأثیرگذاران در این تحول عبارتاند از : جان کالوین، پیوریتینهای انگلیسی و آدام اسمیت در اثرش به نام ثروت ملل.
این تحول مبتنی بر تلقی جدیدی از جامعه بود که نه تنها اندیشههای دینی و فلسفی را متحول ساخت، بلکه به جامعه و ماهیت انسانی و معنای جدیدی بخشید. میتوان با واژگانی که عبارتاند از شهرنشینی، جوامع تمرکز یافتهتر، خصوصی سازی، رشد تکنولوژی و صنعت این تحول را تبیین کرد. در این دیدگاه "تجارت برای سود" فضیلت اصلی و محور اساسی جامعه مدرن شد.
برداشت مبتذل از رساله آدام اسمیت که مبتنی بر این دیدگاه است که "حرص زدن خوب است"، اخلاق تجارت را پدید آورد.
اگر چه بازرگانهایی مانند "ملون" و "کارنگی" با عناوینی مانند "ارزش سود" و "اقتضای اشرافیگری ثروتمندان" به نفع تجارت سخنرانیهایی کردند، اخلاق تجارت عموما از سوی سوسیالیستها که بر غیر اخلاقی بودن تفکر تجاری تأکید میکردند، توسعه یافت.
درک این مسئله آسان است که بازار آزاد تهدیدی علیه ارزشهای سنتی بوده و در تعارض با کنترل و اداره دولت است، اما از این مسئله به راحتی نمیتوان نتیجه گرفت که بازار ذاتا بیارزش است یا این که دولت بهتر از بازار در خدمت خیر عمومی است.
در گذشته تجارت به انگیزه سود محکوم بود، اما در اخلاق تجارت مدرن دیگر سود همراه با طمع محکوم نمیشود و بنگاههای مالی، غولهای اقتصادی غیر اخلاقی به حساب نمیآیند.
امروزه این مسئله مطرح است که چگونه سود را در زمینه گسترده بهرهوری و مسئولیت اجتماعی وارد کنیم و بنگاههای اقتصادی چگونه میتوانند، هم به کارمندان خود و هم به جامعه به بهترین نحو خدمت کنند.
با وجود این، حمله به تجارت با این پارادایم کهنه (حمله به نظام سرمایهداری و تجارت برای سود) ادامه دارد و از این رو وظیفه نخست اخلاق تجارت این است که محاسن "تجارت برای سود" را که در میان اسطورهها و استعارههای بسیار مجرمانهای پنهان مانده، آشکار کند.
نظر شما