۲۲ شهریور ۱۳۸۸، ۱۲:۰۵

اخلاق حرفه‌ای در ایران(19)

اخلاق شهروندی

اخلاق شهروندی

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: یک فرد هم می‌تواند به سهولت پیوند نزدیکتر خود با خانواده و طایفه را حفظ کند و هم بر مبنای شهروندی وظایف و اخلاق خاصی را در قبال همشهریان بپذیرد.

هر چند در مورد تعریف واحد از شهروندی، توافق کاملی وجود ندارد، ولی شهروندی – چونان تعبیری برای هویت جمعی – از دو عنصر تشکیل شده است: وجود اقتدار جمعی برگرفته از خود شهروندان؛ منزلتهایی که از داشتن حق شهروندی حاصل می‌شود.

در عین حال شهروندی عبارت است از به رسمیت شناختن موقعیتی رسمی که از حقوق و مزایایی برخوردار است.

شهروند کسی است که در حمایت دولت بوده و در پیشبرد دعاوی‌اش مانند سایر اعضا بر مبنای برابری با سایر شهروندان از دولت کمک می‌گیرد و خود نیز با نقش داشتن در هیئت حاکمه به دولت مشروعیت می‌بخشد.

یکی از مهمترین احکام تعریف شده یک دولت، بیان معیاری برای شهروندی است. همان گونه که تی.اچ.مارشال در توصیف کلاسیک شهروندی گفته، این هویت جمعی (شهروندی) را می‌توان به سه عنصر تجزیه کرد: عنصر مدنی، عنصر سیاسی و عنصر اجتماعی.

عنصر مدنی جایگاهی است که افراد می‌توانند بر مبنای آن به طور یکسانی دعاوی خاصی را علیه یکدیگر یا دولت مطرح کنند. عنصر سیاسی به افراد حق تصمیم‌گیری‌های دولتی نظیر شرکت در انتخابات و انتخاب شدن را می‌دهد و عنصر اجتماعی را می‌توان به رفاه عمومی خلاصه کرد.

مارشال معتقد است این حقوق به آسانی و به سرعت به دست نیامده و روند خاصی را از قرن هجدهم که حقوق مدنی به رسمیت شناخته شد تا پذیرش حقوق سیاسی در قرن نوزدهم و ادامه آن در به رسمیت شناختن حقوق اجتماعی و اقتصادی در قرن بیستم پشت سر گذاشته است.

عناصر مدنی و سیاسی چارچوب حقوقی یک کشور را تشکیل می‌دهند و از عناصر عینی شهروندی به شمار می‌روند. این عناصر وظایف، الزامات و مزایای شهروندی را بیان می‌کنند و موجب پدید آمدن "کشور" می‌شوند.

عنصر سوم که همان عنصر اجتماعی است مؤلفه‌ای انتزاعی بوده و "ملیت" را پدید می‌آورد. از اینرو شناخت این عنصر به جهت ارتباطش با احساسات ملیت‌گرایی و وطن‌پرستی دشوار است. در این حیطه است که پرسش‌هایی از ملیت، نژاد، احساس تعلق تاریخی، دینی و زبانی مطرح است.

این عنصر انتزاعی از یک سو به احساس وفاداری و از سوی دیگر با تحرکات انقلابی مدرن و تحت عنوان ملی‌گرایی که خواهان خودمختاری حقوقی و سیاسی است، گره خورده است.

شهروندی را به گونه و در هر مبنایی که به کار بریم، محدودیت‌هایی را ایجاد خواهد کرد و در واقع این عنوان طبیعتا با خود، محروم سازی را نیز به همراه دارد. اینکه فردی شهروند کشوری است خواه تعلق عینی به آن کشور داشته باشد یا به لحاظ اجتماعی و ملیت و نژاد از آن کشور به حساب آید یا به هر دو وجه، بیانگر دو چیز است: نخست آن که این فرد از جمله شهروندان آن کشور است و دوم این که دیگرانی در این جهان‌ وجود دارند که شهروند آن کشور به حساب نمی‌آیند.

در واقع قبول شهروندی عده‌ای به معنای انکار شهروندی عده دیگری است. توجه با این امر در اخلاق شهروندی حائز اهمیت است، زیرا اعطای شهروندی به یک فرد با برخوردداری وی از حقوق و مزایای بسیاری همراه است که عده‌ای دیگر از آنها محروم هستند و این خود نوعی تبعیض است.

عضو شدن در یک گروه به عنوان شهروند با فرآیندی از تصمیم‌سازی همراه است. مهمترین مسئله در این‌باره معیار تصمیم‌گیری است که ممکن است به دو صورت مثبت یا منفی بیان شود.

در معیار مثبت با این دلیل عضویت فرد پذیرفته می‌شود که وی شبیه آن گروه است یا وی همان چیزی است که مطلوب آن گروه است؛ مثلا کاناد در اعطای شهروندی با افرادی که بتوانند برای کانادایی‌ها ایجاد اشتغال کنند، دست و دل بازی به خرج می‌دهد.

اما در بیان معیار منفی تصمیم‌گیری در باب عضویت افراد به آن چه که موجب اکراه گروه است، توجه می‌شود. هر چند اعطای شهروندی مثبت به عده‌ای با انکار شهروندی عده‌ای دیگر همراه است، اما دیگر به بحران هویت افراد دامن نمی‌زند چنانکه این مشکل در مورد معیار منفی وجود دارد.

کد خبر 946298

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha