به گزارش خبرنگار مهر، سه کتاب مستقل که ایرج پارسی نژاد در بررسی آثار نقد ادبی پرویز ناتلخانلری، علی دشتی و احسان طبری نوشته است عصر روز سه شنبه در نشست هفتگی شهرکتاب توسط هوشنگ رهنما و مجتبی بشردوست مورد بررسی قرارگرفت
در ابتدای این نشست پارسی نژاد با اشاره به تلاشهای عبدالحسین زرینکوب در پایهگذاری نقد ادبی در ایران، گفت: 34 سال پیش که من به دانشگاه آکسفورد رفتم و موضوع کارم را تاریخ نقد ادبی در ایران قرار دادم، متوجه مطالعه زرینکوب در این باره شدم که در یکی از کتابهایش تلاش کرده بود، پیشینه نقد ادبی را بازگو کند. در اقع من مطالعهام را از جایی شروع کردم که زرینکوب ختم کرده بود.
مقاله آخوندزاده درباره سروش اصفهانی سرآغاز نقد ادبی ایران است
وی سپس به مقالهای اشاره کرد که میرزا فتحعلی آخوندزاده در نقد سروش اصفهانی به سال 1866 میلادی نوشته و در ادامه افزود: به عقیده من این مقاله آغاز نقد ادبی در ایران است و به همین خاطر من ناچار شدم به آرشیو آخوندزاده در باکو و تفلیس مراجعه کنم و همه مقالات او را مستقیم و با واسطه ترجمه کردم.
این پژوهشگر ادبیات در ادامه تلاشهای نامورانی مانند ملکالشعرا بهار و علامه قزوینی را در حوزه تصحیح متون فارسی، ستود اما در عین حال سهم آنها را در تاریخ فکر ایرانی "اندک" توصیف کرد و گفت: حقیقت این است که آنها در تاریخ فکر به آن صورت، نقشی نداشتهاند و تاثیر بسزایی بر جای نگذاشتهاند. اما کسی مانند علی دشتی برای اولین بار به نکتههایی درباره مضمون آثار توجه کرده اما عجبا که او هم با انکار میراث صوفیه، به خطا رفته و آن را مروج تنبلی و تنپروری دانسته است.
خانلری به نقد ادبی ایران اعتبار بخشید
پارسی نژاد که خود شاگرد ناتل خانلری بوده است با این عبارت که "خانلری به دلیل اینکه با زبان غربیها آشنا بود و مبانی نقد را درک میکرد به نقد ادبی ایران اعتبار و آبرو بخشیده است" به تحسین او پرداخت و اذعان کرد: من در کتابم درباره او نتوانستهام از تاثیرهای مثبتی که نقد او (خانلری) بر تاریخ نقد ادبی ایران گذاشته، دور شوم.
طبری موجود شگفتانگیزی بود که عمرش را در سیاست تباه کرد
وی همچنین درباره کتاب سومش درباره احسان طبری گفت: او موجود شگفتانگیزی بود که عمرش را در عالم سیاست تباه کرد. احسان طبری اگر در دام سیاست نمیافتاد، چه بسا میراث گرانبهایی در فکر و ادبیات برجای میگذاشت با این حال او اسیر ایدئولوژی مارکسیسم و کمونیسم روسی شد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه "البته من با نگاه و نگرش طبری نسبت به ادبیات و هنر موافق نیستم" ادامه داد: نه تنها احسان طبری، تمام مارکسیستهایی که آمدند بر اساس ایدئولوژیشان در حوزه نقد ادبی کار کردند و در همین چاه افتادند در حالی که ایئولوژی معیار ادبیات نیست.
پارسینژاد با مقایسه تلاشهای خانلری و طبری در حوزه نقد ادبی گفت: خانلری با تاسیس مجله سخن، نه تنها فکر و فرهنگ امروز را معرفی کرد، بلکه در تمام زمینهها از تفکر و هنر مدرن سخن گفت و از آن دفاع کرد همچنانکه طبری نه تنها معرف صادق هدایت و نیما یوشیج بود، در موسیقی هم ایرج گلسرخی و پرویز محمود و در تئاتر هم عبدالحسین نوشین را معرفی کرد.
چرخه نقد ادبی در ایران هنوز کامل نشده است
در ادامه این نشست هوشنگ رهنما سخنش را با این پرسش که "چرا تاریخ جامع نقد ادبی در ایران هنوز نوشته نشده است؟" آغاز کرد و گفت: ما فقط مواد لازم و نه حتی کافی برای نوشتن این تاریخ را در اختیار داریم و این به این دلیل است که چرخه نقد ادبی در ایران هنوز کامل نشده است.
وی با بیان اینکه "فعلاً جای یک فرهنگ ایدههای نقد ادبی خالی است" به تربیت انگلیسی پارسی نژاد و ارتباط آن با روش نگارش سه کتاب مذکور (نقد ادبی دشتی، خانلری و طبری) اشاره کرد و افزود: روششناسی که پارسی نژاد برگزیده کار او را با کسانی مانند زرینکوب و محمد دهقانی متفاوت کرده اما به هر حال چارچوب پژوهشی او، بررسی مقدماتی و شناسایی نقد ایدههای پراکنده، انتطار تحقیقی عمیقتر از این را نابجا جلوه میدهد.
رهنما در عین حال گفت: تعاملی بینامتنی میان بخش زندگینامه و جای جای متن اثر وجود ندارد و مخاطب را با جهتگیریهای فکری شخصیتها آنچنان که باید آشنا نمیکند. خوب است بپرسیم: معیارهای مولف در انتخاب این شخصیتها و انگیزههای تقدم و تاخر در انتخاب آنها چیست؟
مجتبی بشردوست دیگر منتقد این نشست نیز که بیشتر سخنانش معطوف به تاریخ نقد ادبی بود نه کتابهای مورد اشاره با اشاره به دیدگاههای موجود درباره نقد ادبی در ایران گفت: یک دیدگاه قائل به فقدان نقد ادبی در تاریخ ایران است و در مقابل دیدگاه دیگر معتقد است اساساً نقد ادبی را ایرانیان به اروپا بردهاند. من معتقد به یک دیدگاه میانهام و نه میتوان گفت که ما هیچوقت چیزی به نام نقد ادبی نداشتهایم و نه میتوان گفت ما خیلی قبلتر از اینها نقد ادبی داشتهایم و این غربیها هستند که آن را از ما گرفتهاند.
نقد ادبی در جوامع استبدادی رشد نمیکند
وی افزود: ما موضع و موقف نگاه و ملاحظات انتقادی داشتهایم اما این به معنای نقد ادبی نیست. نقد ادبی نیازمند بستر است و پا در هوا نمیشود و اساساً در جوامعی که استبداد وجود دارد، نقد ادبی رشد نمیکند. نقد ادبی مولود تفکر انتقادی و نیازمند این بستر عینی است و نیاز به مبانی علمی و فلسفی دارد و نمیشود ذوقی، نقد کرد. بستر فکری نقد ادبی، مبانی علمی و فلسفی است.
این پژوهشگر ادبیات اضافه کرد: اساساً بعضی ملتها حساسیت کمتری نسبت به دموکراسی دارند و ما هم اینگونهایم. دلیلش این است که ما در یک چهارراه واقع شدهایم و مدام در معرض ناامنی بودهایم و به همین خاطر دغدغه همیشگی ما نه دموکراسی که امنیت بوده است.
بشردوست گفت: زمانی میتوانیم درباره نقد ادبی داوری بهتری بکنیم که تاریخ عقل نوشته شده باشد و تا زمانی که این تاریخ نانوشته باشد نقد ادبی ما هم ذوقی است. اگر بخواهم منسجمتر حرف بزنم باید بگویم عقل ایرانی دو ویژگی دارد نگاه تفسیری به پدیدهها در مقابل نگاه تسخیری غربیها دوم نبود یک عقلانیت تفاهمی در میان ما.
وی همچنین ضرورت نوشتن کتاب درباره نقد ادبی، فرم دادن به توده عظیمی از مفاهیم بی فرم، مطالعه آثار سه نویسنده (دشتی، خانلری و طبری) و نثر ساده و روان را از ویژگیهای مثبت کار پارسینژاد برشمرد و در عین حال نبود طرح مشخص برای چنین پروژهای در ابتدای کار، تعریف نکردن نقد تاثری (درباره علی دشتی) و نیز نقد آکادمیک (درباره خانلری و طبری) را از نقاط ضعف این سه اثر عنوان کرد.
در این نشست نویسندگان و مترجمانی مانند عزتالله فولادوند، علی صلح جو و تهمورث ساجدی نیز حضور داشتند.
نظر شما