قبل از پیدایش اسلام نمیتوان به معنی کامل کلمه سخن از وجود تمدنی به نام تمدن عرب به میان آورد. البته تمدنهایی مانند تمدن سبا در منطقه یمن در گذشتههای دور وجود داشته است ولی در شبه جزیره عربستان مدنیتی نه چندان ژرف وجود داشت که به نوعی تحت تاثیر تمدنهای مجاور و نیز متاثر از نظام قبیلهای بود.
دکتر حسن ابراهیم حسن در این باره مینویسد: "نفوذ تمدن ایران و روم شرقی در عربهای دوره جاهلیت محقق است و سرزمینهایی که میان فرات و سوریه قرار گرفت حلقه اتصال میان اعراب صحرانشین و تمدن ایران و روم به شمار میرود. در آن روزگار بعضی قبایل عرب در این نقاط در مجاورت دولتهای ایران و روم زندگی میکردند و تا حدی از استقلال برخوردار بودند تا به وسیله آنها از هجوم سایر قبایل بر کشور خود جلوگیری کنند زیرا در سالهای قحطی و خشکسالی قبایل صحرانشین عرب به قصد یغماگری بر نقاط سرحدی هجوم میبردند."
در واقع به دلیل نبود یک فرهنگ متحدکننده و یکپارچهساز، نظام قبیلهای بر سرزمین عربستان حاکم بود که در آن قبایل متعدد و پراکنده با بینشها و شیوههای متفاوت زیست، از هم متمایز میشدند.
تا زمان ظهور اسلام هویت افراد و انسانها با قرار گرفتن در درون یک قبیله و با پیوندهای قبیلهای شکل میگرفت. انسانها به بتهای خاص قبیله خویش اعتقاد داشتند و این اعتقاد با سنتها و پیوندهای قبیلهای آنها در میآمیخت و جایگاه اجتماعی آنها را مشخص میساخت.
در این شرایط نگاه و فرهنگی نوین با نام اسلام ظهور کرد که با ارائه تعریف و برداشت جدیدی از جایگاه انسان در نظام هستی و جامعه، زمینه وحدت و اشاعه خود را فراهم آورد. تعالیم پیامبر اسلام (ص) در این زمینه بر دو پایه بنیادین قرار داشت، نخست طرح مساله حیثیت و کرامت ذاتی تک تک انسانها و دوم لغو روابط قبیلهای و شکلگیری هویت انسانها در قالب قبایل.
بر اساس اندیشه اسلامی انسان از این جهت که انسان است و نه به دلیل وابستگی به یک قبیله و یک جامعه خاص دارای ارزش و کرامت است: "به درستی که ما تمامی فرزندان آدم را دارای کرامت دانستیم."(سوره اسراء، آیه 70)
قرآن کریم با این بیان بر حیثیت ذاتی انسانها و افراد انسانی تاکید کرده و برداشت خاص خود از انسان را بر آن بنا کرده است. همچنین انسانها به لحاظ نژادی و قومی تفاوتی با یکدیگر نداشته و از این بابت دارای ارزش و حقوق برابر دانسته شدهاند: "این انسانها ما شما را از یک زن و مرد آفریدیم و شما را در قالب ملتها و قبایل مختلف قرار دادیم تا یکدیگر را باز شناسید."(سوره حجرات، آیه 13)
بر این اساس ضمن پذیرش تفاوتهای فرهنگی و قومی میان مردمان جهان، اصل تبعیض نژادی و حقوق برتر اقوام برگزیده منتفی گردیده است و این انسان شناسی خاص زمینه را برای اتحاد فرهنگی و نیز گسترش فرهنگی در حوزه تمدن اسلامی فراهم میکند.
بر اساس شواهد و دلایل گوناگون و موجود در منابع اسلامی، انسان دارای کرامت و منزلت بلندی از دیدگاه اسلامی است و این دیدگاه امکان آنرا به وجود میآورد که فرهنگ و اندیشه اسلامی امکان گسترش و اشاعه فراوانی بیابد.
در قرآن جهت حرکت انسان حرکتی تکاملی برای رسیدن به کمال مطلوب است. کمالی که در رضا و پیوستن به خداوند معنی میگیرد: "ای انسان به درستی که تو با تلاش فراوان به سوی خداوند خواهی رفت و او را ملاقات خواهی کرد."(سوره انشقاق، آیه 6)
این نگاه ژرف انسان شناختی هسته مرکزی فرهنگی شد که توانست قبایل و منشهای مختلف قومی را گرد خود آورده و امکان اشاعه فرهنگ اسلامی را فراهم کند. قابلیت ذاتی این بینش انسان شناختی و فرهنگی به گونهای بود که میتوانست حتی فرهنگهای باستانی دیگر را نیز در درون خود جای دهد.
فرهنگ و اندیشه اسلامی با پیدایش خود جوامعی وسیع را در یک قالب تمدنی مشخص یکپارچه ساخت و آنها را به هم پیوند داد. در حقیقت این فرهنگ زمینه تشکیل یکی از بزرگترین تمدنهای تاریخی را فراهم آورد. در حالی که در سرزمینی رشد کرد که هیچ زمینهای برای فرهنگ جهان شمول نداشت.
با پیدایش فرهنگ اسلامی و برداشت اسلامی از مفهوم و حقوق انسانی، شرایط لازم برای گسترش تمدن اسلامی فراهم آمد. در حقیقت مبنای دولت بزرگ اسلامی که قرنها بر بخش وسیعی از جهان حکومت میکرد، فرهنگ و اعتقادی بود که بر اساس اندیشه اسلامی شکل گرفته بود.
نظر شما