بنفشه اعرابی کارگردان و بهرام سرورینژاد یکی از بازیگران نمایش "بوبوک" در دومین قسمت از نشست نقد و بررسی این نمایش در خبرگزاری مهر به تشریح بازیگری، طراحی صحنه و موسیقی آن پرداختند. "بوبوک" تا روز جمعه در سالن اصلی تالار مولوی روی صحنه بود.
* خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و هنر: "بوبوک" ذهن مخاطب را درگیر میکند و مخاطب با سئوالی کلی از سالن اجرا خارج میشود. در بخش پایانی اجرا از زبان فیلسوف برخی پرسشها بیان میشود نظیر اینکه چگونه مردهها با هم حرف میزنند. آیا این در داستان اصلی بود یا خودتان آن را به نمایش اضافه کردید؟
ـ اعرابی کارگردان "بوبوک": این در داستان اصلی "بوبوک" بود. به نظر من سئوالهایی که در نمایش طرح میشود با دغدغه مخاطبان متفاوت است. من هم خیلی تأکید داشتم پیام من پیام فیلسوف نباشد. به خاطر همین آن بخش از داستان را کمی تغییر دادم. این سئوالها و پاسخ آنها به معنای تأیید و پاسخ به سئوال مخاطب نیست. تأکید داشتم جواب سئوال مخاطب را قطعی ندهم. یکی از ویژگیهای داستان این است که در اوج ماجرا را به پایان میرساند و مخاطب را با علامت سئوال مواجه میکند.
ـ بهرام سرورینژاد بازیگر "بوبوک": در نمایش جوابی به سئوالهای مخاطب در نظر گرفته نشده و نتیجهگیری و تحلیل را به عهده او میگذارد. همه به لحاظ جسمی نابود میشوند ولی در نهایت این سئوال برای مخاطب باقی میماند که آیا این افراد توانستند روح خود را عریان کنند. مخاطب نمیداند چه اتفاقی برای روح این افراد میافتد و آیا باز هم کنار یکدیگر قرار میگیرند. به این سئوال نمیتوان جواب قطعی داد و حتی برای من بازیگر هم باقی است و به احتمال زیاد مخاطب هم با این سئوالها مواجه است.
ـ اعرابی: من دوست داشتم مخاطب با یک علامت سئوال بزرگ کار را ترک کند. بعد از اجرا عدهای از مخاطبان از من میپرسند که "بوبوک" چه معنایی داشت و هدف من این بود مخاطبان با فکر سالن را ترک کنند. به نتیجه نرسیدن داستان ویژگی بارز آن است.
* این خیلی خوب است که نتیجهگیری پایانی برعهده مخاطب گذاشته شود. وقتی در طراحی صحنه شاهد نخی متصل به تمام افراد روی صحنه هستیم متوجه میشویم این افراد در فضایی برزخگون با هم در ارتباطند و وجوه مشترک دارند...
ـ اعرابی: به نکته جالبی اشاره کردید. ذهنیت داستایفسکی در این داستان خیلی شبیه دوزخ سارتر است و من سعی کردم آن را دیداری کنم. مخاطب با دیدن نخ مشترک به دلیل بودن آن بیندیشد و به این موضوع فکر کند که گویی این افراد خود قصد آزار یکدیگر را دارند و گناههایی که در زندگی مرتکب شدهاند افشا کنند.
* در سالهای اخیر برخی هنرمندان در آثارشان به مقوله مرگ و زندگی پس از آن پرداختهاند. وقتی این ذهنیت روی صحنه تئاتر میآید باید به نکات بسیاری توجه کرد. زیرا اگر در نشان دادن تصاویر ذهنی زیادهروی شود، درگیری ذهنیت مخاطب و باور او با ذهنیت کارگردان یا نویسنده باعث بروز مشکلاتی شود. به نوعی این کارها حرکت روی لبه تیغ است.
ـ اعرابی: به نکته خوبی اشاره کردید و ما با این مشکل مواجه بودیم. در بار اول بازبینی با صراحت اشاره شد این ذهنیت درست نیست و من برای هیئت بازبین توضیح دادم این فضا زائیده ذهن نویسنده و تخیلی است. نباید قطعی به قضایا نگاه و آن را منطبق بر اعتقادات دینی خود کرد. برای مخاطب نیز نشانههایی در نظر گرفتیم که ذهنیت نویسنده را با ذهنیت خود منطبق نکند، افراد را روی صحنه نیمه مرده با لباسهای عادی نشان دادیم و جغرافیا و زمان خاصی را در نظر نگرفتیم.
سرورینژاد و اعرابی بازیگر و کارگردان نمایش "بوبوک"
ـ سرورینژاد: وقتی یک فضای فانتزی ساخته میشود که ذهنی و تخیلی است، میتواند بستر اتفاق بسیاری باشد و نویسنده به ذهن خود اجازه میدهد بدون در نظر گرفتن واقعیات موجود پیش برود. تماشاگر هم با این فضای تخیلی نامأنوس نیست. مشخص است که این فضا از تخیل نویسنده شکل گرفته و در این صورت دنبال واقعیت و باورهای خود نمیگردد.
* یکی از ویژگیهای "بوبوک" استفاده مناسب از موسیقی است. مهدی وجدانی به خوبی از صدا استفاده کرده و موسیقی تنها به عنوان تزئیندهنده نمایش نیست. موسیقی در روندی کارگاهی به این شکل درآمد یا آهنگساز از ابتدا چنین فضایی را در نظر گرفته بود؟
ـ اعرابی: شکلگیری موسیقی هم باید مانند نمایش در تمرین روند خود را طی کند. آقای وجدانی هم در تمرینهای نمایش حضور داشت و تغییرهای متعددی در کار خود ایجاد کرد. از نواها و صداهایی برای فضاسازی استفاده و به سمت موسیقی مینیمال حرکت کرد. هدف ما این بود که موسیقی در فضاسازی به مخاطب کمک کند و تنها شکل تزئینی نداشته باشد.
ـ سرورینژاد: اگر موسیقی نمایش تزئینی و برای تعویض صحنه باشد به نظر بازیگر نیاز نیست. ولی در بخشی که با بازیگر ارتباط مستقیم دارد و برای او ایجاد اتمسفر میکند باید بازیگر اعمال نظر کند. این نظر از طریق کارگردان به آهنگساز منتقل میشود. در "بوبوک" بخشهایی به صورت مستقیم با بازیگر در ارتباط نیست و فضاسازی میکند تا بازیگر فضا را درک کند. بازیگر میتواند در شکلگیری موسیقی نظر دهد. حتی بازیگر میتواند روی گریم خود نظر بدهد.
* بازی در میزانسنهای ساکن نشسته سخت است و گاهی بازیگر به ورطه اغراق و استفاده بیش از حد از میمیک میافتد...
ـ سرورینژاد: در تمرین اغراقها اتفاق میافتد ولی کارگردان در نهایت انتخاب خود را دارد. خاصیت اجرا این است که وقتی تماشاگر مقابل بازیگران قرار میگیرد بیشتر دقت میکند. بعضی شبها ممکن است با یک واکنش تماشاگر بعضی بازیگران در دام اغراق بیفتند. چون این میزانسنها ایستا است اگر انرژی کامل در نظر گرفته و روابط بازیگران حل نشود فضای کلی شکل نمیگیرد. وقتی بازیگر با ذهنیت و انرژی کامل روی صحنه باشد فضایی خوب شکل میگیرد. اگر شبی حتی یکی از بازیگران انرژی لازم را صرف نکند روابط روی صحنه و در نتیجه فضای کلی شکل نمیگیرد. هر وقت احساس کنم انرژیام افت کرده نگران کار میشوم و اگر انرژی بازیگر پائین بیاید فضا افت میکند و تماشاگر متوجه این موضوع میشود.
ـ اعرابی: ذهنیت مخاطب ایرانی این است که بخش زیادی از تصویرسازی در حرکت است، در حالی که در اصول جهانی تئاتر حرکت در صورت لزوم نداشتن نباید وجود داشته باشد. در تصویرسازی حدود 30 المان داریم که حرکت یکی از آنها است و نور، فیگور و خطوط طراحی صحنه از جمله این المانها هستند. وقتی تماشاگر با میزانسنهای ساکن مواجه میشود گمان میکند کارگردان در ایجاد حرکت روی صحنه ناتوان بوده است.
* البته این موضوع به بازیگران نیز برمیگردد. برخی بازیگران تنها در صورت حرکت میتوانند بازی مورد نظر خود را ارائه دهند و در صورت قرار گرفتن در میزانسنهای نشسته و ساکن گرفتار اغراق میشوند.
ـ اعرابی: در تمرینها همیشه این بحث را داشتیم و بازیگران با این محدودیت حرکت مشکل داشتند. ولی در نهایت به این ذهنیت مشترک رسیدیم که فضای مورد نظر ما در نمایش نیازمند این محدودیت و سکون است و باید حرکت را با استفاده از المانهای دیگر نشان دهیم. خوشبختانه المانهای مورد نظر در نمایش توسط تماشاگر نمایش ما درک شد.
* آقای سرورینژاد بازی در رادیو تا چه حد به بازی شما در نمایش "بوبوک" کمک کرد؟
ـ سرورینژاد: بازی سکوت و سکون در رادیو با همین بازی در تئاتر متفاوت است. بازی در رادیو بیان من را تقویت کرد. در رادیو به دلیل نداشتن تمرین زیاد بازیگران باید سریعالانتقال باشند زیرا زمان و روند تمرین در تئاتر را ندارند. این بخش در تئاتر به من زیاد کمک میکند و بعضی اوقات باعث نگرانی میشود. بازیگران رادیویی خیلی سریع به نقش میرسند و اگر توجه لازم را نداشته باشند جایی گیر میکنند. در اولین روزهای تمرین خانم اعرابی شکل بیانی من را برای ژنرال پذیرفت و این باعث نگرانی و ترسم شد که مبادا در یکجای ثابت در نقش گرفتار شوم و مدام به دنبال کشف و شهود بیشتر باشم.
ـ اعرابی: اگر کارگردان هم جذب کار کردن با این بازیگرانی شود، باعث ثابت و راکد ماندن نقش و شخصیت میشود. بازیگران زیادی را دیدهام که به این دلیل رشد مناسب را در شخصیت مورد نظر در نمایشها به دست نیاوردهاند و در حرکت کم میآورند.
* این باعث میشود گمان کنند به طور کامل به شخصیت مورد نظر رسیدهاند و نیاز به کار بیشتر وجود ندارد.
- سرورینژاد: این در بازیهای رادیویی هم اتفاق میافتد و وقتی برخی بازیگران به بیان خاص شخصیت مورد نظر میرسند کار را تمامشده میدانند. اما نکته مهم باورپذیری نقش است. اگر تیم اجرایی و کارگردان به یک باور برسند کارشان باورپذیر میشود. شاید اتفاقی که باعث شد در جشنواره تئاتر ماه جایزه بگیرم باورپذیری نقش بود. سعی کردم در لحظه ذهنیت خود را از اتفاقهای گذشته و آینده خالی کنم و در لحظه روی صحنه حاضر شدم و شاید این از دید داوران جشنواره پنهان نبود.
ـ اعرابی: تماشاگران هم در مورد تک تک بازیگران نمایش این را اشاره میکردند و این نشان از باور بالای بازیگران داشت.
ـ سرورینژاد: باور خیلی مهم است و وقتی در برخی اجراها تمرکز لازم وجود ندارد برای خودم قابل احساس است که شکل و رابطه درست در نمایش شکل نمیگیرد و در بخشهایی نمایش با افت مواجه میشود. برای من این تجربه از این لحاظ جالب بود که شیوه بیانی هنرمندان میتواند در یک مقوله مشترک متفاوت باشد. بحثی که داستایفسکی مطرح میکند مقوله مورد نظر سارتر در دوزخ است و این شباهت با دو سبک و بیان و اجرای متفاوت برای من جالب بود. من سعی کردم این تفاوت را تا پایان اجراها در نظر داشته باشم، بازخوردهای مخاطب برایم جذاب است.
* این ویژگی داستان "بوبوک" و آثاری اینگونه است که در مقاطع مختلف زمانی میتواند ارتباط را با زمانه و مخاطبان خود داشته باشد.
ـ اعرابی: در اینجا باید به یک نکته اشاره کنم. همیشه در زمان دانشجویی تئاتر جسارتها و کارهای تندی با متن و اجرا داشتم ولی بعد از فارغالتحصیلی و ورود به دنیای حرفهای با سیلی مواجه شدیم که ما را از جسارت و ساختارشکنی منع میکرد. به همین خاطر احساس میکردم بعد از فارغالتحصیلی افت کردم. اما در اجرای "بوبوک" تجربههایی که همواره از آنها منع شده بودم یا خودم برای آنها تاریخ مصرف داشتم را تجربه کردم و به این نتیجه رسیدم که در تئاتر نباید ذهنیت قطعی و بسته داشت.
ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ
گفتگو از فریبرز دارایی
نظر شما