نای از منتقدان قدرت سخت به شمار میرود که به طور ویژه توسط واقعگرایان و نو واقعگرایان به کار برده شده است. او قدرت نرم را توانایی دستیابی به آنچه در پی آن هستید از طریق ترغیب و نه تهدید و اجبار میداند.
نای میگوید که از سه طریق می توان به خواستههای خود رسید. شیوه اول رسیدن به خواستهها، تهدید است.
که در صورت تاثیر دیپلماسی عمومی قدرت نرم ایجاد میشود. بر اساس رویکرد نای هر چه میزان تأثیرگذاری دیپلماسی عمومی از طریق تلوزیون، رسانه و مبادلات فرهنگی بیشتر باشد، کشور صاحب آن فرهنگ، از قدرت نرم برخوردار خواهند بود.
نای میان پذیرش این فرهنگ در کشور مقصد و ایجاد قدرت نرم در کشور مبدا ارتباط کیفی برقرار میکند. به اعتقاد نای تلاشهای صورت گرفته در عرصه دیپلماسی عمومی زمانی میتواند در کشور مبدا به ایجاد قدرت نرم منجر شود که از سوی کشور مبدا به عنوان تبلیغات تلقی نشود.
نای معتقد است که دیپلماسی عمومی در دنیای کنونی و در عصر اطلاعات نقش بسیار زیادی را بازی میکند. نای به درستی میگوید که ایده همواره مهم بوده و فرهنگ نیز همواره از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است.
نای برای اثبات این مدعا مثالی تاریخی میآورد: "اگر به اروپا در قرن ۱۸ نگاه کنیم، درمییابیم فرانسه تلاشهای بسیار زیادی را با هدف ترویج و گسترش زبان و فرهنگ فرانسه به سرانجام رساند. منظور این است که اهمیت دیپلماسی عمومی بحث جدیدی نیست، اما تفاوت این است که در عصر حاضر که شهروندان نقش و مشارکت بیشتری در تحولات دارند و اطلاعات بیش از هر زمان دیگری حائز اهمیت است، دیپلماسی عمومی نیز در مقایسه با سالهای گذشته اهمیت و کارکرد بیشتری دارد."
نای معتقد است که چالشهایی بر سر اعمال قدرت نرم وجود دارد. او معتقد است که یکی از چالشهای پیش روی اعمال قدرت نرم آن است که حکومتها به طور کامل قادر به کنترل این ابزار نیستند.
به اعتقاد او جذابیتهای هر کشور از سه چیز ناشی میشود: ا- فرهنگ آن کشور که میتواند برای دیگران جذاب باشد، 2 - ارزشهایی که آن کشور ترویج میدهد و 3 - سیاستهایی که حکومت دنبال میکند.
به اعتقاد نای سیاستهای اعمال شده از جانب حکومت ها شمشیری دولبه است که هم می تواند به ارتقای قدرت نرم بیانجامد و هم میتواند موجب ناکارآمدی آن شود.
او در این مورد به ایالات متحده امریکا اشاره میکند و این که چرا تنها ابرقدرت جهان نمیتواند به تنهایی طی طریق کند و سیاستهای خود را پیش ببرد. به گمان او سیاستهای دولت بوش در دوره نخست ریاست جمهوری وی تأثیرات بسیار بدی بر وجهه این کشور در عرصه بینالملل گذارد. تاثیری که حتی موجب شد فرهنگ و ارزشهای مورد تبلیغ امریکا نیز در بیشتر کشورهای جهان بی اعتبار گردد.
این مثال که نای آنرا عنوان میکند اهمیت قدرت نرم را از جنبه ناکارآمدی و تأثیرات شگرف آن بیان میکند. زمانی که سیاست کشوری از جذابیت و یا مشروعیت لازم در عرصه جهانی برخوردار نباشد آنگاه پذیرش آن از سوی کشورها دیگر سخت و دشوار خواهد بود.
او نقش نخبگان و رهبران را در ایجاد قدرت نرم مهم میداند. برای مثال زمانی که در کشوری رهبری وجود دارد که در نظر دیگر مردم جهان جذاب است می تواند در ایجاد قدرت نرم بسیار موثر باشد. البته عکس این موضوع نیز صادق است. نظیر جان اف کندی که توانست با استفاده از جذابیت خود قدرت نرم بسیاری برای امریکا به ارمغان بیاورد در حالی که لیندن جانسون به هیچوجه این گونه نبود.
نظر شما