توجه کراسنر معطوف به رژیمهای بینالمللی است که توسط دولت هژمون ایجاد میشوند. از رهگذر این نظم هژمونیک همکاری میان دولتها ایجاد و برقرار میشود.
با توجه به اینکه در اقتصاد سیاسی بین الملل به تأثیر عوامل سیاسی بر روابط اقتصادی توجه میشود، این مسئله پیش میآید که تغییر در توزیع قدرت بینالمللی چه تأثیری بر نظام تجاری بینالمللی و درجه باز بودن آن دارد.
دولتها میتوانند تعاملات اقتصادی بینالمللی را به شکلی کنترل کنند که مؤید مفروضههای واقعگرایی درباره تلاش دولتها برای به حداکثر رساندن قدرتشان است. رژیمهای اقتصادی بینالمللی تجسم قدرت ساختاری در نظام بینالملل هستند و وجود آنها به دولتها اجازه میدهد یکی از بخشهای دستورکار بینالمللی را که واقعگرایی سنتی به آن بیتوجه بود کنترل کنند.
به این ترتیب، او اهمیت تعیین کننده قدرت سیاسی برای خلق رژیمها را میپذیرد. به نظر وی امکان ندارد بتوان اصول، هنجارها، قواعد و رویههای تصمیمگیری پایداری را برقرار کرد مگر آنکه اینها از حمایت دولتهای قویتر در درون نظام برخوردار باشند.
برای کراسنر نیز سازوکار اصلی مورد استفاده برای تبیین "ثبات هژمونیک" است. آنچه به شکل اقتصاد سیاسی لیبرال بینالمللی دیده میشود نتیجه "توزیع هژمونیک قدرت اقتصادی بالقوه" است.
نظام هژمونیک نظامی است که در آن یک دولت واحد بسیار بزرگتر و نسبتا پیشرفتهتر از شرکای تجاریاش است".
نظام تجارت آزاد به یک اندازه به همگان نفع نمیرساند و این دولت هژمونیک است که ساختار بازار را ترجیح میدهد. زیرا این ساختار درآمد ملی کلی آن را افزایش میدهد و باعث افزایش نرخ رشد آن در در دوران صعود میشود. و نهایتا ساختار بازار باز قدرت سیاسی هژمون را نیز افزایش میدهد، زیرا هزینه فرصت "حصاربندی" برای دولت بزرگ و توسعه یافته از همه کمتر است.
دولت هژمون در سطح نمادین نیز به الگوی قابل تقلید دیگران تبدیل میشود و دیگران سیاستهای آن را الگو قرار میدهند. دولت هژمون از منابع اقتصادی خود نیز برای ایجاد ساختار باز استفاده میکند؛ این میتواند به شکل مثبت باشد یعنی بازارهای وسیع خود را به روی دیگران میگشاید و در مواردی نیز به شکل منفی میتواند با عدم اعطای کمک و وارد شدن در رقابت در بازار کشورهای ثالث رقبای خود را تحت فشار قرار دهد.
قوت اقتصادی هژمون به آن اجازه میدهد که اعتماد لازم برای یک نظام پولی بینالمللی با ثبات را فراهم سازد. پس اقتصاد باز بینالملل در شرایطی شکل میگیرد که یک دولت هژمون در حال صعود باشد.
بر اساس این برداشت، اگر یک قدرت اقتصادی بتواند در حد کفایت بر اقتصاد بینالملل سلطه یابد، میتواند ثباتی هژمونیک ایجاد کند که سایر دولتها را نیز قادر میکند با آن و با یکدیگر همکاری کنند. رژیمهای جدید را معمولا دولتهای هژمونیکی خلق میکنند که از قدرت نظامی، اقتصادی، و ایدئولوژیک خارقالعادهای بهرهمند هستند.
اما پس از اینکه رژیمها شکل گرفتند، حتی اگر قدرت دولت هژمون رو به افول برود و یا اولویتهای سیاستگذاری آن تغییر کنند، محاسبات محدود در مورد منافع، عدم اطمینان نسبت به راههای بدیل، و حتی عادت ممکن است باعث تداوم رژیمها شوند.
بنابراین پس از استقرار رژیمها روابط میان قدرتها و رژیمها رقیقتر میشود. اما این به معنی آن نیست که رژیمها میتوانند صرف نظر از تحولات عمده در توانمندیهای ملی به حیات خود ادامه دهند.
نظر شما