دکتر سید یحیی یثربی در گفتگو با خبرنگارمهر درپاسخ به این سؤال که دلیل توجه به مولوی از سوی غربیان چیست ؟ و مولوی به چه نیاز بشر امروز پاسخ می دهد ؟ گفت : دلیل توجه غرب به مولوی یک نکته ای است که خیلی عادی نیست و آن اینکه شخصیتهایی که پیروان زیادی دارند ، مورد توجه هستند و آموزه های خوبی دارند مورد توجه غرب قرار می گیرند که در پی مجهولات بوده و به دنبال شناخت هستند.
این استاد فلسفه و عرفان اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد : اما غرب با روش علمی که دارد از پیشینیان برای امروز خودش می تواند بهره برداری کند . این خاصیت غرب است اگر ببیند از بودا می تواند برای امروز جهان چیزی مطرح کند، مطرح می کند ،عده ای در غرب که مولوی را مطرح می کنند مولوی را با یافته های خودشان هماهنگ می دانند اینها به این نتیجه رسیده اند که باید دین حاکمیت نداشته باشد آزادی باشد جامعه سکولار باشد و در عین حال باید دین به صورت تجربه شخصی و مسئله فردی و احساسی در میان مردم باشد. عرفان را و امثال مولوی را با این دیدگاه خودشان سازگارتر می یابند .
وی افزود : اما خب این حرف در نهایت درست نیست. برداشتی که آنها دارند روی این دلخوش هستند که ما روی این شخصیتها به آن چیزهایی می یابیم که خودمان بهش رسیده ایم و خودشان طبعاً چون اینها را مطابق میلشان می یابند خیلی از اینها تجلیل می کنند مثلاً وقتی پوپر در زمینه دموکراسی و آزادی کار می کند و به این علاقمند است که در دنیای گذشته هم بزرگان و مردم را با این نگاه ارزیابی کند مثلاً افلاطون را نمی پسندد زیرا دیدگاه افلاطون انسان را به جایی می کشد که جهان باز را از دست می دهد اما در میان این شخصیتها اگر یکی باشد که حرفش به آزادی بینجامد از آنها ستایش می کند .
این محقق و پژوهشگر یادآور شد: غرب علاقمند است از گذشته و از شخصیتهای گذشته چیزهایی را بگیرد که به درد امروز بخورد و نه اینکه امروز را ببرند به گذشته اما در عالم خودشان همانطوریکه به جامعه خودمان هم سرایت کرده عرفان را نوعی سازگار با سیاست امروز روشنفکری غرب می دانند اینهم برداشت درستی از عرفان نیست .
یثربی درپاسخ به این سؤل که عشق از مفاهیم کلیدی جهان بینی مولوی است ما تا چه اندازه هم اکنون به این مفهوم نیاز داریم گفت :عشق از مفاهیم کلیدی عرفان است هزار سال دو هزار سال پیش از مولوی مفهوم کلیدی این مکتب بوده بعد از مولوی هم عشق در عرفان مطرح بوده سعدی حافظ و جامی مطرح کرده اند قبل از مولوی هم عین القضاة با شدت و حدت تمام عشق را پیش از مولوی مطرح کرده عشق ستون عرفان است چون عرفان بر این ستون استوار است که حضرت حق به خاطر جلوه جهان را آفریده و جهان هم موجود کاملی به نام انسان دارد که آن انسان مسیر بازگشت خلق به حق است .
وی افزود : این بازگشت هم بر عشق استوار است . حرکت ناشی از عشق ، خلاصه گردش جهان با عشق است نه با حرکت جوهری ماده که ملا صدرا مطرح می کند یک عنصر و عاملی عمیقتر از اینها در جهان حاکم است که آن عامل ، عامل عشق است . این عشق را بارها دیگران هم تذکر داده اند از این مفاهیم می توان هم برداشت مثبت داشت و هم برداشت منفی . یک برداشتهایی از این به تعبیر بعضی ها در عرفانهای منفی وجود دارد هیچ سودی به حال جامعه سیاسی و اجتماعی ندارد جنبه فردی دارند .
این نویسنده و محقق یادآور شد : رویشی که می رود به دنبال عشق یکی از کارهایی که می کند زن و بچه اش را رها می کنداگر نتوانی زن را و بچه ات را دوست بداری این دیگر چه عشقی است . در صورتیکه در نگاه درست حق از خلق جدا نیست کسی که حق را دوست می دارد باید خلق را دوست بدارد . امید است بتوانیم عرفانمان را برگردانیم به عرفان الهام گرفته از اسلام .
نظر شما