پیام‌نما

وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ * * * یهود و نصاری هرگز از تو راضی نمی شوند تا آنکه از آیینشان پیروی کنی. بگو: مسلماً هدایت خدا فقط هدایت [واقعی] است. و اگر پس از دانشی که [چون قرآن] برایت آمده از هوا و هوس های آنان پیروی کنی، از سوی خدا هیچ سرپرست و یاوری برای تو نخواهد بود. * * * از تو کی خوشنود گردند ای ودود! / از رهی، هرگز نصاری و یهود؟

۶ مهر ۱۳۸۸، ۱۰:۵۰

تحلیل مهر/

نقد روسو بر مالکیت خصوصی

نقد روسو بر مالکیت خصوصی

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: به نظر روسو، در میان نهادهای قراردادی که انسان تشکیل داده است، نهاد مالکیت خصوصی از مهمترین منابع نابرابری غیر طبیعی است.

ژان ژاک روسو (Jean-Jacques Rousseau) (١٧١٢ ـ ۱۷۷۸) متفکر سوئیسی، در سدهٔ هجدهم و اوج دورهٔ روشنگری اروپا می‌زیست.

اندیشه‌های او در زمینه‌های سیاسی، ادبی و تربیتی، تأثیر بزرگی بر معاصران گذاشت. نقش فکری او که سال‌ها در پاریس عمر سپری کرد، به عنوان یکی از راه‌گشایان آرمان‌های انقلاب کبیر فرانسه قابل انکار نیست.

اگر چه روسو، از نخستین روشنگرانی است که مفهوم حقوق بشر را بطور مشخص به کار گرفت، اما نزد او از این مفهوم تنها می‌توان به معنایی ویژه و محدود سخن به میان آورد.

 در مجموع باید گفت که وی رادیکال‌تر از هابز و جان لاک و شارل دو مونتسکیو می‌اندیشید. شاید به همین دلیل است که برخی از پژوهشگران تاریخ اندیشه، وی را اساساً در تداوم سنت فکری عصر روشنگری نمی‌دانند، بلکه اندیشهٔ او را بیشتر در نقد فلسفهٔ روشنگری ارزیابی می‌کنند.

روسو در آغاز کتاب "قرارداد اجتماعی" می‌نویسد: "انسانها آزاد متولد می‌شوند، ولی در هر گوشه و کنار در زنجیرند." درست است که توضیح علل این پدیده صرفا حدس و گمانی بیش نیست، ولی این مساله روشن است که "نهادهای اجتماعی" عواملی هستند که انسان را از آزادی و برابری طبیعی هر چه بیشتر دور می‌کنند.

روسو ادعا می‌کرد که مالکیت، با نقش عمده‌ای که در به هم زدن مساوات در جوامع ابتدایی بازی کرد نابرابری وحشتناکی به بار آورده است. با توجه به نا امنی که نهاد مالکیت ایجاد می‌کند، که به "حالت جنگ" در تفکر هابز شباهت دارد (با این تفاوت که هابز حالت جنگ در جوامع انسانی را طبیعی می‌دانست و نه ناشی از اجتماع)، آدمی‌زاد با نا امیدی برای رهایی از این مخمصه دست به تشکیل نهادهای سیاسی می‌زند.

اما نتایج آنها، جز برای گروهی ممتاز، دردسر و دام است. نهادهای نو ساخته صرفا مدافع و فزاینده و شدت‌بخش نابرابری‌هایی شده که در آغاز مشکلات را موجب شده بود. "همه سراسیمه به امید کسب آزادی به طرف زنجیرهای اسارت می‌دوند. ولی تجربه کافی برای درک ضررهای آنها را ندارند."

به این دلیل بنیان‌های اجتماع و قانون "برای فقرا غل و زنجیر و برای متمولین قدرت می‌آورند... آزادی طبیعی را نابود می‌کنند، به طور ابدی قوانین مالکیت و نابرابری را تثبیت می‌کنند و برای منافع عده‌ای افراد جاه طلب بشریت را به بردگی و کارگری و بیچارگی همیشگی دچار می‌سازند.

کد خبر 954208

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha