۶ مهر ۱۳۸۸، ۱۱:۲۷

اخلاق حرفه‌ای در ایران(29)

اخلاق جهانی و چالش نسبی‌گرایی اخلاقی

اخلاق جهانی و چالش نسبی‌گرایی اخلاقی

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: اخلاق جهانی به دنبال اخلاقی برای همه فرهنگها و هویتها است اما این اخلاق چگونه می‌تواند بر مشکل نسبی‌گرایی اخلاقی غلبه کند؛ نسبی‌گرایی‌ای که اخلاق را تابع فرهنگ می‌داند. در این مقال به این موضوع پرداخته می‌شود.

مشکلی در زمینة تدوین اخلاق جهانی وجود دارد. بیانیة پارلمان شیکاگو اذعان می‌کند:" ما تأیید می‌کنیم که هنجاری الغاناپذیرو غیرمشروط برای همة حوزه‌های زندگی وجود دارند. به عبارت دیگر بیاینه اینگونه فرض می‌گیرد که اخلاقی جهانی، مطلق‌گرایی اخلاقی را سرلوحة کار خود قرار می‎دهد؟  این مطلق‌گرایی این است که توافقی حداقلی در ارتباط با هنجارهای اخلاقی مستلزم این است که هنجارهای اخلاقی مطلقی وجود داشته باشند که مستقل از زمان و مکان هستند. مشروط به وجود این فرض، اخلاقی جهانی باید قادر باشد که از چالش نسبی‌گرایی اخلاقی حذر نماید.

نسبی‌گرایی اخلاقی مدعی است چارچوبهای متفاوت گفتمان اخلاقی اساساً قیاس‌ناپذیرند. گیلبرت هارمون تمثیل جالب‌توجهی ارائه می‌کند تا این دیدگاه را موجه سازد. به نظریه اینشتین توجه کنید که در آن همه حرکتها به چارچوب‎های زمانی – مکانی متکی‌اند. بنابراین جسمی که در ارتباط با چارچوبی زمانی – مکانی حرکت می‌کند ممکن است در ارتباط با جسمی دیگر ساکن باشد.

هارمون به طریقی مشابه از این نکته بحث می‌کند که هنجارهای اخلاقی به چارچوبهای اخلاقی کلی متکی‌اند. بنابراین عملی که در چارچوبی اخلاقی درست است ممکن است در چارچوب اخلاقی دیگری نادرست باشد. به طور مثال ممکن است  مخالفت در زمینه گیاه‌خواری، سقط‌جنین و آتانازی زیاد جدی نباشد اما  دو چارچوب ممکن است در زمینه ارزش زندگی غیرانسانی و تقدس زندگی انسانی، نظرات بسیار متفاوتی داشته باشند. علاوه بر این حتی زمانی که توافقی در زمینه ارزش‎های مشخص وجود دارد مخالفتهای اخلاقی جدی‌ای موجودند.

هارمون مثالی در زمینه اشتباه بودن قتل انسانی ارائه می‌کند اما این هم زمانی برقرار است که قتل را "قتل اشتباه " تعریف کنیم. این که قتل نفس اشتباه است کاملاً با این سنت موجود در پاره‌ای جوامع که ارباب می‌تواند برده خود را بکشد یا مرد مجاز به کشتن زن خود است و یا در جوامعی که کودک‌کشی و انسان‌کشی رواج دارند در تعارض قرار می‌گیرد. با تکیه بر این مقدمات، مطلق‌گرایی اخلاقی از این نکته بحث می‌کند که دلیلی برای چنین تنوع اخلاقی این است که پاره‌ای افراد جایگاه بهتری نسبت به بقیه دارند و بنابراین پاره‌ای احکام اخلاقی درست و بقیه نادرستند.

در این مورد، نسبی‌گرای اخلاقی پاسخ می‌دهد مانند نظر اینشتین در این‌جا هم هیچ چارچوب زمانی – مکانی مطلقی وجود ندارد و بنابراین راهی برای ارزیابی این که چارچوبی اخلاقی بر چارچوب دیگر مرجح است موجود نیست. از این مقدمات این نتیجه حاصل می‌شود که برای شناختن صدق اخلاقی ما چنین جایگاهی را واجد نیستیم. حکم اخلاقی یک انسان به چارچوبی اخلاقی متکی است و روشی هم برای برتری دادن چارچوبی بر چارچوب دیگر وجود ندارد. از این رو، چالش نسبی‌گرایی اخلاقی این است چگونه چنین موضع برتری را بیابیم.

مسئله به این سادگی نیست که صرفاً تلاش کنیم هنجار اخلاقی مشترکی را از ادیان جهان استخراج نماییم. مجدداً به این نکته توجه کنید که چگونه یک هنجار اخلاقی می‌تواند در چارچوب‎های اخلاقی – دینی متفاوت عمل کند. در پاره‌ای ادیان این آموزه که مردان و زنان در چشم خداوند یکسانند وجود ندارد و این ایده با اندیشه الزام زنان نسبت به مردان و تکالیف بیشترشان و حقوق کمترشان پیوند می‎خورد. در بودیسم و مسیحیت این آموزه وجود دارد که خشونت بد و محکوم است . اما این ادیان در فهم این که کدام خشونت از جهت اخلاقی مجاز است بایکدیگر اختلاف نظر دارند. به عبارت دیگر، در حالی که افراد ادیان و سنتهای گوناگون در زمینه مدعیات اخلاقی مشخص به نظر توافقی دارند تفاسیرشان از آن مدعیات بسی متفاوتند. چرا که معنای آن مدعیات اخلاقی با چارچوب‎های اخلاقی – دینی کلان¬تری مشخص می‌شود. ما اما به موضعی مطلق که بتواند یکی از این چارچوب‎ها را بر بقیه رجحان دهد دسترسی نداریم.

آیا راهی برای خروج از این مشکل موجود است؟ اجازه بدهید باز تأکید کنیم که این مشکل بدان جهت رخ می‌نماید که فرض کرده‌ایم  اخلاق جهانی با مطلق‌گرایی اخلاقی عجین است و فرض ما این است که هنجارهای اخلاقی جهانشمولی وجود دارند که اعتباری غیرمشروط را واجدند. با این همه روشی بدیل برای استنتاج هنجارهای جهانشمول موجود است و این روش بدیل البته به مطلق‌گرایی اخلاقی نیازی ندارد. ما می‌توانیم هنجارهای جهانشمول مشخصی را از سرشت انسانی استخراج کنیم بویژه از نیازهایی که همه انسان‌ها در آنها با یکدیگر مشترکند. این دیدگاه که گاهی از آن به عنوان "طبیعت‌گرایی اخلاقی" یاد می‌شود تاریخی گسترده دارد و از ارسطو شروع می شود و به متفکرانی چون: اسژینواز، مارکس، جان دیویی و اریک فروم می رسد.

بر طبق این دیدگاه، ارزش‎های اخلاقی ابزارهایی هستند که ما را قادر می‌کنند نیازهایمان را برآورده سازیم. اگر نیازهایمان به صورت عینی مشخص باشند پس اخلاق و ارزش‎های اخلاقی ما هم به صورت عینی مشخصند. اما مشکلی که این دیدگاه دارد این است که حتی نیازهای حیاتی ما مانند نیاز به غذا، نیاز جنسی، نیاز به حمایت جتماعی و تحقق خود با بسترهای تاریخی و اجتماعی خاصی تعریف می¬شوند. به عبارت دیگر نیازهای ما به وسیلة اجتماع مشخص می‎شوند. اگر نیازهای ما به صورت اجتماعی مشخص شوند آن گاه سرشت فراتاریخی،  مبنایی برای اشاره کردن به وضع موجود نیست. از این نکته نتیجه می‌گیریم که تلاش برای استنتاج ارزش‎های اخلاقی از نیازهای انسانی باید به وسیلة اجتماع و تاریخ تعیّن یابد.

با این همه حتی اگر نیازهای ما از جهت تاریخی بسط می‌یابند هنوز امکان تحقق اخلاقی جهانی هست. شاید امکان این امر باشد که اخلاقی جهانی را از بسط تاریخی نیازهای انسانی مشترک در این برهه تاریخی استنتاج کنیم. اگر چنین باشد آنگاه هنجارهای مشخصی وجود دارند که هرچند فراتاریخی نیستند برای دورة تاریخی مشخص ما معتبرند و در این منظومه البته هنجارهای جهانشمول نیاز ندارند که هنجارهای مطلق باشند.

کد خبر 954303

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha