در نتیجه وی توضیح میدهد که بنا به سه دلیل به جای ایدئولوژی از مفهوم گفتمان استفاده میکند.
نخست، مفهوم ایدئولوژی به طور ضمنی و تلویحی متضمن تفکیک بین عین و ذهن یا ارزش و واقعیت است.
دوم، این اصطلاح لزوما به سوژه یا فاعل شناسای خودمختار ارجاع میدهد؛ و سوم اینکه این مفهوم در رابطه با عوامل و عناصر زیربنایی مادی و اقتصادی ماهیتی روبنایی و ثانویه مییابد.
فوکو گفتمان را به صورت شبکههای معنایی یا نظامی از اشیاء تعریف میکند که رفتار آدمی را شکل میدهند. وی در کتاب تبارشناسی دانش، آن را به معنای مجموعه احکام متعلق به صورتبندی گفتمانی واحد یا مجموعهای از گزارهها و احکام جدی که در یک عصر به وحدت میرسند و انسانها به وسیله آن هویت و اجتماع خود را تعریف میکنند، به کار میبرد.
گزاره در دستگاه فلسفی مذکور، نوعی کنش گفتاری است که معنا را به شنونده منتقل و بر مدلولهای خاص دلالت دارد.
این گزارهها در صورتبندیهای گفتمانی معانی متفاوتی را منتقل میکنند. صورتبندی گفتمانی، نظام خود مختار کنشهای گفتاری است که قواعد خاصی بر آن حاکم است و گزارهها در چارچوب آن نظامی از نشانه را ایجاد میکنند.
هر صورتبندی گفتمانی بر پایه چهار عنصر استوار است که آن را متمایز میسازد. ابژه، که گزارهها در مورد آن هستند؛ کارکرد بیانی، که جایگاه و اهمیت گزارهها را معین میکند؛ مفاهیم، که گزارهها در چارچوب آنها نظم یافته و شکل میگیرند و سرانجام راهبردهایی که در یک گفتمان ارائه میشوند.
از آنجا که این عناصر در معرض تغییر و تحول قرار دارند، تشکلهای گفتمانی و خود گفتمان همواره ممکن است دستخوش دگرگونی و دگردیسی شوند.
از آراء فوکو در باب گفتمان، چند اصل را میتوان استنتاج کرد. اول اینکه در اندیشه او گفتمان امری فراگیر است که خارج از آن نمیتوان اندیشید و فرار از آن ممکن نیست. دوم اینکه گفتمان یک شبکه معنایی به هم پیوسته است که ذهن جمعی را میسازد.
سوم اینکه این ذهن جمعی بر ساخته گفتمان دائما در حال تنازع و تحول است که علاوه بر توضیح استمرار و ثبات امور، مبین تغییر و دگرگونی نیز است.
لاکلاو و موفه گفتمان را مجموعهای معنادار از علائم و نشانههای زبانشناختی و فرا زبانی شناختی که فراتر از گفتار و نوشتار میروند، تعریف میکنند.
به نظر این دو همه چیز ماهیتی گفتمانی دارد و یا نوعی سازه گفتمانی است و در رابطه با دیگر اشیاء معنا مییابد. بر این اساس اشیاء و کنشها تنها به عنوان جزئی از یک نظام معنی گسترده (گفتمان) قابل درک و فهم هستند.
در حقیقت معنای اجتماعی گفتارها، کنشها و نهادها همگی در ارتباط با بستر و زمینه کلی که بخشی از آن هستند، درک میشوند. لذا، موضوعات و مفاهیم برای معنادار بودن باید بخشی از یک چارچوب گفتمانی گستردهتر باشند.
این مفهوم پردازی از گفتمان به معنای رابطهای بودن هویت گفتمان است. یعنی گفتمان، هویت خود را از طریق رابطهای که بین عناصر مختلف برقرار میشود، کسب میکند.
در نتیجه بر اساس چگونگی ارتباط و پیوند عناصر مجزا، هم هویت فردی آنها شکل میگیرد و هم هویت مجموع آنها به عنوان کلیت واحدی به نام گفتمان.
نظر شما