خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و هنر: اگر بخواهیم تعریف روشنی از ساختار فیلم "دوخواهر" داشته باشیم باید بگوییم که این فیلم ترکیبی است تقلیدی از سکانسهای مختلفی که پیش از این در انواع و اقسام کمدیهای هالیوودی دیدهایم. اما موضوع به همین جا ختم نمیشود.
قصدم این نیست که امتیاز بیهودهای برای فیلمی با نقائص و ضعفهای آشکار قائل شوم اما با حذف اثر شاخصی مانند "بی پولی" و با یک نگاه گذرا به آنچه در طی این سالها به عنوان کمدی بر پرده دیدهایم که هم اکنون نیز نمونه دیگری از آن چون "زندگی شیرین" همچنان بر پرده است شاید بتوانیم با دیده اغماض به "دو خواهر" بنگریم و دست کم نقاط قوت آن را هم ببینیم.
تلاش فیلمساز برای شکل دادن یک قصه که مقدمه و اوج و فرود منطقی و تعلیقهای داستانی داشته باشد کاملا مشهود است در حالی که در فیلمهای مشابه داستان صرفا بر پایه لودگی و مسخره بازی شخصیتها استوار میشود. به این مفهوم که لودگی شخصیتها حجتی میشود تا فیلمساز به وسیله آن به هر سویی که میخواهد داستان را بکشاند و به هر جایی که دوست دارد برسد و در این میان " دو خواهر" برخلاف آنان داستان مشخصی دارد.
اگر منطق این داستان در بسیاری از لحظات آزارمان میدهد خوشبختانه به علت نبود یک منطق داستانی نیست بلکه به علت ضعف فیلم در باوراندن دنیایش و گه گاه به علت سادهانگاری در اجرای ایدههاست. برای مثال ایده آشنایی که امیر داخل اتاق با خودش حرف میزند و نقش دو نفر را ایفا میکند به علت باز بودن زیاد در اتاق و نزدیک بودن دو شاهد به در اجرای سادهلوحانهای پیدا کرده است، در حالیکه با بستهتر بودن در و دیده شدن اتفاق از یک شکاف باریک و فاصله بیشتر مهتاب و جلال از در،سر و شکل منطقیتری مییافت یا اینکه امیر که چنین ماشینی دارد چگونه از پرداختن پول آب و برق دفتر کارش عجز است.
یا پرت کردن شال روی صورت امیر که داخل ماشین مخفی شده است اساسا صحنه ناامید کنندهای است، امیر کجاست که جلال او را نمیبیند؟ اگر پایین صندلی جلو مخفی شده که دیده نشدنش غیر ممکن است، اگر هم زیر صندلی عقب ماشین پنهان است (چنان که بعدا از آن جا سر در میآورد) که شال مینا نمیتواند روی صورتش بیفتد!همین صحنه با دقتی بیشتر و دکوپاژی دیگر به سادگی منطقی جلوه میکرد.
یا تغییر قیافه منشی شرکت و فال گرفتن او که آدم مات میماند ضریب هوشی شخصیتها را بر چه اساسی تعیین میکنند که چهره او حتی برای مینا آشنا هم به نظر نمیرسد. گرچه ضریب هوشی شخصیتها خیلی قبلتر از این و با باور کردن دو شخصیت امیر و افشین آن هم صرفا با یک عینک و یک کش سر امتحان خود را پس داده است. دو شخصیتی که گلزار در بازیاش، حتی اندکی قادر به تفکیک آن دو از یکدیگر نبوده است.
جدا از این مشکلات فنی دیگری مانند شارپ بودن بیش از اندازه صدای منشی شرکت و خانم روانشناس نسبت به سایرین تمرکز تماشاگر را به هم میزند. از سویی در حالی که به نظر میرسد در برخی از صحنهها برای پدر امیر دیالوگی نوشته نشده و خودش فی البداهه حرفهای نه چندان مناسبی میزند که اصلا معلوم نیست چرا آنها را حذف نکردهاند (مانند صحنه خواستگاری و دیالوگ مادر مینا در مورد سن و سال پدر و پاسخ او مبنی بر این که همه ما دوست داشتنی هستیم!!)، برخی از شخصیتها مانند ستاره هم بیش از اندازه دیالوگ دارند و چون ستاره بیشتر در شرایطی غیرمعمول به سر میبرد و خودش هم به قدر کافی در اکتهایش غلو میکند و صدایش هم به دلایل فنی بالاتر و شارپتر از صدای سایرین شنیده میشود، صحنههای مربوط به او کشدار و خستهکننده به نظر میرسند. کلوزآپهای زیاد مینا هم متاسفانه همین تاثیر را دارد و جای تعجب است که الناز شاکردوست که از ابتدا با سینما کارش را آغاز کرده است و قطعا بارها و بارها خود را بر پرده دیده، هنوز کنترلی بر چند و چون میمیک صورتش ندارد و دست کم در نماهای نزدیک تلاش نمیکند، واکنشهای جمع و جورتری داشته باشد.
و نکته آخراینکه، قطعا بسیاری از ما دوست نداریم نیکی کریمی را در هر فیلمی و هر نقشی ببینیم و ترجیح میدهیم او پرستیژ بازیگریاش را حفظ کند، اما به هر دلیلی که کریمی، بازی دراین فیلم (و فیلمهای مشابه) را پذیرفته است، خوشبختانه همچنان حضورش چیزی به فیلم افزوده و موجب شده که حتی برخی لحظات سهلانگارانه فیلم، جدیت بیشتری به خود بگیرد.
با این وجود اگر همین انتخابها ادامه پیدا کند بعید نیست که با گذشت زمانی نه چندان طولانی، نه تنها کریمی نتواند چیزی به فیلم بیفزاید بلکه فیلمها آهسته آهسته از او بکاهند و ما یکی از بازیگران اندیشمند، دوست داشتنی و خوش سابقه سینمایمان را به همین سادگی از دست بدهیم. تردیدی نیست که با ذکاوتی که از کریمی میشناسیم نخواهد گذاشت که سر رشته کار آسان از دستش بیرون برود.
------------
نیوشا صدر
نظر شما