مفهومشناسی گفتمان
گفتمان به معنی نظام ارزشها، قواعد و معانی در یک زمینه زبانی، که دارای خودمختاری و تأثیرات مستقل بوده و بر تمام جوانب حیات اجتماعی غلبه مییابد و بازیگران از طریق آن جهان را درک و فهم میکنند.
بر اساس روایتهای مختلفی که از تحلیل گفتمان ارائه شده، رهیافتها و رویکردهای مختلف نظریه تحلیل گفتمان شکل گرفته که تعریف و کاربرد مفهوم گفتمان در آنها به طور قابل توجهی متفاوت است.
بنابراین گفتمان فراتر از ایدئولوژی سنتی یعنی مجموعهای از اندیشهها و ایدهها که کنشگران اجتماعی از طریق آن به توضیح و توجیه سازمان یافته اجتماعی خود میپردازند، است و انواع مختلفی از عملهای اجتماعی و سیاسی، نهادها و سازمانها را نیز در بر میگیرد.
رویکردهای مختلف به گفتمان
فوکو گفتمان را عامتر از ایدئولوژی سیاسی میداند به گونهای که ممکن است سازوکارهای آن، مرزهای چند ایدئولوژی را درنوردند. .
فوکو گفتمان را به صورت شبکههای معنایی یا نظامی از اشیاء تعریف میکند که رفتار آدمی را شکل میدهند. وی در کتاب تبارشناسی دانش، آن را به معنای مجموعه احکام متعلق به صورتبندی گفتمانی واحد یا مجموعهای از گزارهها و احکام جدی که در یک عصر به وحدت میرسند و انسانها به وسیله آن هویت و اجتماع خود را تعریف میکنند، به کار میبرد.
گزاره در دستگاه فلسفی مذکور، نوعی کنش گفتاری است که معنا را به شنونده منتقل و بر مدلولهای خاص دلالت دارد.
این گزارهها در صورتبندیهای گفتمانی معانی متفاوتی را منتقل میکنند. صورتبندی گفتمانی، نظام خود مختار کنشهای گفتاری است که قواعد خاصی بر آن حاکم است و گزارهها در چارچوب آن نظامی از نشانه را ایجاد میکنند.
هر صورتبندی گفتمانی بر پایه چهار عنصر استوار است که آن را متمایز میسازد. ابژه، که گزارهها در مورد آن هستند؛ کارکرد بیانی، که جایگاه و اهمیت گزارهها را معین میکند؛ مفاهیم، که گزارهها در چارچوب آنها نظم یافته و شکل میگیرند و سرانجام راهبردهایی که در یک گفتمان ارائه میشوند.
از آنجا که این عناصر در معرض تغییر و تحول قرار دارند، تشکلهای گفتمانی و خود گفتمان همواره ممکن است دستخوش دگرگونی و دگردیسی شوند.
در نتیجه بر اساس چگونگی ارتباط و پیوند عناصر مجزا، هم هویت فردی آنها شکل میگیرد و هم هویت مجموع آنها به عنوان کلیت واحدی به نام گفتمان.
تغییر و تحول گفتمانی
در نتیجه دگرگونی و دگردیسی بنیادین در اصول و مؤلفههای سازنده گفتمان، تغییر از یک گفتمان به گفتمان دیگر رخ میدهد.
گفتمانها نیز خود حاصل مفصلبندی هویتهای زبانی متمایز و سیال، یا آنچه ویتگنشتاین بازی زبانی میخواند، هستند. پس مجموعهای به نام گفتمان مستمرا مشمول و موضوع عدم ثبات و صیرورت شکلی و ماهوی است.
بر اساس آموزههای فوکو، یکی از ویژگیهای گفتمان این است که همه تغییرات آن لزوما و ضرورتا، تغییرات همه جانبه و بنیادی نیست. چون بعضی از عناصر گفتمان در مقایسه با عناصر دیگر استمرار و ثبات بیشتری دارند و به سادگی دستخوش تغییر و تحول نمیشوند، و بعضی دیگر از قابلیت تغییر زیادتری برخوردارند.
تغییر "از" گفتمان به معنای دگرگونی و دگردیسی بنیادین، فراگیر و ماهوی است که در اثر تغییر در اصول حاکمه یک گفتمان حادث میشود. به عبارت دیگر اگر هسته مرکزی و احکام ریشهای گفتمان زائل، دگرگون یا منسوخ شوند، تحول "از" گفتمان رخ میدهد.
تنازع گفتمانی در میدان گفتمانی
تنازع گفتمانی همواره تمام عیار و همه جانبه نیست، بلکه ممکن است گفتمانها در یک یا چند گزاره فرعی با هم تفاوت داشته ولی در سایر قضایا و مفاهیم با هم موافق و سازگار باشند.
تحلیلگران گفتمان در این مورد اختلاف نظر دارند. فوکو بر این اعتقاد است که ماهیت تفوق طلب و فراگیر گفتمان موجب میشود، به رغم وجود گفتمانهای دیگر، یک گفتمان به منزلت هژمونیک برسد و بقیه گفتمانها را به حاشیه براند.
بنابراین در هر مقطع زمانی و در هر حوزه موضوعی، در عین تعارض و تنازع گفتمانها، یکی از آنها تفوق و سیطره مییابد و رفتارها و کردارهای گفتمانی را معنا و شکل میدهد.
در حقیقت گفتمان بر اساس اصل "انتظام در پراکندگی" حدود و هویت خود را مییابد.
گفتمان همیشه در یک میدان گفتمانی قرار دارد که منازعه و مبارزه بر سر تعیین معنا در جریان است. همواره عناصر و اصولی وجود دارند که گفتمانهای مختلف بر سر تعیین معنا و مدلول آنها با هم اختلاف نظر و رقابت دارند. لاکلاو و موفه این نوع تعامل بین گفتمانها را ضدیت مینامند.
وجود میدان گفتمانی و ضدیت بدین معناست که هویت یک گفتمان دائما در معرض تهدید و تغییر است.
نظر شما