تردیدی نیست که حافظ را میتوان یکی از منتقدان اجتماعی و فرهنگی دانست که مسائل زمان خود را از حوزههای مختلف سیاسی، دینی و اجتماعی در بوته نقد قرار داده و کاستیها و معایب آنها را در آیینه شعر خویش نمایانده است. او به گواهی تاریخ همچنان به سیر خود ادامه میدهد و در هر زمانهای به نوعی خود را مینمایاند. از این روست که شعر حافظ در هر زمانهای به عنوان بارزترین شاهد مورد استفاده گویندگان، نویسندگان و اهل اندیشه قرار میگیرد. به کاربردن این شواهد از دیوان حافظ گویای آن است که نگاه انتقادآمیز به شرایط اجتماعی زمانش همچنان نافذ است.
تردیدی نیست که حافظ پژواک بخشی از هویت ایرانی و به بیان بهتر نشانهای چشمگیر از هویت فرهنگی ایرانی است. چندانکه میتوان گفت که نام او همراه با نام شاعران و متفکرانی مانند فردوسی و مولوی مبین هویت ایرانی، غنای زبان فارسی و وسعت فرهنگ ایرانی است.
مسائل کلی در اخلاق و بی توجهی به دنیا و نقد ریا و اینها همیشه بوده ، بی اثر هم نیست اما اینطور نیست که شما امیدوار باشید ما با حافظ می توانیم مشکلاتمان را حل کنیم . حافظ بوده در کنارش خشنها هم بودند ، حمله و هجوم هم بوده است ، دیوان حافظ در کنار طاقچه خیلی ها بوده ، اخلاقی هم رفتار نکردند چنانکه قرآن بوده و این کارها هم بوده است.
در مورد حافظ نباید دچار این توهم بشویم که حافظ درمان همه دردهای ماست . حافظ هم یکی از عوامل ایرانی بودن ماست، سعدی هم همینطور، فردوسی و مولوی هم همینطور . اما امروزه هویت جوان ایرانی و هویت شهروند ایرانی اگرآسیب ببیند این آسیبها را باید از راه خودش جستجو کرد .
ارزیابی حافظ و موضع عرفانی وی در رابطه با تحجرها و تعصبها چه مقدار می توانند نافع باشند ، این دقیقاً نقطه بسیار اساسی در عرفان حافظ است ، از آنجائیکه روند عقاید و اندیشه ها اگر در چارچوب جزمیت و خشک اندیشی بگنجد جامعه را به تلاش یا چالش وا می دارد و نتیجتاً برخوردهای اندیشه و حتی برخوردهای فیزیکی پدید می آید .
حافظ در اشعار خود مدارا و آرامش را توصیه میکند
حافظ را در درجه اول باید از نظر رویه زندگانی و منش و رابطهای که با دیگران داشته، شناخت، او در این زمینه درسهای خوبی به ما میدهد از جمله به زبان امروز حافظ اهل مدارا است، همانطور که خودش تأویل میکند. او یک شاعر تغزلی است اما به ما توصیه میکند با دیگران مدارا کنیم اعم از اینکه شخصی که در برابر ماست عقاید و مذهب دیگری داشته باشد در بیتی حافظ میگوید "آسایش دو گیتی تفسیر این دوحرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا" درتمام اشعارش یک حالت آرامش و شکیبایی را به ما توصیه میکند هم در شدائد زندگی و هم در تماس گرفتن با اشخاص دیگر.
حافظ چیز تازهای نگفته است، چیزی نگفته که مولوی و سعدی و خیام نگفته باشند، فقط لحنش با لحن سعدی تفاوت دارد، وگرنه حافظ شاگرد سعدی است و اگر سعدی نبود حافظ هم نبود.
بنابراین مجموعاً ادبیات فارسی چه تاریخ بیهقی، چه شاهنامه فردوسی و چه گلستان سعدی و چه دیوان حافظ اینها همه احساسات و عواطف جامعه ایرانی را بیان میکنند. از کارهاشان انتقاد هم میتوان کرد.
نخستین نقشی که ما به حافظ می دهیم این است که حافظ بدنبال تجدید حیات در حیطه های فرهنگی و اجتماعی است حافظ زمان دوران خودش را نقد می کند، حافظ قدرت سیاسی را که مستقر است اما نمی تواند به احیا و تجدید حیات بپردازد نقد می کند .
مهمترین بن مایه یک جامعه برای تجدید حیات داشتن فکر عمیق است |
بنابراین حافظ معتقد هست که ما برای اینکه حیات مجدد بگیریم نیاز به پشتوانه دینی و اندیشه عقلی داریم در بستر آن امکان است که ما بتوانیم حیات دوباره ای رابه جامعه تزریق کنیم . لذا از این منظر وقتی به حافظ نگاه می کنیم می بینیم که حافظ در واقع یک اصلاح گر هست یعنی ما وقتی می گوئیم مصلحان جامعه ، مصلحان جامعه از دیدگاه ما در دوران انحطاط حافظ در رأس اولی است .
حافظ بخشی از هویت ایرانی است
بنابراین تفاوت حافظ با دیگران این است که حافظ در دورانی است که یأس و ناامیدی غلبه دارد و مسلط است حافظ همه را باز به هویت ایرانی فرا می خواند لذا حافظ چند نکته مهم را بیان می کند یک مسئله هویت است که امروزه بسیار مورد نیاز ماست لذا حافظ تنها شاعر غزلسرا نیست حافظ بخشی از هویت ایرانی است.
ما اگر بخواهیم به جستجوهای هویتی بپردازیم حافظ بخشی قابل توجهی ، همراه با سایر متفکران است . اما چون حافظ در دوره انحطاط بسر می برد لذا برخاستن و امید دادن در ایرانیان در اشعار حافظ بسیار نیرومند است نکته دوم اینکه ما وقتی به حافظ نگاه می کنیم حافظ بدنبال صرف هویت تنها نیست بلکه هویت نیرومندی است هویت همراه با آگاهی هویت توأم با فکر است هویت توأم با آزادی در اجتماع و دورانش است بنابراین حافظ دارد به عناصر فرهنگی اجتماع و فکری اجتماع اشاره می کند . فرهنگ ، هویت و معنا سه ضلع از یک مثلثی هستند که بنیاد جامعه را تشکیل می دهند و آنرا در حافظ می بینیم .
در واقع تعصبهای فرهنگی و تحجرها ناشی از رکود حرکت انسانها به سمت کمالشان است یعنی وقتی که انسانها به سمت کمال حرکت می کنند از آن حالت تحجر و از آن حالت جمود خارج می شوند و به سمت خدا حرکت می کنند، یکی از کسانی که دعوت کننده بشریت به سمت کمال و به سمت حرکت به سوی خدا و به زیبایی های مطلق است حافظ است.
حافظ یکی از ایرانی ترین شاعران ایرانی است |
یکی از ایرانی ترین شاعرانی که ما داریم حافظ است به اندازه ای ایرانی است که اصلاً معاصر است اما وضع جامعه ایرانی ما بعد از این همه سال تغییر نکرده چطور حرفهای حافظ هنوز مصداق دارد، انتقادهایش مورد دارد از این نظر آدم تأسف می خورد .
نظر شما