دیپلماسی فرانسه در خاورمیانه در حال حاضر در قالب اقداماتی چون نزدیکی به سوریه، ایفای نقش در روند سازش خاورمیانه، عقد قراردادهای هسته ای با برخی کشورهای خاورمیانه به طور عام و برخی کشورهای حوزه خلیج فارس به طور خاص و تشکیل اتحاد برای مدیترانه دنبال می شود. سارکوزی در حالی خود را عملا یک آتلانتیک گرا (آمریکا محور) معرفی می کند که برخی معتقدند او در اصل یک گلیست است. سیاست خارجی سارکوزی در قالب یک گلیست- آتلانتیک گرا بهتر قابل فهم است. او درصدد است تا ضمن حفظ اروپا محوری تا حدودی به سمت ایالات متحده و سایر مناطق دنیا متمرکز شود و از داشتن روابط محض با اروپا و آمریکا پرهیز کند و روابط اروپا، آمریکا و دیگر مناطق دنیا را همزمان با یکدیگر در سیاست های خارجی کشورش لحاظ کند.
دیپلماسی فرانسه در خاورمیانه و عقد توافق هسته ای با کشورهای عربی از جمله امارات متحده عربی نیز در این چارچوب قابل بحث است.
در چارچوب حرکت های گلیسم گرایانه، صحبت های سارکوزی در خصوص قدرت طلبی پاریس، استقلال فرانسه و قطب قدرتمند جهانی موید این نکته است. گسترش فروش تسلیحات به کشورهای دیگر و تبدیل این بخش به یکی از بازوان قدرتمند اقتصادی فرانسه، ایجاد پایگاه نظامی در امارات متحده عربی و عقد قراردادهای هسته ای با برخی کشورهای حوزه خلیج فارس نشان از دیدگاه گلیستی سارکوزی دارد.
پرداختن به دیپلماسی هسته ای در حوزه کشورهای حاشیه خلیج فارس، مستلزم مرور سیاست های هسته ای شورای همکاری خلیج فارس است؛ چرا که این رویکرد زمانی درک خواهد شد که خواست این کشورها و تغییر سیاست هسته ای آنان نیز مد نظر قرار گیرد.
نگاه فرانسه به خاورمیانه
اگر چه اعتقاد بر این است که ژاک شیراک (رئیس جمهور سابق فرانسه) یک گلیست محض بود اما در مورد سازکوزی باید تاکید بر گلیست - آتلانتیک گرا بودن او داشت.
در خصوص روند سازش خاورمیانه و در مقابل مسئله رژیم اسرائیل و فلسطین او مواضع روشن تری نسبت به سلف خود نشان داده است. سارکوزی به صورت کاملا قاطعانه از روابط میان فرانسه و اسرائیل و تلاش در جهت گسترش این روابط سخن به میان آورده است که نشان از نوعی آتلانتیک گرایی (نزدیکی به آمریکا) نیزهست. برنار کوشنر، وزیر خارجه فرانسه در این خصوص می گوید: ما تنها خواستار صلح و مبارزه با تروریسم هستیم، آنچه دولتمردان ایالات متحده آن را در اولویت های خود قرار داده اند.
روابط فرانسه و سوریه متاثر از عامل لبنان است؛ تمدید دوره سه ساله ریاست جمهوری امیل لحود (که طرفدار سوریه به شمار می آمد) در سپتامبر سال 2004 میلادی سبب شد تا فرانسه و آمریکا با طرح قطعنامه 1559 خواستار پایان مداخلات سیاسی و نظامی سوریه در لبنان شوند.
ترور رفیق حریری در فوریه سال 2005 نیز سبب تیرگی روابط دو کشور و تعلیق تماس در سطح مقامات عالی فرانسه با سوریه نیز منجر به تیرگی روابط دو کشور شد. تحولات لبنان و به قدرت رسیدن میشل سلیمان به ریاست جمهوری لبنان از یک سو و مواضع مثبت سوریه در این خصوص و انجام گفتگوهای غیر مستقیم با اسرائیل سبب شد تا فرانسه مواضع خود را نسبت به سوریه تغییر دهد و در راستای این تغییر از بشار اسد برای حضور در کنفرانس سران اتحادیه مدیترانه دعوت به عمل آید. اهمیت سوریه در معادلات جدید منطقه از منظر فرانسه در این سخن سارکوزی در مصاحبه با روزنامه الوطن که گفت "راه صلح در منطقه از سوریه و فرانسه می گذرد"، نمایان است.
غیر از موارد یاد شده بحث فناوری هسته ای و دیپلماسی هسته ای از سوی فرانسه را می توان به منزله کسب نفوذ بیشتر در منطقه خاورمیانه و حوزه خلیج فارس دانست. فرانسه با امضای قراردادهای همکاری هسته ای با لیبی، الجزایر و امارات متحده عربی و امضای یادداشت تفاهم همکاری هسته ای با قطر و پیشنهاد عقد قرارداد همکاری هسته ای با مصر و عربستان و انجام مذاکرات اولیه با مراکش و اردن ضمن استفاده از مزیتهای اقتصادی، راه برای نفوذ و کسب اعتبار بیشتر در خاورمیانه و حوزه خلیج فارس هموارتر می سازد.
فرانسه با استراتژی دولبه (tow- edge) از یک طرف با برنامه هسته ای ایران به مخالفت می پردازد و از سوی دیگر مبادرت به همکاری های نظامی و هسته ای با کشورهای حاشیه خلیج فارس می کند.
بحران حاشیه نشین های پاریس و وجود 10 درصد جمعیت مسلمان در فرانسه باعث می شود که فرانسه در پی تقویت گروهها و کشورهای به اصطلاح میانه روی و به حاشیه راندن گروههای تندرو به زعم خود باشد.
در واقع یکی از دلایل گرایش به دیپلماسی هسته ای فرانسه در منطقه خلیج فارس را باید درخواست و نیت برخی از این کشورها در زمینه تغییر سیاست هسته ای خود به شمار آورد که در ادامه به دلایل این تغییر سیاست از سوی کشورهای حاشیه خلیج فارس می پردازیم.
سیاست هسته ای کشورهای حاشیه خلیج فارس
سیاست هسته ای کشورهای خلیج فارس و تغییر روند آن را می توان مرتبط با مطرح شدن فعالیت هسته ای ایران طی سالهای 2002 و 2003 میلادی و دستیابی ایران به چرخه کامل سوخت هسته ای و تحولات منطقه ای و بین المللی دانست.
در بعد منطقه ای با حمله آمریکا به عراق در مارس 2003 و سقوط رژیم بعث و صدام و شکل گیری ساختار جدید قدرت در این کشور، صورت بندی قدرت در منطقه را به نفع ایران تغییر داد.
مسئله هسته ای ایران طی سالهای 2002 تا 2003 میلادی با گزارش های آژانس بین المللی انرژی اتمی و مذاکرات آژانس و کشورهای اروپایی با ایران و حساسیت و واکنش آنها و آمریکا به این موضوع وارد فاز بین المللی شد.
تفاوت در نیات و برداشت های کشورهای منطقه از مسائل امنیت زا و امنیت زدا تاکنون سبب نشده تا طرح های امنیتی منطقه ای با حضور تمامی کشورهای تاثیرگذار منطقه در خلیج فارس صورت بگیرد و استفاده از نیروی خارجی در موازنه سازی در مجتمع امنیتی منطقه خلیج فارس مرسوم بوده است.
دعوت از نیروهای ائتلاف و آمریکا در خلال حمله عراق به کویت در اوایل دهه 90 میلادی از سوی عربستان و کویت و عقد قراردادهای نظامی و امنیتی با کشورهای خارج از محیط امنیتی خلیج فارس از سوی کشورهای حاشیه خلیج فارس و مزایای سیاسی، اقتصادی و امنیتی چنین گفتمانی برای قدرتهای بزرگ سبب شده، تا همواره بازتعریف "دشمن" مدلولهای متفاوتی را به خود بگیرد.
از منظر رهبران غربی و تابعین آنها در حوزه خلیج فارس، برنامه هسته ای ایران فارغ از صلح آمیز بودن یا غیر صلح آمیز بودن آن، توازن قدرت منطقه ای را به نفع تهران بر هم خواهد زد تا پیش از سال 2005 میلادی دولتهای خلیج فارس با عنایت به توان محدود قدرت خود ، بر استفاده از سازمانهای بین المللی در جهت جلوگیری از پیشرفت هسته ای ایران تکیه داشتند هر چند این دیدگاه همواره با تحریکات و اقدامات قدرتهای بزرگ تشدید و تقویت می شود.
از سال 2005 میلادی به بعد شاهد فعال تر شدن دیپلماسی شورای همکاری خلیج فارس در قبال برنامه هسته ای ایران هستیم هر چند تکیه به دیپلماسی و اعمال فشارهای بازیگران و سازمانهای فرامنطقه ای، اتکا به توانایی نظامی- امنیتی آمریکا در منطقه همچنان حفظ می شود ولی حرکت در مسیر هسته ای شدن نیز در دستور کار جدید قرار گرفته است. رویکرد به فرانسه از هم از این منظر قابل توجه است و هم از منظر چگونگی روابط ایران با آمریکا.
تغییر در روابط ایران و آمریکا و کاهش تنش ها در این روابط و تبدیل ایران از بازیگری مخالف آمریکا در خاورمیانه به بازیگری متفاوت یا غیر مخالف با آمریکا برای کشورهای خلیج فارس مطلوب نیست. بهبود روابط ایران و آمریکا به کاهش جایگاه برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس در سیاست خاورمیانه ای آمریکا و تنزل قدرت مانور آنها در مسائل منطقه می شود.
فرانسه کشوری است که از امکانات و اهرم های موثر و کارآمد برخوردار است و در سلسله مراتب قدرت اروپایی و جهانی، نقش مهمی برعهده دارد. به رغم افول موقعیت برتر پیشین فرانسه در اروپا، این کشور که چهارمین قدرت اقتصادی جهان و سومین قدرت نظامی به شمار می رود، در مقام یکی از قدرتهای فرهنگی، اقتصادی و صنعتی معتبر جهان، از اهرم های تاثیرگذاری نظیر عضویت دائمی در شورای امنیت و برخورداری از سلاح هسته ای برای انطباق خود با شرایط جدید بهره مند است.
به طور کلی عقد قراردادهای هسته ای و نظامی فرانسه با کشورهای حاشیه خلیج فارس را می توان از دو منظر بررسی کرد. ابتدا نقش آفرینی بیشتر فرانسه در خاورمیانه و خلیج فارس؛ البته با توجه به سیاست تلفیقی گلیستی- آتلانتیک گرایی فرانسه و پررنگ شدن بعد آتلانتیک گرایی و حرکت در سایه حمایتی آمریکا از سوی فرانسه و دیگری تغییر در سیاست هسته ای کشور های حاشیه خلیج فارس.
رویکرد جدید، نشان می دهد که غرب تا چه اندازه در برخورد با برنامه هسته ای ایران از عوامل فنی دور بوده و چقدر عوامل سیاسی در این موضوع دخیل بوده است.
نظر شما