کوهن را به نفی عقلانیت متهم کردهاند و او شدیدا به این امر معترض است. وی میپرسد اگر علم عقلانی نباشد، چه چیزی عقلانی است؟ اما در عین حال برای آنکه عقلانیت علمی را واقعا بشناسیم، لازم است با دقت به علم چشم بدوزیم.
احتمالا ریشهدارترین ارزشها، آنهایی هستند که با پیشگوییها ارتباط دارند: پیشگوییها باید صحیح باشند؛ پیشگوییهای کمی بهتر از پیشگوییهای کیفی هستند؛ خطاهای غیر محوری نیز که احتمالا رخ میدهند، باید در قلمرو خاص خود، توضیحی سازگار بیابند.
نظریه باید ساده، واجد سازگاری درونی، پذیرفتنی و سازگار با سایر نظریههای رایج باشد
به علاوه ارزشهایی نیز برای داوری درباره همه نظریهها وجود دارد: در درجه اول و پیش از هر چیز، نظریهها باید امکان تدوین و حل جدولها را فراهم آورند؛ در عین حال نظریهها باید ساده، واجد سازگاری درونی، پذیرفتنی و سازگار با سایر نظریههای رایج باشند.
این ارزشهای مشترک هیچ گونه قاعده خودکاری برای انتخاب پارادایم به دست نمیدهند، چرا که افراد در مقام داوری به انحای گوناگون از این روشها بهره میگیرند. به علاوه، همه برای این ارزشها اهمیت یکسانی قائل نیستند. بحث و منازعه بر سر نظریههای بنیادین، شباهتی به بحثهای برهانی، در حوزه منطق و ریاضیات ندارد.
از این رای نسبتا شناخته شده، به هیچ وجه نمیتوان نتیجه گرفت که دلایل خوب و قانع کننده وجود ندارد یا این دلایل نهایتا نقشی قاطع در تصمیم گیری گروه ایفا نمیکند. همچنین نمیتوان نتیجه گرفت که دلایل گزینش متفاوت با دلایلی است که معمولا فلاسفه علم فهرست میکنند یعنی دقت، سادگی، ثمربخشی و نظایر آن.
آنچه میتوان نتیجه گرفت این است که این دلایل مانند ارزشها عمل میکنند و افراد و گروههایی که چنین ارزشهایی را پاس میدارند آنها را به انحای گوناگون به کار میگیرند.
نمیتوان نظر یکی از طرفین را غیر علمی خواند. هیچ روش تصمیمگیری نظاممند و بیطرفانهای برای گزینش نظریهها وجود ندارد که اعمال صحیح آن، همه افراد یک گروه را به تصمیم واحدی برساند.
پارادایم باید به انباشت علم کمک کند
کوهن برای موجه ساختن این تنوع داوریهای فردی، روش عملگرایانه را پیشنهاد میکند. اگر فرد به محض آنکه پارادایم قدیمیاش دچار مشکل میشود، آن را رها کند، تلاشهای عالمان به جای آنکه باعث رشد و تکامل سیستماتیک علم بشود، معطوف به ناهنجاریها و مصروف یافتن پارادایمهای بدیل میشود و البته این تلاشی عبث خواهد بود.
از سوی دیگر، اگر هیچ کس پارادایمهای جدید و بدیل را به جد نپذیرد، دیدگاههای کاملا جدید هرگز نمیتوانند به درجهای از بلوغ و کمال برسند که مقبولیت عام بیابند.
کثرت داوریها از این حیث مخاطرهآمیز است که امکان دستیابی به هر گونه قاعده واحدی را منتفی میکند. اما واقعیت این است که ارزشهای پذیرفته شدهای وجود دارند که برقراری ارتباط را مجاز میدارند و در نهایت باعث پدید آمدن اجماع علمی میشوند.
نظر شما