علي بود و مهتاب بر شانه اش
تن زخمي آب ، بر شانه اش
شبي غرق در آه و اندوه بود
در اندوه ، حتي دل كوه بود
شبي بي ستاره ، شبي ناتمام
و مهتاب ، بر شانه هاي امام
مدينه پر از آه آئينه است
غمي سرخ در مجمر سينه است
مدينه ! از اين پس نداري بهار
قراري نداري ، دل بي قرار...
مدينه ! تويي شهر آه علي
پناه دل بي پناه علي
زغم ، نخل هاي تو آكنده است
دلم در شعاعت ، پراكنده است
تو ماندي و ديوار و در ، آه و چاه
تو ماندي و تفسير اندوه ماه
تو ماندي و ديگر قنوتي نماند
به جز طعم تلخ سكوتي نماند
زغم ، ديدگان تو دريا شدند
غم كودكاني كه تنها شدند...
مدينه ! بگو مادر ما كجاست ؟
علي غصه دار است ، زهرا كجاست؟
شبي بي ستاره ...

خبرگزاري " مهر" - گروه فرهنگ و ادب : اين روزها ، همه رودها سرود درد زمزمه مي كنند و حزني غريب ، گلوي زمان را مي فشارد ، شعري كه در پي مي خوانيد ، همصدايي كوچكي با اين سوگ سترگ است .
کد خبر 96583
نظر شما