جوزف نای معتقد است جهانی که ما در آن زندگی میکنیم نامتجانس است. این جهان از آن جهت نامتجانس به شمار میرود که بخش عینی و هنجاری آن مبتنی بر نظم وستفالیاست؛ نظمی که مبتنی بر حاکمیت و به رسمیت شناخته شدن مرزهای سرزمینی – ملی است.
بخش دیگر این جهان که نظم بعد از وستفالیا خوانده میشود، با بازیگران بیشمار شناخته میشود که هنجارهای بینالمللی و فراگیر از جمله حقوق بشر و حاکمیت کشورها را مورد تردید قرا میدهد.
نای میگوید این دو جهان به مدت چندین دهه، استمرار داشته است. یک تحلیلگر خوب و اندیشمند هنجارگرا باید هر دو جهان را به خوبی بشناسد.
نای میگوید در حوزه روابط میان بازیگران اصلی از جمله دولتها، ما شاهد ظهور کشورها و بازیگران رسمی هستیم که بازیگران قدرتمند گذشته را به چالش میکشند. برخی اندیشمندان معتقدند که ظهور این بازیگران به علت اضمحلال سایر بازیگران قدرتمند است. به عنوان مثال ظهور چین را در اثر ضعف آمریکا ارزیابی میکنند.
در سطح نخست این شطرنج روابط نظامی میان بازیگران رسمی (دولتها) را شاهد هستیم. در این حوزه جهان هنوز تک قطبی است و در آینده نزدیک هم به صورت تک قطبی باقی خواهد ماند.
در سطح میانی این شطرنج سه بعدی، روابط اقتصادی میان بازیگران رسمی متصور است. در این حوزه ما شاهد جهانی چند قطبی هستیم.
سطح آخر این شطرنج، روابط فراملی را تشکیل میدهد که این موضوع باعث شده مرزهای سرزمینی، به مانند گذشته در کنترل دولتها نباشد و به عبارت دیگر مرزهای ملی بر اثر این گونه روابط و مؤلفهها رسوخ پذیر شده است.
به عنوان مثال بیماریهای مسری و فراگیر، تغییرات آب و هوایی، تروریسم فراملی از جمله این موارد هستند که در مرزهای سرزمینی محدود نمیمانند. دراین حوزه قدرت به صورت نامنظمی توزیع شده و تمرکز قدرت یا توزیع منظم قدرت را شاهد نیستیم.
این مسائل سبب میشود که هیچ یک از قدرتهای بزرگ به تنهایی نتواند آنها را حل و فصل کند و نیازمند تشریک مساعی همه کشورهاست.
جوزف نای واضع نظریه قدرت نرم است و نقش بسزایی در فراگیری این مفهوم در حوزه نظریهپردازی ایفا کرده است.
نظر شما