وی این سؤال را مطرح میکند که چه نوع دیدگاه تبیینی درباره "خیر" وجود دارد؟ ما در فرهنگمان گرایشی نسبت به تبیین داریم و لذا پرسش مذکور ممکن است بینیاز از پاسخ به نظر آید.
اما در واقع دلایل متقاعد کنندهای برای توجه به تبیین ناپذیری در این حوزه مطرح شدهاند. شاید برخی چیزها بایستی مسکوت گذاشته شوند. از بین فلاسفه، لودویک ویتگنشتاین به طور قطع چنین فکر میکرد.
فهمهای متفاوت در مورد "خیر" که در فرهنگهای مختلف وجود دارد ملازم با زبانهای متفاوتی است که در این فرهنگها نمود مییابد. جلوهای از "خیر" برای مردم فرهنگهای خاص به شیوههایی چند ایجاد میشود.
خدای ابراهیمی برای ما وجود دارد (یعنی اعتقاد به امری ممکن است) زیرا درباره او صحبت میشود؛ در درجه اول در روایت انجیل. اما در روایت بی شمار دیگری از خداشناسی گرفته تا امور عبادی نیز درباره این خدا صحبت میشود.
همچنین به خاطر اینکه او در همه شیوههای متفاوت نماز و عشای ربانی طرف صحبت واقع میشود. حقوق بشری برای ما وجود دارند زیرا این حقوق اشاعه پیدا کردهاند، فیلسوفان درباره آنها نظریهپردازی کردهاند و انقلابهایی به نام آنها رخ دادهاند.
اما روشن است که در اینجا مفاهیم "زبان" و "تبیین" به معنایی کلی و گسترده به کار رفتهاند. درکی از "خیر" نه تنها در توصیفات زبانی نمودار میشود بلکه در دیگر کردارهای زبانی – برای مثال آنچه که در بالا در باب نماز آورده شد، نیز ظهور مییابد.
نشانههای مراسم عبادی از جمله موسیقی و نمایش نمادهای بصری آن، همگی به شیوه خاص خودشان، رابطه ما را با خداوند مقرر میسازند.
تبیین میتواند ما را به خیر به عنوان یک منبع اخلاقی نزدیک سازد و میتواند به این منبع قدرت بخشد. فهم "خیر" به عنوان یک منبع اخلاقی اگر چه برای قدما کاملا شناخته شده بود، اما در آگاهی اخلاقی غرب به کنار گذاشته شده است.
نظر شما