محوطه يكي از فرهنگسراهاي جنوب تهران را كه تعدادي از بانوان سالخورده در حال رفت و آمد هستند ، براي نقطه آغاز گزارش انتخاب مي كنم . هوا گرم است و حاشيه هايي كه در گوشه و كنار محوطه ازنيمچه سايه اي برخوردار هستند ، بيشتر مورد استقبال قرار مي گيرند... اينجا " فرهنگسراي ولا " ست.
در بيرون محوطه ، عبور و مرور بيشتري احساس مي شود ، خيل نوجوانان و جوانان كه برخي از آنها را در طول يك ساعت ، مي توان چهار - الي پنج بار ديد! بدون اين كه كار خاصي انجام بدهند ، حسي دروني از آدم مي خواهد كه به جمعشان بروي و از آنها بخواهي كه مدتي از وقت خود را هم در خانه هاي فرهنگ ، فرهنگسراها ، كتابخانه ها ، محيط هاي فرهنگي و ورزشي و ... بگذرانند ، اما خيلي زود ، اين حس رنگ مي بازد ، وقتي عملا در برنامه ريزي هاي فرهنگي و تابستانه اي كه صورت گرفته ، دچار حيرت مي شوي !
علي - بيست و يك ساله مي گويد : من و دوستانم به برنامه هاي تفريحي و ورزشي خيلي علاقه داريم ، اما در اينجا ، به جز چند برنامه كه ورزشي هم نيست ، برنامه جذابي وجود ندارد ، هر روز هم با اين گرما و مشكلات ديگري كه وجود دارد ، نمي توانم به فرهنگسراهاي ديگر درمناطق ديگر بروم ، راستش ، دوست ندارم پول توجيبي ام را صرفا براي كرايه ماشين هزينه كنم و ...
بعد هم شروع مي كند به درد دل : " بچه كه بودم ، فكر مي كردم كه كار فرهنگي فقط كتاب خواندن است! حالا مي بينم كه اگر يك ساعت از عمرم را در سالن ورزشي بگذرانم ، يك ساعت هم در كلاس زبان و قصه نويسي وقت صرف كنم ، يايك فيلم سينمايي تماشا كنم ، كار فرهنگي كرده ام ، البته نمي خواهم بگويم كه " كتاب خواندن " را دوست ندارم.
يك نوجوان ديگر بدون مقدمه وارد بحث مي شود و مي گويد : تا حالا توي اين فرهنگسرا ، چندين رئيس اومدن و رفتن ! مگه شما نمي دونيد؟!
بعد ادامه مي دهد : اگه همون روز اول ، رياست اينجا روقبول مي كردم ، اين طوري نمي شد ! ( اول خودش ، سپس همه مي خندند )
جوانان ، مشتريان بازار فرهنگ
معلم بازنشسته ساكن دولت آباد : برنامه هاي فعلي مناسب افراد مسن است ، درفرهنگسراهاي مناطق ديگر،آموزش رايانه وهمايش هاي ادبي و نمايش فيلم و اردوهاي تربيتي و ... تدارك ديده شده است . |
اگر قرار است كتابخانه مجهزي ساخته و آماده شود ، خيلي زود جاهاي ديگري ، غيراز مناطق جنوبي تهران كانديدا مي شود و ... در حالي كه وقتي نسبت به فرهنگ و كتاب و ادبيات و ... بي تفاوتي وجود داشته باشد ، سراسر شهر مبتلابه خواهد بود.
اين واقعيتي است كه متاسفانه كمتر به آن فكر مي شود.
معيري - معلم بازنشسته آموزش و پرورش كه در منطقه 20 سكونت دارد ، در اين زمينه اظهار مي دارد : انگار براي تابستان جوانان و نوجوانان اين منطقه ، ازسوي سازمان فرهنگي - هنري شهرداري تهران اصولا فكري نشده است ! در حالي كه اينجا برنامه هاي فرهنگي ، تفريحي ، علمي ، زيارتي و ... مشتري هاي پر و پا قرصي دارد...
اين معلم باز نشسته در ادامه مي گويد : روزي كه فرهنگسراي ولا دراين منطقه تاسيس شد ، فكر كردم كه قرار است بار بزرگي از شانه خيلي ها برداشته شود ، مشخصا پدران و مادراني كه به دلايل اقتصادي نمي توانند سالي يكي - دو بار - فرزندان خود را به سفر ببرند و يا آنها را در كلاس هاي ورزشي و فرهنگي و ... اسم نويسي كنند ، اما متاسفانه اين اتفاق نيافتاد و درحال حاضر ، برنامه هاي اينجا فرزندان ما را جذب نمي كند.
وي مي گويد : چند برنامه اي هم كه هست ، بيشتر مناسب بزرگترها و افراد مسن است تا جوانان و نوجوانان . در صورتي كه در برخي فرهنگسراهاي ديگر شهربرنامه هايي مانند آموزش هاي رايانه اي و همايش هاي ادبي و نمايش فيلم و اردوهاي تربيتي و ... تدارك ديده شده است.
معيري با تاكيد بر لزوم آموزش معارف اسلامي و عقيدتي به جوانان و نوجوانان مي گويد : وجود مراكز فعال در اين زمينه و استادان وكارشناسان مجرب ، مي تواند خيلي تاثيرگذار باشد ، خود اين موضوع ، ايجاد جذابيت مي كند و به قول قديمي ها : " خود راه بگويدت كه چون بايد رفت ... "
خيمه هاي آسماني در زمين افراشتند ...
ايام ، " ايام مقدس فاطميه " بود و در هرنقطه از شهر ، همه چيز تو را به سمتي عطرانگيز و روحاني فرا مي خواند ، كمتر دلي است كه بعد از شنيدن نام دختر بزرگوار حضرت رسول ( ص ) فاطمه زهرا ( س ) و سوگ سترگش ، نشكند و صداي شكستنش به گوش تو نرسد .
آنجا هم دلها عزاداربود و بغض ها در گلو.
به غرفه هاي مذهبي ، كه زمزمه گاه اهل ايمان و محبت اهل بيت ( ع ) است ، وارد شدم ، بانوان را در بازديد ازاين غرفه ها، در رتبه برترديدم.
اكرم هادي پور- دانشجو به خبرنگار " مهر" مي گويد : شنيده ام كه در فرهنگسراهاي ديگر ، جلسات مذهبي و عصر شعر برگزار شده و شاعران و نويسندگان ، درباره حضرت زهرا ( س ) شعرخواني و قصه خواني داشته اند ، اما دراينجا برنامه اي با اين موضوعات برگزار نشد ، سوال كرديم ، پاسخ قانع كننده اي داده نشد و ...
اين دانشجو تصريح مي كند : در يك فرهنگسرا يا خانه فرهنگ ، كه مكاني عمومي است ، بايد رشته هاي مختلف فرهنگي ، هنري و ورزشي پيش بيني شود و به پرورش استعدادها توجه بيشتري گردد، البته خود من تا به حال ، فرصت زيادي پيدا نكرده ام كه به اينجا بيايم ، اما اكنون هم كه آمده ام ، برنامه قابل توجهي جذبم نمي كند.
يك خانم خانه دار مي گويد : خواهش مي كنم توي روزنامه تان بنويسيد كه در دولت آباد ، خبري از نهضت فرهنگي تابستان نيست.
مي پرسم : پس چرا خود شما به اينجا ( فرهنگسرا ) آمده ايد ؟
يك خانم خانه دار : در جواب من گفته اند پيشنهادات خود را بنويسيد ، براي سالهاي بعد ، برنامه ريزي مي كنيم ، البته شايد بودجه ندارند! |
باز هم مي پرسم : در خانه هاي فرهنگ چي ؟
پاسخ مي دهد : آنجا هم آسمان همين رنگ است ...
مي گويم : چرا با مسئولين فرهنگسرا صحبت نكرده ايد؟
مي گويد : در جواب من گفته اند پيشنهادات خود را بنويسيد ، براي سالهاي بعد ، برنامه ريزي مي كنيم ، البته شايد بودجه ندارند!
***
فكر نمي كردم كه به اين زودي بتوانم گزارش خود را تكميل كنم! البته اين موضوع را دليلي براي نرفتن به خانه هاي فرهنگ اين منطقه نمي دانم ، اگر چه درباره وضعيت آنها هم حرف هايي از سوي مردم گفته شد ، اما پذيرش آنها بدون حضور در محل ، منطقي نيست ، بايد روزي هم به آنجا بروم ، شايد همين فردا ... راستي چند روز از تابستان 83 باقي است؟!
نظر شما