مهمترین خصوصیت متمایز سازهانگاری در قلمرو هستی شناسی است، سازهانگاری سیاست بین الملل را براساس یک هستی شناسی "رابطهای" میبیند و به عوامل معنایی مانند فرهنگ، هنجارها و انگارهها بها میدهد.
معنا و اهمیت این عوامل نیز مستقل از زمان نیست. همانگونه که در روابط میان افراد در جامعه فهمهایی بینا ذهنی وجود دارد، در روابط میان دولتها هم چنین فهمهایی وجود دارد.
راگی به پیروی از امیل دورکیم، جامعه شناس فرانسوی، اینها را "واقعیت اجتماعی" میداند و بر این برداشت جان سرل تأکید دارد اینها واقعیاتی هستند که "چون همه کنشگران مربوطه در مورد وجود آنها اتفاق نظر دارند، خلق میشوند".
قواعد تکوینی بنیان نهادی کل حیات اجتماعی هستند
"قواعد تکوینی بنیان نهادی، کل حیات اجتماعی هستند". از جمله این قواعد در نظام بین الملل میتوان به انحصار سرزمینی اشاره کرد.
سازهانگاران به سه شکل با مسئله تحول برخورد میکنند:
1 – استفاده از مفهوم دوگانگی ساختارآنتونی گیدنز که بر اساس آن ساختار هم کنش را محدود میکند و هم کنشگران و با استفاده از آن میتوانند به شکل بالقوه ساختار را متحول سازند.
2 – برخورد تجربی و مشخص ساختن این امر که بعد ساختاری کلان سیاست بین الملل جنبه مشروط زمانی و مکانی دارد؛ یعنی ساختار عبارت است از انبوههای از روابط اجتماعی خاص که در زمان و مکان قرار میگیرند و میتوان اشکال شاخص آن رویههای اجتماعی را شناسایی کرد و نشان داد که چگونه میتوانند در معرض تغییر قرار گیرند.
3 – تشخیص دادن و مشخص ساختن اینکه رویههای خرد ابتکاری در روابط بین الملل امروز چگونه میتوانند پیامدهای تحول آفرین داشته باشند.
با توجه به استدلالهای راگی میتوان گفت که بر ساخته بودن کنشگران بین المللی، حاکمیت و جامعه دولتها از مهمترین زمینهها برای توضیح تغییرات بنیادین در روابط بین الملل است.
نظر شما