كيهان كلهر ، آهنگساز و نوازنده كمانچه در گفتگو با خبر نگار هنري " مهر " ، ضمن بيان اين مطلب افزود: نبايد توقع بهتر شدن اوضاع را داشته باشيم. ممكن است افرادي باشند كه در موسيقي سنتي پژوهش و توليد مي كنند اما با يك گل بهار نمي شود و موسيقي سنتي همچنان در حاشيه قرار خواهد گرفت .
وي به سير تحول موسيقي سنتي در ايران و ركود فعلي آن اشاره كرد و گفت: به نظر من از قرن گذشته در موسيقي ايراني تحول به وجود آمده است و اگر با سير تحول هنر آشنا باشيم ، هميشه در يك مقطع خاص وضعيت به اين صورت بوده است . ابتدا تحول صورت مي گيرد، سپس براي مدتي ركود حادث مي شود و سپس در مرحله اي ديگر، مجددا شاهد تحول هستيم. در موسيقي ايراني از اوايل قرن ، اين تحول به وجود آمد . ابتدا مي توانيم از وزيري شروع كنيم و بعد كارهاي شاگرد ايشان ، يعني ابو الحسن صبا را بررسي كنيم، كه سعي در استفاده از موتيف هاي محلي و كم كم مدون شدن موسيقي سنتي داشت . سپس مي توان به دوره موسيقي " گلها " اشاره كرد، هرچند كه باعث تحول نبود ، اما تغييرات مثبتي را در زمينه اجرا با اركستر بزرگ به وجود آورد . پس از اينها به آثار دوره انقلاب نظير كارهاي كانون چاوش ، كارهاي آقاي لطفي، عليزاده و ديگر بزرگان موسيقي ايراني مي رسيم .
وي افزود: در دوره حاضر هم تا حدي تحول داشته ايم و نمي توانيم بگوييم ركود دائمي بوده است، اما اين طبيعي است كه براي پيشرفت در وادي هنر عوامل، همواره رونده و پويا نيستند، بلكه به واسطه مختصات اجتماعي انرژي مي گيرند و متحول مي شوند و بعد چند سالي در سكوت به سر مي برند و اين مختص موسيقي نيست بلكه در زمينه شعر هم همين گونه بوده است، مثل شعر دهه 40 كه طي آن جمعي از برجسته ترين شعراي ايراني معرفي شدند و بعد از آنها تنها در اواخر دهه 50 بود كه شعراي ديگري روي كار آمدند. من معتقدم موسيقي ايراني دچار ركود نيست و در جاي خود تحولات دروني اش را در پي خواهد داشت. بنابراين موسيقي سنتي ركود نداشته ولي پيشرفتي هم نداشته است. مشكل اينجاست كه مادر حال حاضر هيچ تعريف خاصي از موسيقي سنتي يا ايراني، بعد از اينهمه سال نداريم .
وي ادامه داد : اما در مورد دوران گذار در موسيقي بايد بگويم كه اين دوران به آن شكلي كه در ديگر هنرها اتفاق مي افتد نيست، چون موسيقي يك علم روزمره است ، يعني با وجود اينكه براي عده اي هنري تخصصي محسوب مي شود، اما چون با زندگي روزمره مردم يك اجتماع تماس مستقيم دارد ، مردم خودشان را بيشتر محق مي دانند كه در مورد آن قضاوت كنند و با آن در ارتباط باشند و برخوردشان با موسيقي از جنس نقاشي و ادبيات نيست .
كيهان كلهر به سيستم آموزشي در ايران و تاثير آن برموسيقي سنتي كشور اشاره كرد و گفت: بعد از انقلاب بسياري از جوانان به موسيقي ايراني و به خصوص نوازندگي ، علاقه مند شدنداما سيستم سنتي آموزش ما نتوانست جوابگوي اين تعداد باشد و اين سيستم كماكان " تك نفري " است . يعني يك استاد براي 20 شاگرد و اين براي خيل عظيم تقاضا كافي نبود. متد خاصي هم وجود نداشت كه به ما بگويد بايد چه كاركرد . از طرفي آكادمي ها و دانشگاه هاي ما نيز از گذشته تا حال توانايي اين را نداشتند و ندارند كه اين مشكل را حل كنند ، چون آنقدر رابطه بر ضابطه غالب است كه كسي اجازه ورود به اين سيستم را ندارد و دانشجويان در آن دلمرده و دلسرد مي شوند و بايد خارج از دانشگاه با اساتيد ديگري موسيقي را تمرين كنند . هرچند متاسفانه در ايران سيستم استاد و شاگردي هم به درستي وجود ندارد، يعني اگر شاگردي برخلاف استاد نظر و ايده اي داشته باشد، يا نبايد آن را عنوان كند ، يا اينكه استاد او را طرد خواهد كرد. اين مختص موسيقي نيست بلكه گريبانگيراغلب رشته هاي دانشگاهي ماست . خلاصه همه اين موارد دست به دست هم داد تا اين وضعيت در موسيقي ايران و علي الخصوص موسيقي سنتي ايران به وجود آمد.
وي خاطر نشان كرد: يكي ديگر از دلايل اين ركود، وضعيت اسف بار برگزاري كنسرت در ايران است ، چون ما در ايران امكانات و فرهنگ كنسرت رفتن و گوش كردن به موسيقي در كنسرت را نداريم . به طور سنتي ، موسيقي ما وابسته به يك دسته خاص بوده است و توسط همان افراد موزيسين استخدام و كنسرت اجرا مي كردند . يعني موسيقي سنتي هنر مردمي نبود بلكه هنري براي عده اي خاص بود.
كلهر افزود: ما همچنان در گير بروكراسي و اشكال تراشي هايي در ارشاد و ديگر مراكز موسيقي در زمينه اجراي كنسرت هستيم . من بسياري از شاگردانم را مي شناسم كه تا ماه ها درگير اخذ مجوز بوده اند. از طرفي جشنواره هايي هم كه سازمان هاي دولتي اجرا مي كنند، مثل جشنواره موسيقي فجر، در سطح بسيار پاييني برگزار مي شود و موزيسين هاي خيلي خوب از ايران و ديگر كشورها علاقه اي براي شركت در اين جشنواره ندارند، چون يك موزيسين يا براي فضاي خوب به جشنواره ا ي مي رود و يا از نظر مالي براي اين افراد مزيت خاصي در نظر گرفته مي شود كه هيچ كدام از اينها در جشنواره فجر ما يافت نمي شود.
كلهربه سكوت برخي استادان موسيقي سنتي اشاره كرد و گفت: در حال حاضر برخي هنرمندان نظيراستاد شجريان وجود دارند كه سالهاست در ايران سكوت كرده اند و كنسرت نمي دهند ، چون آنقدر براي برگزاري يك كنسرت عذاب مي كشند كه تا اجرا ي بعدي يك سال بايد استراحت كنند . خود من 12 سال است كه در ايران كنسرت نداده ام . نوازنده يا آهنگساز نبايد در خواست برگزاري كنسرت بدهد . اصلا صحيح نيست كه من ساعت ها وقت بگذارم و دنبال مجوز براي برگزاري يك كنسرت بروم، در چنين شرايطي بهتر است كه كاست كارهاي ما به دست مردم برسد ، هرچند اين قضيه هم با مشكلات زيادي همراه است.
كلهر درمورد حمايت نهادهاي هنري و فرهنگي ازموسيقي گفت: متاسفانه بعضي از نهادهاي هنري بيشتر از اينكه با هنرمند باشند، برضد هنرمند كار مي كنند . براي دادن مجوز اجراي يك برنامه آنقدر بايد به اين در و آن در بزنيد تا شايد بعد از 6 ماه بتوانيد كارتان را اجرا بكنيد. از طرفي اگر هم به وضعيت موجود ، اعتراض كنيد، اين مشكل شماست كه در اين چارچوب نمي گنجيد و از نظر اين افراد فقط كاري كه آنها مي گويند درست است و لاغير.
وي در مورد توقعات مردم از يك موسيقيدان گفت: دوره اينكه هنرمند در جوي خيابان بخوابد ، رياضت بكشد ، جانفشاني كند و جلوي توفان هاي زمانه براي مردمش بايستد ، تمام شده است. زندگي مدرن اين را قبول نمي كند . از نظر مادي، هنرمند هم فردي است مثل ديگران كه بايد از حداقل معيشت برخوردار باشد و از نظر معنوي، هنرمند بايد از اجتماعش چيزي بگيرد تا اثري توليد كند. توقعاتي كه از سال 57 تا به حال از يك هنرمند موسيقي سنتي ايجاد شده است، آنقدر زياد است كه نمي شود آنها را برآورده كرد. شما موسيقي هاي سنتي كشورهاي با فرهنگي را مثل چين ، هند و اعراب خاورميانه را بررسي كنيد ، ببينيد چه قدر وظيفه براي تحول موسيقي آن كشور بر دوش موسيقي سنتي است؟
وي افزود: مساله معاش روزانه براي هنرمند در كشور ما حل نشده است ، در صورتي كه در ديگر كشورها وضعيت به اين شكل نيست و كسي كه كارش موسيقي است و مردم او را به عنوان يك هنرمند مي شناسند، از سطح خاصي در زندگي برخوردار است.
كيهان كلهر در مورد وجود ديگر موسيقي ها درسطح جامعه گفت: همه نوع موسيقي در سطح جامعه لازم است، ما نمي تو انيم متوقع باشيم كه تنها موسيقي كه مردم به آن احترام مي گذارند ، موسيقي سنتي باشد. در تمام دنيا وضعيت موسيقي پاپ به اين شكل است كه در ايران مي بينيم و كارشان از نظر كمي قابل مقايسه با ديگر موسيقي ها نيست . موسيقي پاپ ، يك موسيقي مردمي است ، و يك فرد عامي لازم نيست چيز زيادي از موسيقي بداند تا اين نوع موسيقي را بفهمد. اين نوعي " ساده گرايي فرهنگ " است كه در قرن بيستم در همه زمينه ها باب شده است. در زندگي روزمره هم اگر توجه كنيد ، همه چيز " پاپ " شده است، همين ساندويچ فروشي ها ، اينترنت، سي دي و... نمود همين پاپيولاريزه كردن همه چيز است.
وي در مورد بودجه فعاليت هاي فرهنگي گفت: بودجه اي كه در كشور فرانسه ، براي فعاليت هاي فرهنگي در نظر گرفته شده است، معادل كل بودجه سالانه ايران است . يعني فرهنگ در زندگي مردم نقش دارد و دولت هم اين را فهميده است و هنرمند را تشويق مي كند.
نظر شما