وینسنت توجه خاصی به "نظم اخلاقی" دارد. او حقوق و عدالت را در مقوله عام اخلاقیات قرار میدهد. به نظر او، اخلاق میتواند شامل بعدی قوی و ضعیف باشد.
معنای قوی آن جهانی از گفتمان مربوط به حقوق، تکالیف و مدارا است و در معنای ضعیف، به عرصهای مربوط میشود که با نیکی و کمال مطلوب سر و کار دارد.
روابط بینالملل از نظر وی قلمرو فقدان اخلاقیات نیست، بلکه قلمرویی از تعدد و تکثر اصول اخلاقی است که به تبع تکیه بر هر یک از آنها میتوان به نتیجهگیریهای متفاوتی در مورد رفتار متناسب رسید.
از یک سو ممکن است بتوان با تکیه بر حقوق فردی، بر اولویت حقوق بشر تأکید کرد و از این طریق به عنوان نمونه، مداخله بشردوستانه را جایز دانست. از سوی دیگر، میتوان با تأکید بر اولویت جامعه بینالملل، بر اصل عدم مداخله پافشاری کرد.
تأکید بر وظیفه کشورهای ثروتمند در قبال کشورهای فقیر و لزوم جبران لطمات وارده در گذشته استعماری ناشی از اتکا بر یک چارچوب اخلاقی مبتنی بر جامعه جهانی است و تأکید بر برابری اقتصادی دولتها ناشی از تکیه بر جامعه بین الملل.
ولی وینسنت از خود خوش بینی نشان نمیدهد. این جامعه که حتی نسبت به تقاضاهای حداقل نیز پاسخگو نیست، نمیتواند نسبت به تقاضاهای حداکثر پاسخگو باشد.
وینسنت در اینجا از عرفهای دیپلماتیک یعنی چارچوب جامعه بین الملل طرفداری میکند، اما نه به دلیل برتری اخلاقی آن، بلکه به این دلیل که چارچوبی از نظم فراهم میسازند که در درون آن میتوان به همه دعاوی اخلاقی توجه داشت و نه آنکه تنها به واژگانی برای بیان آن دعاوی دست یافت.
به عبارت دیگر، واقعیت وجودی جامعه بین الملل در مقابل جنبه آرمانی جامعه جهانی، ما را ناگزیر میسازد که در چارچوب آن به دنبال تحول باشیم و نه در ورای آن. این وضعیت تا زمانی که احساس تعلق به اجتماع جهانی یا به بیان دیگر یک هویت جهانی شکل نگرفته لاجرم باقی ماند.
نظر شما