پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۱۲ مرداد ۱۳۸۳، ۸:۵۶

گروه دين وانديشه خبرگزاري "مهر" بررسي مي كند :

ايران زمين و پرسش عدالت ؛ گفتاري در ضرورت توجه به حكمت عملي

گروه دين و انديشه خبرگزاري "مهر" : پرسش عدالت هم با مقوله توسعه سياسي ارتباط دارد ، هم با ساز و كارهاي نهادهاي اجتماعي سروكار دارد و هم به كار نابساماني هاي سياسي ما خواهد آمد. از اين جهت پرسش عدالت مهمترين پرسش حكمت عملي ايران زمين در مقطع كنوني به حساب آمده و شايسته توجه بيشتر انديشمندان و محققان است .

1

علم اخلاق و حكمت اخلاقي در تفكر ايرانيان  به اندازه حكمت نظري مهم نبوده است و قلت كتابهايي كه در تاريخ ايران در باب "اخلاق" نگاشته شده تاييدي بر اين مدعاست. بزرگان انديشه ديار ما از فارابي و بوعلي و سهروردي گرفته تا غزالي و صدرالدين شيرازي و حتي خواجه نصيرالدين بيش و پيش از آن كه با مباحث جدي " حكمت عملي" درگير باشند، "حكمت  نظري" ذهن و زبانشان را به خود مشغول داشته است. دلايل اين امر فراوانند: از علل اجتماعي و سياسي و اقتصادي تا دلايل معرفتي همه در اين مورد دخيل بوده اند ، اما شايد يكي از دلايل معرفتي مهم براي اين خلل، مرجح دانستن حكمت نظري  بر حكمت عملي بوده است و حكيمان ايراني - و  شايد حكيمان كل جهان سلام - كه حكمت عملي را محصول اجتناب ناپذير حكمت نظري مي دانستند فكر مي كردند اگر به حكمت نظري بپردازند بدون شك به حكمت عملي هم دست خواهند يازيد و نيازي به بحث مجزا و مستقل در اين باره نيست.  

2

آنچه در " حكمت عملي" نسبت به "حكمت نظري" پررنگ تر است توجه بيشتر به شرايط و مقتضيات زماني و مكاني است .  براي صدور احكام و قضايا در " حكمت عملي" بسي مولفه هاي وضعيتي را بايد در نظر داشت و به اين جهت بود كه معلم اول - ارسطو - حكمت عملي و سياست را برترين خردها به حساب مي آورد. چرا كه براي اظهار نظر كردن در اين زمينه - كه موضوع آن عمل است - بسي مولفه هاي وضعيتي را بايد لحاظ كنيم و عدم تفطن بدانها علم ما را با خلل هاي بسياري مواجه مي سازد. از اين جهت شايد كار خواجه نصير؛ " اخلاق ناصري" از معدود آثار منتشر شده در ايران زمين در باب حكمت عملي باشد و وي سعي مي كند به دنبال اخلاقي باشد كه " به اختلاف ادوار و تقلب سير و آثار مختلف و مبتذل نشود".

 

3

مدرنيته تحولي در سه ساحت بود؛ انديشه ، ارزش و هنر. اس و اساس اين تحول البته مربوط به ساحت انديشه بود كه با سوبژكتيويسم دكارتي شروع شد و عالم و آدم را موضوع " شناسايي" به حساب آورد. دوگانگي ذهن و عين ، تغيير عالم ، جدي گرفتن زندگي ، روييدن نوع خاصي از فرديت و بالاخره نقادي و عيارسنجي را مي توان از ثمرات و نتايج سوبژكتيويسم مدرنيته به حساب آورد. در حوزه ارزشها اما با فرديتي روبروييم كه قصد اخذ اخلاقيات را از عقل مدرن دارد. به معناي ديگر،عقل مدرن مراجع فراانساني و فراعقلي را براي ارزشها منكر مي شود و خواستار توسل به خود جهت تعين ارزشي و اخلاقي است. اخلاق بشر مدرن هم اخلاق مسبوق به زندگي به حساب مي آيد و او خواهان  رسيدن به قوانين و قواعدي است كه كمترين جدال را در زندگي دنيوي تآمين كند . به اين جهت بود كه مباحثي چون: قدرت، مشروعيت، عدالت ، فرديت و حكمت تغيير ماهيت دادند و در گستره نويني تعريف شدند.  بر اين رآييم كه همه چالشهايي كه در چند سده اخير فراروي عقل مدرن قرار گرفته و همه زلزله ها و پس زلزله هايي كه به خود ديده قابل تعميم به اخلاق نوين است .

4

گفتمان فكري  ما ايرانيان يك سده است تغييرات مهمي به خود ديده است. هنگامي كه از عدالت و آزادي سخن مي گوييم ، از نسبت توسعه سياسي و عدالت اجتماعي صحبت مي كنيم ، به نقش فربه قانون توجه مي كنيم، توزيع ثروت و قدرت ذهن و زبانمان را به خود مشغول مي دارد همه ناشي از اين تغييرات هستند. به معناي ديگر، ما با پرسشهاي جديدي روبروييم كه ناشي از زيستن در جهان جديد است. جواب به اين پرسشها نيز جز با برقراري نسبت جدي ميان سنت و مدرنيته ممكن نيست. در ساحت حكمت عملي نيز ما هم بايد سنت اخلاقي خودمان را مرور و بررسي كنيم و هم كل تاريخ غرب و فراز و فرودهاي آن را مدنظر داشته باشيم و به سنتز ميان اين دو بينديشيم. رسيدن به اين سنتز از آن جهت ضروري است كه نه تنها سنت نياز به شالوده شكني و واكاوي دارد كه با مدرنيته اي روبروييم كه خود به نقصانهايش اعتراف كرده است. مسائل اخلاقي ما هم در ذيل اين سنتز قابل بررسي و جواب دادن هستند.

5

 پرسشهاي اخلاقي جدي جامعه ما بدين قرارند: رابطه ما با ديگري چگونه بايد سامان گيرد؟ اخلاق مكالمه واجد چه ويژگي هايي است ؟ عدالت چگونه براي آزادي و توسعه سياسي و اقتصادي محدوديت و تبصره ايجاد مي كند؟ مرزهاي تسامح و تساهل كجاست؟ آيا مي توان با تساهل  به مقابله با خشونت برخاست؟

ما محتاج انديشمنداني هستيم كه اين پرسشها و ابهامات را تئوريزه و تحليل كنند. اما تحليل اين پرسشها همه منوط به داشتن موضع در قبال موضوع مهم عدالت است. چه عدالت را به مثابه انصاف در نظر بگيريم و چه فضيلت بناميمش و چه با برابري برابرش خوانيم و چه آن را معادل استحقاق بدانيم پرسش از آن  نه تنها پرسش از مهمترين پرسش حيات اخلاقي جامعه ماست كه با بسياري از پرسشهاي اجتماعي و سياسي و فرهنگي ما همپوشاني دارد. پرسش عدالت هم با مقوله توسعه سياسي ارتباط دارد و هم گريبان گفتمان " خودي و غيرخودي" را مي گيرد، هم با سازوكارهاي نهادهاي اجتماعي سروكار دارد و هم به كار نابساماني هاي سياسي ما خواهد آمد. از اين جهت ما پرسش عدالت را مهمترين پرسش حكمت عملي ايران زمين در مقطع كنوني به حساب مي آوريم.  

کد خبر 99782

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha