* چرا در زمينه آموزش فلسفه، رمان هاي فلسفي موثرتر از متون فلسفي هستند؟
- "جان ديويي" عادت داشت به معلمان يادآوري كند كه تفاوت بزرگي بين پيشرفت منطقي، ارائه اصول و ارائه اصول روبه رشد دانشگاهي وجود دارند. متن فلسفي تلاشي است براي ارائه فلسفه به نحوي منطقي وجامع همچنين فاقد تجربه ، درشرايطي كه داستان فلسفي اقدامي است براي ترغيب كودكان تا در مورد مفاهيم و شيوه هاي فلسفي به نحوي پرس و جو كنند كه مستقيما به تجربه آنها مربوط باشد. به عبارت ديگر ، داستان، فلسفه را در قالب شخصيت هاي تخيلي ارائه مي دهد.
اگر داستان ها، موضوعات يا حوادثي متمركز داشته باشند كه براي كودكان جذاب و مبارزه طلبانه باشد، در عين حال كه ارتباط خود را با تجارب زندگي روزمره كودكان حفظ مي كنند، آنها از داستانها لذت برده و ترغيب مي شوند تا فكر كنند و تحقيق نمايند. هنگامي كه كودكان يك داستان بحث مي كنند، داستان به وسيله اي كه آنها را كنترل مي كند تبديل مي شود. برخلاف متون سنتي، داستان متعلق به كودكان است. آنها از داستان استفاده مي كنند تا مفاد بحث را شكل دهند و پرستش هاي فلسفي خود را بيان كنند.
اما زماني كه با كودكان كار مي كنيم دليل ديگري براي استفاده از داستان وجود دارد . نمي توانيم فرض را براي اين بگذاريم كه كودكاني كه به كلاس وارد مي شوند مي توانند فلسفي فكر كنند. آنها بايد ياد بگيرند چگونه پيش بروند . يكي از راههاي موثري كه به آنها كمك مي كند تا اين دانش عملي را كسب كنند، درگير كردن خود آنها هم از لحاظ عاطفي و هم ذهني در زندگي شخصيت هايي است كه فرآيند پرسش و پاسخ را انجام مي دهند. لزومي ندارد اين شخصيت ها قهرمانان زن و مرد يا افراد شروري باشند كه در آثار ادبيات كلاسيك كودكان وجود دارد. اين شخصيت هاي تخيلي در كشاكش بيان مواردي قرار مي گيرند كه يك استدلال، قياس و يا يك تمايز صحيح را شكل مي دهند و در عين حال پيشفرضها و مفاهيم آنچه گفته شد را بررسي مي كنند. آنها با تفكرات، گفته ها و اعمال خود نشان مي دهند كه به انديشه ها اهميت مي دهند وحتي اگر همواره در رفتار خودشان اين امر را آشكار نكنند ارزش افكار را خوب مي دانند . اگر بتوانيم كودكان را تشويق كنيم تا با فرآيند ذهني اين شخصيت ها ارتباط برقرار كنند، هم اين شيوه پرسش و پاسخ را در پيش مي گيرند و هم براي آن ارزش قائل مي شوند.
"مارتا نوسبام" (Martha Nassbaum) در بخشي از استدلال خود درباره ارتباط ميان آموزش اخلاق و قضاوت اخلاقي به داستان اشاره مي كند. چشم انداز داستان براي كودكان ، به ويژه كودكاني كه بازي هاي فلسفي انجام مي دهند آمادگي و محرك تلقي مي شود. هيچ چيز نمي تواند تعيين كند كه فلسفه بايد عملي يا نظري باشد. " نوسبام " در اثر خود (Loves Knowlege) يك رويكرد متقاعد كننده در رابطه با قضاوت اخلاقي به وجود آورده است. او اين امر را از طريق يك زندگي خاص و وضعيت هاي پيچيده اي براي شخصيت هاي تخيلي خود انجام داده است.
" بدون ارائه رمز و راز، تعارض و تحور از موقعيت هاي تعمدي، براي فلسفه دشوار خواهد بود كه ارزش ويژه و زيبايي انساني را به خوبي منتقل كند... عامل تعمد انساني همواره روايت مربوط به شخصيت ها است كه در مقابله با حوادث عجيب و غريب و همراه رموز دهشتناك استفاده مي شود. در حقيقت همين عامل تعمد انساني است كه سرچشمه زيبايي و غناي روايت محسوب مي شود. به همين خاطر متوني كه به سبك انديشهاي سنتي نوشته شده اند، بيشترين مشكل را در انتقال مفهوم دارند " ( ص 142).
همه كودكان به صورت آگاهانه يا ناآگاهانه به نوعي درگير قضاوتهاي بهتر مي شوند. اين امر شامل تفكر انتقادي، تفكر خلاق و تفكر مسوولانه درباره ابعاد تجربه انسان مي شود كه كتب سنتي فلسفه به آنها نپرداخته اند. كودكاني كه در حال ايجاد انجمن هاي فلسفي پرسش و پاسخ خود هستند، از داستانها به عنوان ابزاري كمك مي گيرند كه تحقيقات بعدي شان را تسهيل كند. آنچه در آغاز به عنوان انعكاس يك مفهوم گيج كننده در داستان وجود دارد، موضوع سوالات و انديشه هايي تبديل مي شود كه از تجربه خود كودكان بوجود آمده است. اين داستانها براي جوان ترها همچون وسيله ايي هستند تا به قلمرو پرسش و پاسخ در شرايطي دسترسي پيدا كنند كه بتوانند بين پرس و جوي خود و بهتر قضاوت كردن در زندگي روزانه اشان ارتباط برقرار كنند.
* چه ويژگي ها، عناصر و اجزايي بايد در كتاب هاي فلسفه براي كودكان مورد توجه قرار گيرد؟
- (1) هر صفحه بايد شامل مفاهيم فلسفي گوناگوني باشد كه در سطح سني بيشتر كودكان عادي به نظر برسد و مهمتر از همه اين كه بحث انگيز باشد، اين مفاهيم بايد آن قدر بديهي باشند كه به سختي بتوان به آن توجه كرد، (2) هر فصل بايد برخي از ابعاد معما وار فلسفي را عرضه كند. به طور مثال سعي در شناساندن استدلال، استنتاج صحيح و يك سوال مهم داشته باشد، (3) هر رمان بايد داراي شخصيت هاي تخيلي باشد كه كودكان بتوانند آنها را در موارد زير الگو قرار دهند: پرمايگي و پيچيدگي گفت وگوهاي فلسفي، تفاوت نقطه نظرها، تجزيه و تحليل استنتاج ها، علت ها، فرض ها و قياسها، ارائه مثالهاي مختلف، موقعيت هاي گوناگون و فرآيند خود اصلاحي كه در اجتماع كودكان جريان دارد، (4) هر رمان بايد شخصيت را به نحوي درگير چنين مسائلي كنند. توجه روز افزون، احترام و حساسيت نسبت به شيوه هاي فلسفي و جهان بيني يكديگر، (5) هر رمان بايد نسبت به احساسات يكديگر و چگونگي تاثير اين احساسات را در دستگاههايشان ميان ديالوگهاي فلسفي بوجود آورد ، (6) هر رمان بايد يك پرس و جوي مشترك و ميل به ساختن انديشه هاي يكديگر را شكل دهد و در نهايت در حالي كه يك نوع حس اعتماد، اهميت و انسجام بوجود مي آورد با كار جمعي گروه يكي شود ، (7) اگر چه يك رمان فلسفي مي تواند تنها به يك بعد فلسفه بپردازد ( براي مثال من در كتاب " ناكيشا و جسي " ( nakeesha & jesse) ) كه به سنين 5 تا 6 سال اختصاص دارد، تنها روي فلسفه بدن تمركز كردم ) ، اما بايد تا آنجا كه امكان دارد ابعاد فلسفه اعم از اخلاق، منطق، زيباشناسي، انسان شناسي، متافيزيك و ... را در برگيرد، (8) هر رمان بايد مفاهيم فلسفي و شيوه ها را به طور عميق در خلال تجربه روزانه كودكان تخيلي به نحوي قرار دهد كه دانش آموزاني كه كتابها را مي خوانند احساس مي كنند درك اين مفاهيم و آنچه اين شيوه ها از پس معاني منتقل مي كنند واقعا اهميت دارد، (9) پرداختن به تاريخ فلسفه . هر رمان بايد ديدگاههاي مختلفي درباره مفاهيم و شيوه هاي فلسفي ارائه دهد تاكودكان تشويق شوند گفت وگوهاي فلسفي ترتيب دهند و خودشان درباره اين مفاهيم، نقشي كه آنها در جهان ايفا مي كنند، و چگونگي ديدن خود در دنيا بيانديشند. اين ديدگاههاي مختلف مي تواند توسط شخصيت هاي تخيلي بيان شوند تا نشانگر سطح سني كودك باشد، (10) هر رمان بايد فرآيند قضاوت كردن را با تمام پيچيدگي اش نشان دهد ، ( نشان دادن فعاليت كودكان در تفكر انتقادي به تفكر خلاق و تفكر مسوولانه )،(11) همچنين هر رمان بايد كودكاني را توصيف كند كه از نظر عاطقي، اجتماعي همچنين شناختي رشد مي كنند، و (12) هر رمان بايد يك معلم بزرگسال را به عنوان تسهيل كننده مسائل فلسفي در داستان جاي دهد . اين مربي بايد به اندازه هر كودكي به نتيجه پرسش ها و پاسخ ها علاقمند باشد. چنين مربي بايد از سخنراني خودداري كند و پرسش و پاسخ فلسفي را براي كودكان به شيوه اي شكل دهد كه آنان بتوانند اين عملكرد را ملكه ذهن خود كرده و خودشان شروع به تمرين كنند. معلم فلسفه خوب بايد از نظر فلسفي متواضع و مستعد پرسيدن سوالات باز باشد. اگر چه معلم هاي فلسفي از لحاظ آموزشي قوي هستند، قوت آنان بر حسب كمك به كودكان در زمينه پرورش دادن استعدادهايي بوده كه براي انجام يك پرس و جوي فلسفي مفيد است. آنها مي دانند چگونه اين استعدادها را پرورش دهند و در اشاره به موقعيت هاي مختلف سريع عمل مي كنند. آنها هر لحظه آماده هستند كه يك قياس را زير سوال ببرند يا درباره پيشفرضها سوال كنند. اين بدان معنا نيست كه بگويم تمام شخصيت هاي معلمان فلسفه بايد چنين شخصيت يا سبك فلسفي را دنبال كنند. برخي از آنان مي توانند مقرراتي، جستجوگر، جدي، دوستدار سرگرمي، بد اخلاق، اجتماعي، جوان، آرام، ترسو و محتاط تر از ديگران باشند، اما خصوصيت مشترك آنان شگفتي و كنجكاوي خاصي براي پي بردن به مسائلي است كه فكر مي كنند واقعا اهميت دارد و هيچ گاه تصور نمي كنند كه جواب اين مسائل گيج كننده فلسفي را مي دانند . علاوه بر اين ، معلمان بايد به انديشه ها و احساسات كودكان احترام بگذارند و همچنين توانايي ايجاد يك محيط باز و حس اعتماد را داشته باشند.
* چه تفاوتي بين اين نوع رمان و ديگر انواع رمان در سطح كودكان وجود دارد؟
- رمان فلسفي براي كودكان گونه اي ( genre ) تازه با هدفي خاص است. اين هدف، دعوت كودكان به شركت در گفت وگوي فلسفي درباره مفاهيم بحث انگيز و عادي - كه جزيي از تجربه زندگي انسان محسوب مي شود- است. در اين صورت، آنها يك هدف قوي آموزشي را دنبال مي كنند كه اغلب به نقاط عطف مفاهيم فلسفه سنتي و راهبردهايي مي پردازد كه براي انديشيدن طراحي شده اند. اين رمان ها از يك طرف ابعاد سنت فلسفه و از طرف ديگر انواع انديشه ها و سبك هاي تفكر كه مورد استقبال كودكان است دنبال مي كنند . اين رمان ها با وجود كتابهاي راهنمايي كامل مي شوند كه الف) انديشه هاي اصلي را به معلمان نشان داده و ايده هاي موقعيت هاي مختلفي را كه در تاريخ فلسفه وجود داشته است ارائه مي دهند، ب) براي معلم ها تفريح و موضوع بحث فراهم مي كنند ، كه اين امر تلاشي براي بازسازي تاريخ فلسفه محسوب مي شود، ج) كتاب هاي راهنماها بدين منظور تهيه شده اند تا تمرين هاي گوناگوني را پيش روي دانش آموزان و معلمان قرار داده ، براي آنها موضوع بحث فراهم كرده و آنها را ياري داده تا افكار خود را بهبود ببخشند، و متوجه تكامل فرآيند پرسش و پاسخ شوند . چنين توجهي به تفكر خود منجر به خود اصلاحي كودكان مي شود ، كه اين امر خود يكي از خصوصياتي مهم تفكر انتقادي است.
ادبيات كهن چنين هدفي را در رابطه با كودكان دنبال نمي كند. داستانهاي قديمي اين راهنماها را ( كه به منظور درگير كردن كودكان براي انجام فسلفه دريك سطح بسيار هوشمند تهيه شده اند) همراه خود نداشته اند . با وجود اين ، برخي بر اين باورند كه رسيدن به مسائل فلسفي از طريق ادبيات كهن ساده تر از كار كردن با چنين رمانها و راهنماهاي هدفمند است. اما من شك دارم كه اعتقادات آنها درست باشد. در بيشتر كشورها معلمان در زمينه هنر و حرفه پرس وجوي فلسفي تعليم نديده اند. جست وجو در زمينه ابعاد ادبيات و آموزش كودكان به همان طريق ، نيازمند مهارتي است كه به سادگي صورت نمي گيرد. اين امر به خصوص درباره يك اثر خوب ادبيات، اما پيچيده صدق مي كند.
در حالي كه بررسي طرح داستان و تحول شخصيت ها از اهداف مهم كلاسهاي ادبيات است. آنچه در فلسفه مورد توجه قرار مي گيرد، شيوه هاي تفكر و انديشه بوده كه در سطح زيرين داستان نهفته است. ادبيات استاندارد براي خوانندگان ابزاري را كه براي تفكر فلسفي مورد نياز است به وجود نمي آورد. اين نوع ادبيات با شكل گيري مفاهيم و تجزيه و تحليل سوالات باز، گفت وگو، حدس زدن و فرضيه هاي خلاقانه راجع به ماهيت اشياء، پي بردن به ساختار برهان و دليل و استدلال سفسطه آميز با شكل دادن به تفكر و خوداصلاحي كه از مراحل پرسش و پاسخ داستان محسوب مي شود ارتباطي ندارد. اين مراحل اغلب نقاط تمركز در يك بحث فلسفي به حساب مي آيند و دانش آموزان و معلمان به سادگي نمي توانند اين مراحل را در جريان تجزيه و تحليل يك اثر ادبي قرار دهند. حتي درك يك مفهوم ويژه در جايگاه مباحثه براي پرسش و پاسخ چيزي است كه بايد از طريق تفريح آموخته شود.
متون داستاني فلسفه براي كودكان به عنوان ابزاري مناسب براي انجام پرسش و پاسخ عمل مي كند چون : (1) داستانها احساسات عادي كودكان را توصيف مي كنند، بدون اين كه كودكان و مشكلات حقيقي را نشان دهند . بدين ترتيب كودكان مي توانند درباره احساسات شخصيت ها به طور منطقي صحبت كنند و اين امر را درك كنند كه چرا احساس آنان مثل احساس شخصيت هاي داستان است،(2) علاوه بر ارزش داستانها به عنوان يك نوع هنر، تمرين هاي فلسفي در اين داستانها همچون مهارتي توصيف شده كه به سادگي تدريس و آموخته مي شود، و( 3) داستانها، مفاهيم، شيوه ها و موقعيت هاي فلسفي را در بافت زندگي واقعي ارائه مي كنند كه به سادگي قابل انتقال به كودكان است.
* تفاوت بين رمان هاي فلسفي براي كودكان و داستان هاي فلسفي همچون دنياي سوفي اثر يوستين گردر ( Jasetein Gaarder) چيست؟
- دنياي سوفي داستان مبتكرانه است كه قصد دارد كودكان را با تاريخ فلسفه آشنا كند. داستانهاي فلسفي براي كودكان سعي دارند كودكان را وادار كنند كه خودشان به فلسفه بپردازند. آنها به نحوي تاريخ فلسفه را بازسازي مي كنند كه كودكان با تجارب شخصيت هاي تخيلي همذات پنداري كنند. اين بازسازي فرآينده پرسش و پاسخ را شكل مي دهد، كودكان را ترغيب مي كند تا در كلاس در ارتباط با مفاهيم و شيوه هاي فلسفي زندگي روزمره شان سوال كنند.
* شما چند رمان و داستان كوتاه در مجموعه هاي مختلف نوشته ايد. چطور امكان دارد در هر صفحه اين داستانها مسائل، رابطه ها و معاني فلسفي را به صورت پنهاني به كودكان ارائه كرد؟
- من چند داستان كوتاه فلسفي نوشته ام و سه برنامه در زمينه آموزش فلسفه به كودكان شكل داده ام . كتاب " عروسك بيمارستان" و " ناكيشا و جسي " براي كودكان 4 تا 6 سال، و" هانا" به همراه راهنماي " شكستن دور تسلسل " براي سنين آغاز نوجواني در نظر گرفته شده است. عروسك بيمارستان به همراه راهنماي " منطق دنياي من " به شيوه هاي پرسش و پاسخ گروهي پرداخته و در عين حال به كودكان كمك مي كند تا از مفاهيم اساسي فلسفه مثل وجود، حقيقت، خوبي، زيبايي، درستي و هويت آگاه شوند . ناكيشا و جسي دنباله داستان عروسك بيمارستان به همراه راهنماي " جسم دنياي من " به فلسفه بدن اختصاص دارند ، در شرايطي كه همزمان توجه كودك را به مفاهيم نامحدود فلسفي همچون : عشق و دوستي، دلسوزي، فكر، نفس، آگاهي، زمان و روابط استعمارگرانه كه دنياي آنها را به وجود آورده است جلب مي كنند. اين اثر خاص به همراه "هانا" ( برنامه كودكان در مقطع متوسطه) با هم تفاوت دارند. با اين برنامه ها براي كودكان زمينه اي فراهم مي شود تا به صورت خودآگاه مهارت هاي گوناگون تفكر انتقادي، تفكر خلاقانه و تفكر مسوولانه را تمرين كنند . چه رمان فلسفي و چه داستان كوتاه بنويسيم كه تاحدي سوالات شگفتي و تجارب كودكان را مد نظر قرار دهد، مطرح كردن مفاهيم فلسفي اجتناب ناپذير است. كودك در دوستي به مواردي علاقه نشان نمي دهد؟ چه عواملي باعث مي شود نفس تبديل به شخص شود؟
از طرف ديگر، داستانهاي كوتاه معمولا توجه كمتري به شيوه ها و تدابير فلسفي دارند . در اين زمان است كه راهنماهاي ضميمه داستان كوتاه بايد چندين تمرين مختلف را درباره استدلال ها، تمايز گذاشتن، قياس ها، استنتاج ها، پيشفرضهاي صحيح و همچنين سفسطه ها معرفي كنند. آنچه هركسي از داستان كوتاه كسب مي كند فرصتي است تا بر يك سوال مهم متمركز كند.
* با توجه به اين امر كه كودكان در هر سني نياز خاص خود را دارند، تفاوت كتابهايي كه در ارتباط با سنين مختلف كودكان نوشته مي شود چيست؟
- اگر كسي ساختار رمان هاي فلسفي براي كودكان را مورد بررسي قرار دهد به سرعت متوجه مي شود كه مفاهيم فلسفي بارها تكرار شده اند. چه اين رمان ها براي كودكان چهار ساله نوشته شده باشد چه نوجوان 18 ساله. دليل اين امر اين است كه اكثر مفاهيم فلسفي نامحدود هستند . هنگامي كه شروع به صحبت كرده و مي خواهيم دنيا را بهتر درك كنيم به اين مفاهيم نياز داريم . حتي اگر كودك سه ساله باشد ، بايد با مفاهيمي چون دوست، والدين، خود، بدن، خوبي ، ذهن ، زيبايي ، زمان و حقيقت را بشناسد. در اكثر موارد كودكان با اين مفاهيم كارآمد از نخستين خودشناسي خويش آشنا شده و كم كم خانواده و محيط اطرافشان را هم در بر مي گيرد. اين امر زماني رخ مي دهد كه كودكان شروع به فلسفه سازي با دوستان خود مي كنند و متوجه مي شوند كه اكثر اين مفاهيم مباحثه اي هستند. بسياري از مردم همه چيز را بسيار متمايز تر از آنچه هستند مي بينند. اين وضعيت گيج كننده است كه گفت وگوهاي عمومي را شكل مي دهد. از طرف ديگر، يك فصل به معرفي مهارت هاي تفكر ، شيوه ها و تدابير فلسفي مي پردازد. چرا هيچ كس تمام اين مفاهيم را در اولين كتاب خود براي كودكان چهار ساله جاي نمي دهد؟ به دليل اين كه چنين مفاهيمي بسيار دشوار هستند. اما نمي گويم كه كودكان چهار ساله نبايد در اين گونه مهارت ها فعاليت داشته باشند : آنها به آن چه معلم انجام مي دهد آگاهي ندارند و نمي توانند تشخيص دهند كه چه زمان از پس از مهارت ها خوب بر مي آيند چه زمان بد.
بنابراين در كتاب " عروسك بيمارستان" براي سنين چهار تا پنج سال روي دو مهارت تناقض و تفكر فرضي تمركز كردم . علاوه بر آن ، مفاهيم استدلال صحيح ، علت و نتيجه و معيارها را معرفي كردم. در كتاب "حبس و ناكيشا" استنتاج ادراكي را كانون توجه خود قرار دادم و در عين حال در زمينه تفكر فرضي و تناقض تمرين هايي ارايه دادم. در كتاب " الفي" (Elfie) تفاوت گذاري و مقايسه را مورد توجه قرار دادم. كتاب " كيو وگاس" در مورد مهارت هاي تفكر مثل شمول ، صرف نظر و كشف پيشفرض ها بحث مي كند. در كتاب پري (pirie) به استدلال قياسي پرداختم ، در حالي كه در كتاب " كشف هري استوتلمير " استدلال صوري ، تغيير عقيده صوري ، سفسطه هاي بي قاعده ، تناقض و تفكر فرضي مد نظر قرار دادم.
آخرين مورد در اين موضوع : بسياري از مردم اشتباها فكر مي كنند داستانهايي كه به كودكان كم سن و سال اختصاص دارد كمتر بايد به مفاهيم انتزاعي و مجرد توجه كند ، در حالي كه اين تصور درست نيست. كودكان كم سن و سال همچون بزرگسالان قدرت تشخيص ندارند. آنها دنيا را بسيار كلي تر مي بينند و تعجب مي كنند چرا همه چيز اين گونه است ؟ چگونه اجزاء به كل ملحق مي شوند. از آنجا كه آنان در فرآيند يادگيري زبان هستند ، قادر نيستند به سرعت براي سوالاتشان از طريق بازي هاي زباني يا اشاره به آنچه فكر مي كنند واقعي است جواب پيدا كنند. يك بچه مثل فيلسوف مطمئن نيست كه چه چيزي واقعي است يا چگونه يك موضوع واقعي مي شود. بدين ترتيب آنها براي بيان آنچه مي تواند تحت شرايط مختلف رخ دهد آزاد تر مي انديشند و آماده پذيرش دنياهاي احتمالي و راه حل هاي جايگزين براي مسائل غامض هستنند.
* چه روش هايي در فلسفه براي كودكان به كار گرفته مي شود تا استدلال و قضاوت به آنها آموزش داده شود؟ چه تفاوتي بين اين روش و روش آموزش به بزرگسالان وجود دارد؟
- بزرگسالاني كه مي خواهند با كودكان فلسفه كار كنند به همان روش كودكان استدلال و قضاوت صحيح را مي آموزند: (1) از طريق داستاني دشوار كه خواننده را به پرسش وا مي دارد، (2) از طريق جمع كردن گروه دوستان براي پرسش و پاسخ كه در آن هر كس ياد مي گيرد به حرف هاي ديگران گوش كند، سوال بپرسد ، به دنبال معيارها باشد ، استدلال كند ، پيشفرض ها را آشكار كند، انديشه ها را شكل دهد ، براي بررسي استنتاج هاي ديگران مثال هاي مختلف ارايه دهد، ديدگاههاي مختلفي پيشنهاد كند، قياس هاي ديگران را نقد كند، جهان هستي كه در نظر ديگران است را درك كند ، مفاهيم ، روابط و حساسيت نسبت به احساسات ديگران بوجود آورد، در مورد پرسش و پاسخ و به ويژه خود اصلاحي و دنبال كردن نتايج تحقيق علاقه نشان دهد، (3) از طريق تفكر خلاق ، تفكر انتقادي و تفكر مسوولانه : كه اين امر آگاهي از معيارها ، زمينه و نياز خود اصلاحي است ؛ فكر كردن بر حسب احتمالات مختلف و خواستن نتايج تمرين قضاوت هاي شخصي بر حسب تاثيري كه به طور كلي بر روي شخص ، ديگران و طبيعت مي گذارد، (4) از طريق پرورش گرايش هاي خاص كه موجب پرس و جوي جمعي مي شود: با دقت گوش دادن، همفكري خلاق در مورد جهان بيني ديگران ، تحمل موقعيت هاي مختلف، داشتن حس كنجكاوي ، شگفتي و مهرباني نسبت به ديگران ، پرسيدن سوالات انتقادي ، تفكر مسوولانه تر، ديد ذهني ، تواضع ذهني ، حس مسووليت نسبت به ديگر افراد گروه ، تفكر برحسب احتمالات، طرح دنيا و شخصيت هاي آرماني ، بسط علاقه به مساوات طلبي و عقلانيت.
* پيشنهاد شده رمان هاي فلسفي براي كودكان ترجمه شود؛ اما در اين راه مشكلات بسياري وجود دارد. در رمانها ارزش هاي اخلاقي وجود دارد كه كودكان برخي كشورها با آن احساس قرابت نمي كنند. همچنين امكان دارد مسائل فرهنگي داستان با ارزشهاي اخلاقي كشورهاي مختلف متناقض باشد. چطور مي توان بر اين سختي ها غلبه كرد؟
- اين رمان ها نه تنها بايد ترجمه شود، بلكه با فرهنگ كودكان تطبيق داده شود . بدين معنا كه اگر مسائلي در كشور هاي خاصي نبايد مطرح شوند، اين وظيفه مترجم خواهد بود كه مسائل نزديك را جايگزين كند. اما بايد دقت كرد اين جايگزيني باعث بوجود آوردن همان بحث در ميان كودكان شود. منطقي است كه هنگام ترجمه موارد خاصي تغيير مي كنند تا با فرهنگ همخواني داشته باشد . در اين روش اسم شخصيت ها بايد با جامعه اي كه كودك در آن زندگي مي كند مطابقت داشته باشد. اين تكنيك ها و مهارت ها به مترجم مربوط مي شود.
درباره ارزش هاي اصلي فلسفه براي كودكان با تاكيد بر روي پرسش و پاسخ جمعي و رسيدن كودك به مرحله تفكر درباره مفاهيم فلسفي و شيوه ها مي توانم اين موارد را اضافه كنم : بين ارزشهاي عملي و ارزشهاي قائم به ذات تفاوت بزرگي وجود دارد. اين امر درست است كه فلسفه براي كودكان ( قسمت اعظم فلسفه) تعهدي در زمينه ارزشهاي عملي بوجود مي آورد : سوال پرسيدن ، مساوات طلبي ، عدم تلقين، قضاوت انتقادي ، پرسش باز ، خود اصلاحي معيارهايي هستند كه چگونگي انجام فرآيند فلسفه در كلاس ، چگونگي تفكر منطقي و چگونگي پرسش و پاسخ جمعي را كنترل مي كنند. اگر چه موضوع تفكر منطقي و پرسش و پاسخ جمعي هميشه مشخص است فلسفه كودكان آنها را ترغيب مي كند: ( الف ) راجع به آنچه ديگران در مورد مسئله اي گفته اند كنجكاوي كند. ( اين موارد شامل فلاسفه گذشته هم مي شود حتي اگر كودك نداند اين كلماتي كه شخصيت هاي تخيلي به زبان مي آورند كلام اسپينوزا ، ارسطو، يا ماركس است)، (ب) راجع به اين كه دوستانش در رابطه با اين مساله چه فكري مي كنند كنجكاو شود، (ج) درگير پرسش و پاسخ هاي جمعي شود و درباره موضوع مورد بحث فكر كند، و (د) قضاوت كردن . اين قضاوت يك نوع آشكارسازي فكر كودك براي خودش راجع به مسئله مورد بحث محسوب مي شود.
براي مثال ، مسائل دوستي، طلاق، دزدي ، دروغ گويي ، سوء استفاده از كودك و استفاده خودخواهانه در بافت داستان هاي فلسفي قرار مي گيرند، سپس اين موارد به مسائلي تبديل مي شوند كه كودك راجع به آن پرس وجو مي كند تا درباره نتايج ، انسان آرماني و دنياي آرماني، همدردي ، استدلال هاي صحيح ، فكر كند . اما سرانجام آنها بايد تصميم خود را بگيرند كه آيا در اين وضعيت خاص دروغ گويي ، طلاق يا دزدي درست است يا خير.
به عبارت ديگر، برنامه فلسفه براي كودكان به آنها نمي گويد به چه چيزي فكر كن . در نهايت اين امر به خود كودك بستگي دارد. فلسفه ابزار ذهني اجتماعي و عاطفي را در اختيار كودك قرار مي دهد تا او بتواند به وسيله آن بهتر بيانديشد. از طريق پرس و جوي جمعي كلاس تعهد و شجاعت عمل بدست آورد و منطقي فكر كند.
* شما چندين كتب راهنماي معلم براي كتابهاي داستان فلسفي كه صدها تمرين فلسفي را در بر دارد نوشته ايد. لطفا درباره تجربه خود و محتواي اين راهنماها صحبت كنيد.
- من با همكاري پرفسور " ليپمن" روي چند راهنما كار كرده ام و سه راهنما درباره فلسفه براي كودكان را به تنهايي به رشته تحرير درآورده ام . در ابتدا بايد بگويم كه از پرفسور " ليپمن" درس هاي بسياري آموختم. چگونگي ايجاد تمرين و موضوع بحث هايي كه حقيقتا انديشه فلسفي و خود اصلاحي را ترويج مي دهد. تجربه نوشتن راهنماها به دلايل زير بسيار غني و رضايت بخش بوده است : (الف) ترغيب شدم كه تاريخ فلسفه را دوباره مطالعه كنم و به اين مطلب توجه كنم كه فيلسوفان مختلف در مورد مسائل فلسفي مختلف چه گفته اند، (ب) به هزاران شيوه فلسفي مختلف توجه كردم و راجع به اين كه چگونه مي توانم اين موارد را با مثال براي تمرين كودكان بكار ببرم به نحوي كه به تجارب خودشان مربوط باشد ، بسيار فكر كردم، (ج) دوباره راجع به هنر پيچيده و فوق العاده تدريس خوب فكر كردم ،( د) به معلمان كمك كردم تا در كلاس گفت وگوهاي فلسفي مفيد انجام دهند، (ه ) مجبور شدم به صحبت هاي كودكان در محيط هاي غير رسمي گوش دهم : چگونه آنها از كلمات و مفاهيم استفاده مي كنند و چگونه سعي مي كنند استدلالي انجام دهند كه ديگران و حتي خودشان را متقاعد كند، (و) خلاقيت مرا به نحوي مورد استفاده قرار داد كه فعاليت هاي متعددي از جمله ايفاي نقش كردن، ادا درآوردن، آواز خواندن، نقاشي و ديگر صورت هاي ارتباطي فلسفه را انجام دهم، ( ز) انديشه هاي فلسفي را به نحوي به معلم ها توضيح دهم كه به تاريخ فلسفه وفادار بمانم در عين حال به زباني باشد كه معلمان درك كنند و به تجارب آنها و كودكان مربوط باشد، (ح) هر چقدر بيشتر درگير نوشتن راهنماها شده بيشتر متوجه شدم كه قسمت اعظمي از فلسفه توانايي پرسيدن سوال مناسب در زمان و شرايط مناسب است، (ط) موضوع بحث ها پيچيدگي و زيبايي فلسفه (هنگامي كه به خوبي انجام مي شود) را مشخص كرد . به عبارت ديگر ، يك بعد زيباشناختي قوي در گفت وگوهاي جمعي فلسفي وجود دارد كه مي توان آن را احساس كرد و به عنوان ابزار ارزيابي دانش آموزان از گفت وگوهاي خودشان به حساب آورد، و (ي) زماني كه كودكان ياد گرفتند چگونه از يكديگر سوال كنند ، احترام من نسبت به عمق ، پتانسيل تفكر پرس و جو ، قضاوت خوب و استعداد نهاني كودكان بيشتر شد.
در پايان سخن مي خواهم تاكيد كنم شايد در كلاس هايي كه از شكل سنتي به انجمن هاي پرسش و پاسخ تغيير شكل داده اند الزاما به فلسفه پرداخته نشود. انجمن پرس و جو را يك گروه و از كودكان تشكيل مي دهند كه درباره مسائل عمومي و گيج كننده از يك ديگر سوال مي پرسند ، دليل ارايه مي دهند ، مثال مي زنند ، درباره پيشفرض ها و استنتاج هايشان سوال مي كنند، يكديگر را تشويق مي كنند تا دلايل بهتري براي نظرياتشان ارايه دهند، مراحل هاي مختلف براي مشكل مورد بحث پيشنهاد مي كنند ، به عنوان يك شخص به يكديگر احترام مي گذارند و پرس و جو را تا هنگامي كه به نتيجه رسد دنبال مي كنند.
كودكان با كار گروهي آشنا مي شوند تا اين كه همواره بر افكار خودشان اصرار ورزند. آنها رفته رفته ياد مي گيرند چگونه با يكديگر مفاهيم را شكل دهند و خود را در قبال بازسازي خودآگاه جهان بيني اشخاص مسوول بدانند . اين امر مفاهيم فلسفي را شكل داده و آن را دوباره سازي مي كند به طوري كه جهان بيني شخص بخش دشوار پرس و جوي جمعي تلقي مي شود.
انجمن پرس و جوي كلاس كودكان را قادر مي سازد آنچه را كه شبيه به زندگي در يك بافت احترام آميز دوطرفه ، گفت وگوهاي روشمند و پرس و جوي جمعي بدون تقلب و استبداد است را تجربه كنند. چنين الگويي زمينه تمرين مستقيم وضعيت هاي خاص را فراهم مي كند : وابستگي متقابل همه شركت كنندگان براي آرامش جمع، حفظ مفاهيمي كه ارزش تلقي مي شوند و تحمل ديدگاههاي ديگران.
انجمن هاي پرسش و پاسخ در بهترين حالت خود كودكان را در تجارب معرفت شناسي ، اخلاقي و زيباشناسي غوطه ور مي كند. اين موارد كه به عنوان اساس تجربه گروه تلقي مي شود ، در شرايطي كه آنها شروع به تفكر راجع به احتمالات روابط و ارزش هاي جديد مي كنند . حساسيت روزافزون به يكديگر ، درك تحسين آميز جزء و كل ، دستكاري خلاقانه عناصر براي ايجاد معني كه به هوشياري و كيفيت اين غوطه ور شدگي وابسته خواهد بود. هر قدر كه كودكان نسبت به ابعاد مختلف انجمن پرسش و پاسخ آگاه نشوند، بيشتر به شكل برگزاري ، روش ها و نتايج آن اهميت مي دهند.
آنچه كودكان درباره نشان دادن به ديگر و خودشان اهميت مي دهند، چيزهايي است كه توجهشان را جلب مي كند. توجه كردن متضاد بي تفاوتي است . توجه كردن منشاء دوستي ، عشق ، ارزش ، تعهد، محبت انساني و دلسوزي است. چنين امري شخص را با عقيده راسخ پيوند مي زند . هنگامي كه اين ارتباط به وجود مي آيد. كودكان ترغيب مي شوند براساس اعتقادات خود عمل كنند. هنگامي كه كودكان به مسئله اي توجه كرده احساس مي كنند بايد كاري در ارتباط با آن انجام دهند. آنها ابتدا به قضاوت دست زده و سپس عمل مي كنند . ترويج چنين توجهي مهم است چرا كه بدون اين تفكر ارزشمند، تفكر اخلاقي غير ممكن مي شود. با تمام تلاش ها هنوز هم اين دغدغه براي جوانها وجود دارد كه شايد در نهايت هيچ چيز ارزشي نداشته باشد. اين احساس براي محرك هاي خارجي بي علاقگي ، عدم مشاركت و آزمندي تلقي مي شود. اگر كودكان واقعا به هيچ چيز جز زنده ماندن اهميت ندهند، امكان خلق يك دنياي منصف تر و صلح آميز تر از بين مي رود.
در صورتي كه كلاس انجمن پرسش و پاسخ به كودكان فرصت اكتشاف و تمرين توانايي هاي شناخته شده را مي دهد و زمينه كشف و ايجاد ارزش ها و انديشه هايي را مهيا مي كند كه براي آنها واقعا اهميت دارد، اين امر محيطي را براي كودكان بوجود مي آورد كه از لحاظ عاطفي و شناختي رشد كنند.
در چنين زمينه اي است كه آنها از تجربه گفت وگو صحيح ، احترام به يكديگر ، اعتقاد دوجانبه روزافزون و توانايي ارتباط برقرار كردن در سطوح مختلف سود مي برند، اين اعتقاد روزافزون در جديت و مسووليت يكديگر در زمينه آموزش احساسات بسيار ارزشمند است .
بنابراين ، اگر مي خواهيم اهميت پرسش و پاسخ ( كه پرس و جوي اخلاقي يك توانايي مهم از آن محسوب مي شود) را بسط دهيم، آنچه بيش از همه ضروري است، مهارت در تمرين منطق و دليل و برهان است. آنچه در جلسات پرسش و پاسخ كلاس رخ مي دهد آگاهي كودكان از ساختار پرمعناي زندگي اشان است. آنها درباره خودشان و دنيايي كه در آن زندگي مي كنند چيزهايي ياد مي گيرند و همانطور كه پيش مي روند اقدام به خلق احتمالات زيادي مي كنند. به محض اين كه كودكان درگير جلسات پرسش و پاسخ مي شوند، تمام مواردي كه رخ مي دهد از ترويج توانايي تفكراست ( اين موارد شامل مسووليت در قبال اصول خطاپذيري هم مي شوند). كودكان متوجه مي شوند كه در يك محيط تحقيقي زندگي مي كنند كه معني دروني بوده و نيازمند توجه و علاقه آنها است. آنها خود را همچون محققان فعالي مي بينند كه در رويارويي با تجارب انساني همراه معلم و همكلاسي ها احساس مي كنند، قسمت مي كنند، متحير مي شوند ، مي انديشند ، خلق مي كنند، دوست دارند و آرزو مي كنند. اين امر يك تجربه توجه محور براساس اعتقادي است كه هر اتفاقي در دنياي خارج رخ مي دهد ، ارتباطات ، دوستي ، عشق ، همبستگي ، خلاقيت ، بوجود آوردن معنا، تشريك انديشه هايي مثل زيبايي ، عدالت، خوبي و دلسوزي براي آنها همواره اهميت دارد.
نظر شما