سازهانگاری از نظریههای مطرح در حوزه روابط بینالملل است که میتوان آنرا حد واسط خردگرایی و پسامدرنیته تلقی کرد. سازهانگاری نظریه اجتماعی در روابط بینالملل است و نگاهی تاریخی و اجتماعی به پدیدهها دارد. به عبارت دیگر پدیدهها را زمانمند و مکانمند میبیند.
مهمترین خصوصیت متمایز سازهانگاری در قلمرو هستی شناسی است، سازهانگاری سیاست بین الملل را براساس یک هستی شناسی "رابطهای" میبیند و به عوامل معنایی مانند فرهنگ، هنجارها و انگارهها بها میدهد.
معنا و اهمیت این عوامل نیز مستقل از زمان نیست. همانگونه که در روابط میان افراد در جامعه فهمهایی بینا ذهنی وجود دارد، در روابط میان دولتها هم چنین فهمهایی وجود دارد.
در نظریه سازهانگاری فرض بر این است که هنجارها، تعریف کننده هویتها و هویتها نیز تعریف کننده منافع هستند. لذا با درک چگونگی تاثیرگذاری هنجارها بر هویت، میتوان چگونگی تعریف منافع و نیز منافع ملی را که اساس عملکرد سیاست خارجی یک کشور است درک کرد.
از سوی دیگر هویت مقولهای ثابت و ایستا نیست بلکه متناسب با زمینه و زمانه متحول میشود. در عین حال، فاصله زمانی این تحولات به گونهای است که به پژوهشگر امکان میدهد در حد فاصل تحولات بسیار مهم، هویت را تقریبا ثابت فرض کند.
خبرگزاری مهر در خصوص این موضوع که مزیتهای نظریه سازه انگاری در مقایسه با سایر نظریههای روابط بین الملل در چیست، نظر اندیشمندان و نظریهپردازانی چون اونف، کاتزنشتاین و هارول را جویا شده که در ادامه میآید.
اونف: سازهانگاری به زبان و قواعد توجه دارد
نیکولاس اونف بنیانگذار نظریه اجتماعی روابط بینالملل (سازهانگاری) در این باره به مهر گفت: در حالی که اکثر "نظریههای" روابط بینالملل ریشههای آمریکایی و انگلیسی دارند، سازهانگاری به طور گسترده ریشه در نظریه اجتماعی قارهای دارد.
وی افزود: سازهانگاری به مثابه یک چارچوب مطرح است و نه یک نظریه. مهمترین مزیت سازهانگاری نسبت به سایر نظریههای روابط بینالملل جهت دهی افکار و توجهات به "زبان"، "قواعد" و احکام روابط اجتماعی از جمله روابط بینالملل است.
کاتزنشتاین: سازهانگاری یک زبان است نه یک نظریه
پیتر کاتزنشتاین از بنیانگذاران سازهانگاری و استاد دانشگاه کرنل نیز در این مورد به مهر چنین گفت اول باید توجه داشت که سازهانگاری یک نظریه نیست بلکه یک زبان به مانند خردگرایی است. خردگرایی این قابلیت را دارد که فضایی را برای مفاهیم جدید و مفهوم سازی، و نه تنها برای نظریهپردازی، ایجاد کند.
هارول: سازهانگاری بر هنجارها و ارزشها تاکید دارد
اندرو هارول رئیس مرکز مطالعات بینالمللی دانشگاه آکسفورد نیز در این مورد خاطر نشان کرد: باید توجه داشت که رویکردهای خردگرا زمانی کارا هستند که "هویتها" و "منافع" با ثبات باشند. به همین ترتیب، همانطور که من در کتاب "نظم جهانی" عنوان کردهام اجتناب ناپذیر بودن پرسش "عدالت" به این معناست که سازهانگاری بر هنجارها و ارزشها تاکید دارد و این موضوع را از نظر تحلیلی اجتناب ناپذیر میداند.
بنت: سازهانگاری توجه خاصی به بازیکران غیر دولتی دارد
اندرو بنت استاد روابط بینالملل در دانشگاه جورج تاون در این خصوص معتقد است: مطالعهای که ویلیام و مری انجام دادهاست نشان میدهد که سازهانگاری در مقایسه با نظریههای دیگر در میان دانشمندان و محققان علم روابط بینالملل جذابیت بیشتری دارد.
وی افزود: سازهانگاری مناظره و گفتگوی موجود میان نئورئالیسم و نئولیرالیسم را بسط میدهد و آن را وسیعتر میکند. هر دوی این نظریهها تمرکزشان بر روی منطق نتایج و پیامدهاست. توجه این دو رویکر بر روی منافع فردی و خود بسنده است.
بنت تصریح کرد: سازهانگاری این گفتگو و مناظره را تا موضوع "منطق تناسب" و رفتارهای اجتماعی در میان بازیگرانی که در شرایط زمانی و مکانی خاص قرار دارند بسط و توسعه میدهد.
وی افزود: باید توجه داشت که سازهانگاری توجه خاصی به بازیگران غیر دولتی نشان میدهد. شاید مهمترین جنبه سازهانگاری توجه توأمان به ساختارهای مادی و معنایی است. در واقع باید توجه داشت که سازهانگاری راهی میانه است تا پیوندی میان "ایسم"ها برقرار کند و فراتز از "ایسم"ها رود.
سزا: سازهانگاری مناسبترین ابزار تحلیل نیست
مارکو سزا استاد دانشگاه جانز هاپکینز دراین خصوص به خبرگزاری مهر گفت: من هیچ دلیل مشخصی برای اینکه فرض کنیم سازهانگاری موثرترین ابزار تحلیل مسائل بینالمللی است نمیبینم. رویکرد سازهانگاری به گونهای است که میتوان موارد و مسایل گوناگون را در نظام بینالملل بر اساس آن تحلیل کرد. به عبارت دیگر این رویکرد قابل ابطلال نیست. در مورد موضوع ابطالگرایی سازهانگاری حتی میتواند این ادعا را که ابطالگرایی بخشی از روششناسی، مناظره خردگرایی/پسا اثباتگرایی است را رد میکند. لذا این رویکرد به هر گونه مناظره جدی میان خود و سایر رویکردها پایان میدهد و آنرا متوقف میکند.
سایدمن: سازهانگاری وجوه مغفول در نظریههای دیگر را مورد توجه قرار میدهد
استفان سایدمن استاد علوم سیاسی دانشگاه مکگیل کانادا نیز در این خصوص در گفتگو با مهر اظهار داشت: سازهانگاری بر روی موضوعاتی تکیه میکند و مفاهیم کلانی را مورد توجه قرار میدهد که به طور گستردهای از سوی سایر نظریهها مورد غفلت قرار گرفته و به آنها بی توجهی شده است. از جمله این مفاهیم و موضوعات میتوان به هویت، هنجارها و ارتباطات اشاره کرد.
برنسکاتر: سازه انگاری به نسبت میان هویت و سیاست بین الملل می پردازد
فیلیکس برنسکاتر استاد روابط بینالملل در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن نیز معتقد است: سازه انگاری توجه ویژه ای به چگونگی شکل گیری هویت و به ویژه هویت جمعی دارد. سازه انگاری تاثیر این هویت را بر سیاست بین الملل مورد توجه قرار می دهد. این در حالی است که سایر نظریههای روابط بین الملل به این مساله توجه ندارند.
دوران: سازهانگاری "هویت" و "ایده" را فرضهای اصلی خود میداند
"چارلز دوران" از اندیشمندان برجسته روابط بین الملل و استاد روابط بین الملل دانشگاه جانز هاپکینز و مدیر مرکز مطالعات کانادا و مدیر برنامه جهانی "تاریخ و نظریه" نیز در این زمینه به مهر گفت: سازهانگاری رهیافتی متفاوت در نظریهپردازی است و خود فی نفسه نظریه نیست. سازهانگاری مبتنی بر دو فرض و مقدمه اصلی است. اول اینکه "هویت" بیشتر از "منافع" بر روابط بینالملل سیطره و حاکمیت دارد و دوم این که "ایده" بیشتر از "قدرت" نقش تعیین کنندگی در روابط بینالملل دارد و ایده بیش از قدرت به عنوان شالوده و اساس روابط بین الملل مطرح است.
گولد: سازهانگاری قابلیت زیادی برای تحلیل موضوعات بین المللی دارد
هری گولد از اندیشمندان روابط بین الملل و استاد دانشگاه فلوریدا نیز در این خصوص معتقد است اصول و مبانی سازهانگاری این قابلیت و توانایی را دارند که تحلیل عمیقتر و منسجمتری از موضوعات در مقایسه با سایر نظریهها ارائه دهند.
وی یادآور شد: نظریه سازهانگار توجه خاصی به "معانی" دارد. این توجه ویژه به "معنا" در این رویکرد، آنرا قادر میسازد که بتواند در مورد مفاهیم مطرح در این حوزه به مفهومسازی بهتر و منسجمتر دست بزند. این در حالی است که توان نظریههای دیگر برای مفهومسازی موضوعات محدود است.
دی ماسکوئیتا: سازهانگاری فاقد ثبات منطقی است
بروس بوئنو دی ماسکوئیتا از نظریهپردازان برجسته روابط بینالملل و استاد دانشگاه نیویورک نیز در این خصوص میگوید: سازهانگاری فاقد ثبات منطقی است و نظریهای تجربی درباره عمل است. نظریههای خردگرا به خصوص نظریات مبتنی بر نظریه بازی، به طور مشخصی نظریه عمل و اقدام به شمار میرود(از طریق راه حل معادله). از اینرو من نظریات خردگرا و سازهگرایی را مکمل همدیگر میبینم. من به طور گستردهای این موضوع را در کتاب "مقدمهای بر روابط بینالملل" مورد بررسی قرار دادهام.
نظر شما