آخرین نامه؛ یک مقدمه
سوم اسفندماه سال 1367 ،در آخرین ماههای عمرپربرکت امام ،نامه ای از ایشان خطاب به « حضرات روحانیون سراسر کشور و مراجع بزرگوار اسلام و مدرسین گرام و طلاب عزیز حوزه هاى علمیه وائمه محترم جمعه و جماعات » منتشر شد.درآن هنگام کشور وضع ویژه ای داشت که جز حاضران در آن نمی توانند درک کنند. قطعنامه 598 پذیرفته شده وفرزندان امام باچشم های گریان ،امادلهایی مطمئن وامیدوار ازجبهه ها برگشته بودند. کشورنیازبه آرامش وجهادی دیگرداشت ودرهمان حال دشمن بذر تردید واختلاف می کاشت. نیش وطعنه ها مخصوصاًمتوجه مراد ومحبوب ما بود وآن بزرگواردراوج رنجهایی که به ویژه از ساده اندیشی قائم مقام خویش وبرخی دیگر تحمل می کرد این نامه را برای همیشه تاریخ نوشت که آن روزها به عنوان «منشورروحانیت »معروف گردید.
این نامه که در جلد27کتاب صحیفه امام نیز موجوداست حاوی نکاتی جداً مهم است که همانند وصیت نامه سیاسی – الهی ایشان باید همواره مورد مطالعه وعمل قرارگیرد موضوع این نامه چندان مهم است که در مجموعه مذکور« تعیین استراتژی نظام جمهوری اسلامی ایران ورسالت حوزه های علمیه »نام گرفته است.اینک ودرآستانه سالگرد صدورپیام مذکور به عنوان کمترین دانش آموخته ودلبسته این مکتب شریف وبرای ادای بخشی ازحق آن رجل الهی فرصت را برای بازخوانی آن مغتنم می شمارم وَاللّهُ مِن وَراءِ القِصدوهووَلیُّ التّوفیقِ.
روحانیت؛ پیشتاز تاریخ
دراین نامه پس از اشاره به مجاهدت های علمیِ روحانیت ، این واقعیت تاریخی مورد تاکید قرارگرفته است که « آنان در هر عصرى از اعصار براى دفاع از مقدسات دینى و میهنى خود مرارتها و تلخی هایى متحمل شده اند و همراه با تحمل اسارتها و تبعیدها، زندانها و اذیت و آزارها و زخم زبانها، شهداى گرانقدرى را به پیشگاه مقدس حق تقدیم نموده اند...در هر نهضت و انقلاب الهى و مردمى ، علماى اسلام اولین کسانى بوده اند که بر تارک جبین شان خون و شهادت نقش بسته است. »
امام،سپس،به نقش انکارناپذیر روحانیت درپیروزی انقلاب اسلامی پرداخته ،چنین می گویند: « خدا را سپاس مى گزاریم که از دیوارهاى فیضیه گرفته تا سلولهاى مخوف و انفرادى رژیم شاه و از کوچه و خیابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات و از دفاتر کار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبهه ها و میادین مین، خون پاک شهداى حوزه و روحانیت افق فقاهت را گلگون کرده است و در پایان افتخارآمیز جنگ تحمیلى نیز رقم شهدا و جانبازان و مفقودین حوزه ها نسبت به قشرهاى دیگر زیادتر است.»
امام ،البته ،به نقص ها ونفوذی ها نیز اشاره کرده وتذکرات بسیار سودمندی داده اند که دراینجا تنها یکی از آنها مورد توجه است؛لزوم هوشیاری واجتناب روحانیت از اختلاف ودرگیری.
وحدت؛ اولین وظیفه شرعی
آنان که توفیق آشنایی باآثار امام خمینی(ره)رادارند می دانند که شاید درمجموعه بیانات ونوشته های ایشان هیچ موضوعی به اندازه وحدت مورد توجه وتاکید قرارنگرفته باشد. آن بزرگوار درهرمناسبتی توصیه به همدلی والفت می کردند ودرهمان حال نسبت به تفرقه واختلاف به شدت هشدار می دادند. این عنایت تا آنجابود که اولین بند از وصیت نامه سیاسی الهی خودراهم به همین موضوع اختصاص داده وآن رارمزبقای انقلاب نامیده اند.
توصیه ووصیت امام به وحدت، خطاب به همه بود،اما درمیان همه گروههاواشخاص تاکید ویژه ای به روحانیت داشت؛ایشان دلیل این تاکید را پیش ازپیروزی انقلاب ودرزمان تبعید وکادر سازی چنین بیان کرده بود: «آن روز که افراد حوزه ها... به جان هم افتند، اختلاف و چند دستگی درست کنند.... قهراً ملت اسلام به حوزه ها و روحانیت بدبین شده از حمایت و پشتیبانی آنان دست می کشد و در نتیجه راه برای اعمال قدرت و نفوذ دشمن باز می گردد. اگر می بینید دولت(ها) از روحانی و مرجعی می ترسند و حساب می برند برای این است که از پشتیبانی ملت ها برخوردار است و در حقیقت از ملت ها می ترسند و احتمال می دهند اگر اهانت، جسارت و تعرض به یک روحانی کردند ملت ها بر آنان شوریده علیه آنان به پا خیزند.لیکن اگر روحانیون با هم اختلاف کردند و یکدیگر را بدنام نموده و به آداب و اخلاق اسلامی مودب نبودند، در جامعه ساقط شده ملت هم از دستشان می رود...»
جالب است که ازنگاه امام عمل به این توصیه ها فقط یک وظیفه اخلاقی نیست واثرفقهی وشرعی هم دارد.برای مثال درمبحث «نمازجماعت»این مساله مطرح شده است که اگر دو یا چند روحانی برسرامامت جماعت اختلاف پیداکردند، به کدام یک باید اقتدا کرد؟ هریک ازفقیهان دراین باره نظری داده وازجمله مرجحاتی برای اقتدا به یکی ازآنان ارائه کرده اند.اما ایشان فرموده اند:«اگر چند پیش نماز بر سر مسئله امامت با یکدیگر نزاع کنند و هر یک بخواهد خودش امام شود بهتر و نزدیک تر به احتیاط آن است که به هیچ یک اقتداء نشود! بله، اگر نزاع به این نحو باشد هر یک امامت را به دیگرى واگذارد و از او بخواهد که جلو بایستد در اینجا اقتداء به آن امامى رجحان دارد که مامومین او را مقدم مى دارند.» این فتوای شرعی نشان دهنده عمق اخلاق گرایی امام واعتقادشان به لزوم فرهیختگی وتنزّه کسانی است که منسوب به دین وروحانیت هستند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم امام خمینی(ره) بارهاوبارها نسبت به این ضرورت هشدار داده وازجمله در نامه مورد بحث فرموده اند:« اولین وظیفه شرعی و الهی آن است که اتحاد و یکپارچگی طلاب و روحانیت انقلابی حفظ شودوگرنه شب تاریک در پیش است و بیم موج و گردابی چنین هایل! امروز هیچ دلیل شرعی و عقلی وجود ندارد که اختلاف سلیقه ها و برداشتها و حتی ضعف مدیریت ها دلیل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علمای متعهد گردد. ممکن است هر کس در فضای ذهن و ایده های خود نسبت به عملکردها و مدیریتها وسلیقه های دیگران و مسئولین انتقادی داشته باشد، ولی لحن و تعابیر نباید افکار جامعه وآیندگان را از مسیر شناخت دشمنان واقعی و ابرقدرتها که همه مشکلات و نارساییها ازآنان سرچشمه گرفته است ، به طرف مسائل فرعی منحرف کند.... »
مشروطه؛ عبرت تاریخی
ازمطالعه دیگر آثارامام می توان دریافت که تجربه های تلخ تاریخی بی تاثیر دراین نگرانی ها نیست.امام خمینى سلام الله علیه در طول دوران قبل و بعد از پیروزى انقلاب اسلامى، بارها و بارها به این نکته اشاره و توصیه کرده بودند که همگان باید ضمن آشنایى با نهضت مشروطه ، مراقبت کنند تا مبادا خداى ناخواسته سرنوشت این انقلاب هم «مثل مشروطه شود».
ازنظر ایشان نخستین عامل انحراف مشروطیت را مىتوان اختلاف و درگیرى خودى ها دانست که به نوبه خود دو نتیجه منفى را به دنبال داشت؛ یکى دلسردى و کنارهگیرى عناصر متعهد و دیگرى رخنه فرصتطلبان نامحرم. تشدید مشاجرات بى حاصل و بى اهمیت لفظى و صرف توانها در خنثى کردن یکدیگر باعث شد که در آن دوره خاکریز دفاعى انقلاب نفوذپذیر شود و دشمنان بدخواه ملت که هیچ یک از جناحهاى خودى را قابل تحمل نمىدانستند، با پوشش یکى از طرفین وارد صحنه شده و با استفاده از غفلت و جهالت آنان، در فرصت مناسب مواضع کلیدى را اشغال نمایند. این است که امام مىفرمودند: «همه دست در دست یکدیگر بدهند تا انقلاب محفوظ بماند و مثل زمان مشروطیت نشود که آنها که اهل کار بودند مایوس بشوند و کنار بروند.» .
اختلاف میان علما در جریان مشروطیت چندان اوج گرفت؛ که برخی همسنگران و دوستان قدیم خود را تکفیر کردند و اینجابود که دشمنان از آب گل آلود ماهی گرفته و حتی مجتهد بزرگی مانند شیخ فضل الله نوری را که به دانش و پرهیزگاری شهره بود به دار آویختند و دیگر البته پشیمانی سودی نداشت. مورخان نوشته اند مرحوم نائینی با نگرانی به آخوند خراسانی گفت: «خبرهای ناگواری که درباره نوری می رسد نشانه آن است که زندگی او در خطر است؛ اگر مشروطه خواهان او را بکشند آبروی علما خواهدرفت». خراسانی تلگرافی به تهران فرستاد تا جان نوری را از مرگ برهاند ولی دیگر دیر شده بود و نوری به دار آویخته شده بود واین مایه عبرتی شد تاجلال آل احمد بگوید:«من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمی می دانم که به علامت استیلای غرب زدگی، پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد.»
یک واقعیت؛ سه راهکار
امام منکر این واقعیت هم نیست که به هرحال روحانیون هم مانند دیگران ممکن است اختلافاتی داشته باشند واین رانه طبیعی که لازم ومفید نیز تلقی می کردند؛چنانکه در پاسخ دلنشین خود به نامه آقای محمدعلی انصاری ونیز درجریان انشعاب درجامعه روحانیت مبارز ودرمواضع متعدددیگرابرازداشته اند.ولی می فرمودند:« بین افراد و جناحهای موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد، صرفا سیاسی است ولو اینکه شکل عقیدتی به آن داده شود، چرا که همه در اصول با هم مشترکند و به همین خاطر است که من آنان را تاییدمی نمایم»
درآثارامام درکنار توصیه به وحدت واجتناب ازاختلاف ،سه راهکار نیز دراین زمینه دیده می شود. نخست آنکه « هر دو گروه باید توجه کنند که دشمنان بزرگ مشترک دارند که به هیچ یک از آن دو جریان رحم نمی کند. دو جریان با کمال دوستی مراقب امریکای جهانخوار و شوروی خائن به امت اسلامی باشند. هر دو جریان باید مردم را هوشیار کنندکه درست است که امریکای حیله گر دشمن شماره یک آنها است».
دوم آنکه مراقب اطرافیان خودباشند.« از کارهایی که یقینا رضایت خداوند متعال در آن است ، تالیف قلوب و تلاش جهت زدودن کدورت ها و نزدیک ساختن مواضع خدمت به یکدیگر است . باید از واسطه هایی که فقط کارشان القای بدبینی نسبت به جناح مقابل است ، پرهیز نمود.»
وسرانجام توصیه همیشگی آن یار سفرکرده« یک چیز مهم دیگر هم ممکن است موجب اختلاف گردد - که همه باید از شر آن به خدا پناه ببریم - و آن حب نفس است که این دیگر این جریان و آن جریان نمی شناسد.رئیس جمهور و رئیس مجلس و نخست وزیر، وکیل ، وزیر و قاضی و شورای عالی قضایی و شورای نگهبان ، سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات ، نظامی و غیر نظامی ، روحانی و غیرروحانی ، دانشجو، غیر دانشجو، زن و مرد نمی شناسد و تنها یک راه برای مبارزه با آن وجود دارد و آن ریاضت است ، بگذریم . » وسلامٌ علیه یومَ وُلِد ویومَ ارتَحَل ویومَ یُبعثُ حیّاً...
--------------------------------
نویسنده: دکتر محسن اسماعیلی عضو حقوقدان شورای نگهبان
نظر شما