پروفسور رابرت کیون بنیانگذار نظریه نهادگرایی نو لیبرال و از بنیانگذاران نظریه رژیمهای بینالمللی و استاد دانشگاه پرینستون در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد اینکه آیا نظریه روابط بینالملل در قرن بیستم تأثیر مستقیمی از حوزه فلسفه داشته یا نه، گفت: در مورد نسبت میان فلسفه و نظریه روابط بین الملل باید در نظر داشت که برخی نظریههای روابط بین الملل تأثیری از فلسفه نداشتهاند و این روند تحولات بین المللی است که نظریه پردازی را به پیش برده است.
نظریه پرداز تجربی و اثباتی نیازی به داشتن مطالعات جامع فلسفی ندارد
وی افزود: برای تبیین این مسئله باید میان نظریه هنجاری و نظریه اثباتی و تجربی روابط بینالملل تفکیک قائل شد.
استاد دانشگاه پرینستنون گفت: در مورد نسبت فلسفه با نظریه هنجاری قضیه فرق میکند. نظریهپرداز هنجاری باید در مورد چند حوزه فلسفی اطلاعات کافی داشته باشد تا بتواند نظریه هنجاری روابط بینالملل را ارائه دهد.
وی افزود: ولی برای نظریهپردازی اثباتی و تجربی نیازی به داشتن مطالعات فلسفی نیست.
تحقیقات گروهی نظریهپرداز را از داشتن مطالعات آکادمیک در حوزههای گوناگون بی نیاز میکند
استاد دانشگاه پرینستون در مورد این موضوع که آیا نظریهپرداز روابط بین الملل باید مطالعات فلسفی آکادمیک نیز داشته باشد، تصریح کرد: داشتن مطالعات فلسفی و بینش فلسفی دو چیز متمایز هستند. اگر چه نظریهپرداز باید نگرش فلسفی داشته باشد ولی نیاز به مطالعات فلسفی به طور جدی و آکادمیک ندارد.
وی افزود: برای بررسی موضوعات روابط بین الملل باید گروههای تحقیقاتی شکل بگیرد که هرکدام در زمینهای صاحبنظر باشند. به عنوان مثال نظریهپرداز روابط بینالملل در کنار فیلسوف میتواند به انجام کارهای گروهی بپردازد و تحقیقات قوی و عمیق حاصل کار آنها باشد.
فلسفه تحلیلی اهمیت زیادی برای نظریه روابط بین الملل دارد
وی در مورد این موضوع که در میان فلسفه قارهای و فلسفه تحلیلی کدام حوزه برای نظریهپردازی در روابط بینالملل اهمیت دارد، تصریح کرد: در مقایسه میان دو فلسفه قارهای و تحلیلی و تأثیرگذاری آن بر نظریه روابط بینالملل، فلسفه تحلیلی برای حوزه نظریهپردازی روابط بینالملل حائز اهمیت بیشتری بوده است.
نظر شما