حسن معجونی سابقه درخشانی در عرصه تئاتر دارد. وی در تلویزیون بعد از سالها با مجموعه "مسافران" توانست شخصیت دوست داشتنی نمایشهایش را تداعی کند. معجونی سابقه طولانی در تلویزیون دارد اما خاطرات خوبی از برخی از آنها ندارد. به گفته خودش این فعایتها را جز کارنامه کاریاش قرار نمی دهد.
* خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و هنر: یادم می آید در یک گفتگویی که با هم داشتیم گفتید بازیگری مثل موج سواری می ماند. باید موج خوب بیاید تا بازیگر سوارش بشود. چطور در این همه سال برای شما این موج در تلویزیون و یا سینما نیامده بود؟ از مدت حضور شما در تلویزیون 10،12 سالی می گذرد. یادم است که آن سالها با مهرداد ضیایی آیتمهای کوتاه بازی میکردید. از چه زمانی وارد کار تصویر شدی؟
- حسن معجونی : آن آیتمها در برنامه "نقد خنده" صالح اعلا و به کارگردانی رامبد جوان بود. اما یادم می آید کار اولم در تلویزیون "کافه بچه ها" بود که از برنامه کودک پخش می شد. این کار تجربه اول خیلیها از جمله من و پارسا پیروزفر بود. فکر میکنم حداقل بیست سال پیش کارم را شروع کردم.
* همیشه در تئاتر برخلاف تلویزیون و سینما فعال و جدی بودید. اما یکدفعه موج دیده شدن برای شما با سریال "مسافران" پیش آمد. چطور این اتفاق رخ داد؟
هیچوقت حضور در سینما و تلویزیون برایم مثل تئاتر جذاب و جدی نبود |
- حقیقتش به نوعی با تلویزیون قهر بودم . آن هم به دلیل خاطرات بدی که سر بعضی از کارها داشتم . البته هیچوقت هم حضور در سینما و تلویزیون برایم مثل تئاتر جذاب و جدی نبود. به همین دلیل خیلی وقتها سر کار در تلویزیون می رفتم اما دلم با آن نبود و کارم را هم آن قدر خوب انجام نمی دادم. اما برای اولین بار در کار آقای تبریزی کمی راضی بودم.
* در "همیشه پای یک زن در میان است" ؟
- در آن فیلم که به قدری بدنم بی حس بود که نفهمیدم چه کار کردم و چون دیسک داشتم در همان روزهای فیلمبرداری حالم بدتر شد و مقدار زیادی مسکن خوردم تا بتوانم سر صحنه حاضر باشم. نه در "پاداش" اندکی احساس رضایت کردم. سر فیلم "پاداش" احساس کردم این کارهم ادامه فعالیتهای تئاتر است. شاید کارهای امیر کوهستانی هم کمک بزرگی به من کرد. من از یک تاریخی بازیهایم درونی شد. اولین کارهای تئاترم در تالار وحدت بود و سالها در سالن بزرگ کار می کردم و زمانی که در سالن چهارسو می خواستم روی صحنه بروم احساس کردم که چقدر سالن کوچک است و همه چیز چقدر نزدیک است . فکر کردم اجرا در چنین سالنی حماقت محض است و همه چیز عجیب بود. کارهای کوهستانی سالن را برایم تغییر نداد اما کنشها را خیلی درونی کرد. این همان چیزی است که لازمه کار فیلم و تصویر است. در تئاتر بازیگر برای لانگ شات خودش را تربیت می کند و در کلوز آپ نمی تواند کاری کند.از یک جایی سر کارهای کوهستانی که مبنا کارها و بازیهای ظریف بود به بازی درونی رسیدم.
* یعنی بازی درونی در شما پرورش پیدا کرد و تجربه در سینما جذاب شد؟
- واقعا برایم جذاب نشد اما توانستم کاری کنم که دیده بشوم.
* یعنی هنوز نتوانستی با سینما و تئاتر ارتباط برقرار کنی؟
- نه هنوز. الان در این مصاحبه دارم بلند بلند فکر و کشف می کنم چطور شد بعد از سالها دیده شدم هر چند که تصور می کنم متن اجرا و بستری که برای بازی فراهم می شود هم مهم است.
* همه عوامل در یک بازی خوب مهم است اما فکر می کنم برای آدمی با خصوصیات شما کشف درونی اهمیت بیشتری دارد.
- خواسته یا ناخواسته نبوده و اگر به این مرحله رسیدم کاملا اتفاقی بود. من در "پاداش" بازی کردم و در ان فیلم به بازی درونی رسیدم.
* یعنی بازی در سینما و تلویزیون را درک کردید؟
- ارتباط خوبی برقرار شد .احساس کردم نحوه کارم قابل فهمتر از بازیهای قبلی ام است. البته من کاری هم در تلویزیون داشتم که فوق العاده موفق بود اما دیده نشد.
* چه کاری؟
- کمدی کاتوری که برای شبکه چهار جز اولین طنزهای شبکه چهار بود. ما از کمدی کاتورها متن هایشان را میگرفتیم و تبدیل به متن های نمایشی می کردیم. بدون کلام که حرکات اغراق شده فوق العاده ای هم داشت. زیاد دیده نشد اما برای خیلی ها جذاب بود. من مطمئنم اگر الان دوباره این برنامه پخش بشود می تواند بسیار جذاب باشد و خیلی هم فیزیکال و شیک است.
* احتمال دارد که ناخودآگاه رمز دیده شدن در سینما و تلویزیون را کشف کرده باشید؟
- اگر هم کرده باشم هماطور که گفتی فکر نمی کنم خیلی آگاهانه باشد.نوع بازیها و شرایط این مسئله را به وجود آورد.ایفای نقش در "پاداش" آقای تبریزی خیلی برایم سخت بود چون باید لهجه می گرفتم و آن لهجه گرفتن چیزی است که من در زندگی با آن مشکل دارم.
* چرا؟
- از این کار بدم می آید. به نظرم برای کارهای اینچنینی باید بازیگر بومی انتخاب شود تا بتوانیم خوب نقش را دربیاوریم و لهجه هایی که در سینمای ایران خصوصا فیلمهای کمدی دیده می شود واقعا شرم آور است.اما این کلنجار رفتن من با خودم اتفاق خوبی بود.
* از شانس بدت این فیلم هم اکران نشد.
- فکر می کنم اگر این فیلم اکران می شد سرنوشت من کاملا تغییر می کرد.
* خیلی هایی که این فیلم را دیده اند به شدت معتقدند که نقش را خوب در آوردی.
اگر"پاداش" اکران میشد سرنوشت من کاملا تغییر میکرد. |
- خیلی از کسانی که فیلم را دیده اند می گویند سریال" مسافران" در مقابل این کار خیلی دیده نمی شود.
* مسافران به خاطر اینکه طیف وسیعی از مخاطبان تلویزیون با آن سر و کار دارند دیده می شود. شما یکی از ستاره های تلویزیون در سال 88 بودید. بعد از پاداش و مسافران ماجرا برای شما نسبت به قبل متفاوت نشده تا در همان مسیر دیده شدن به صورت آگاهانه حرکت کنید؟
- این دو کار مناسبات زندگی من و حتی مناسبات ریز خانوادگیم را تحت الشعاع قرار داد. من چون به همه چیز دقت می کنم این تغییرات را بیشتر احساس کردم. اما واقعیت این است که نمی دانم ظرفیت بازی در فیلمهای زیاد را را دارم یا نه؟دوست دارم به پروژه های محدود در سال فکر کنم.
اگر قرار باشد برخوردهای پیرامون کارهای سینمایی و تلویزیون اذیتم کند ،همان تئاتر را ترجیح میدهم. |
* ادامه این دیده شدن برایت سوال نیست؟یعنی در انتخاب هایت معیارهای دیده شدن را هم علاوه بر معیارهای شخصی دخالت بدهی؟
- اگر قرار باشد برخوردهای پیرامون کارهای تصویری سینما و تلویزیون اذیتم کند همان تئاتر را ترجیح می دهم چون تئاتر واقعا لذت بخش است.
* تئاتر که لذت بخش است اما سینما و تئاتر می تواند هر کدام به صورت جداگانه پیگیری شود من این دو را روبه روی هم قرار نمی دهم.
- به موازات تئاتر بدم نمی آید در سینما هم کار کنم.
* تصور من این است شما همان قدر که از کار تئاتر لذت می برید به تصویر بی توجهید و این بی توجهی خیلی زیاد است. به طوری که من تماشاگر علاقمند به بازیت را می توانی عصبانی کنی.
- بچه هایی که تا حدودی در این عرصه شناخته شده هستند حتی نیمی از فرصتهایی که برای من پیش آمد برایشان پیش نیامد. اما آنها با دقت تمام فیلمنامه ها را می خواندند و ارزیابی می کردند و پیگیر ماجراهای خودشان بودند.اما من هرگز این قدر کشش نداشتم و پیگیر نبودم . بعد از"پاداش" حبیب رضایی از من تشکر کرد و گفت که بازی ات خیلی خوب بود. من گفتم که هیچ کاری نکردم و مجری اهداف شما و آقای تبریزی بودم.این چیزی که الان می گویم شاید خیلی زشت باشد اما من حتی فیلمنامه "پاداش" را هم تا انتها نخواندم. تا یک جایی خواندم و بعد دیدم که دیگر حوصله ام نمی کشد.اما به یک چیزی ایمان داشتم که آدمهای رو به رویم به اندازه زیادی به من کمک می کنند. هر دو فیلم و مجموعه "پاداش" و" مسافران" برایم بازیگوشی تمام بود. درست مثل بچه ای که برایش متن می خوانند و سرگرمش می کنند و بهش می گویند این کار را بکن. نه اینکه کار آقای تبریزی یا رامبد جوان برایم مهم نباشد اما ...
* شما علیرغم این که کارتان را درست انجام می دهید اما آن جدیت لازم را در کار تصویر ندارید.
- همیشه به این فکر می کنم اگر این اندازه از بازی من آنها را راضی می کند پس نیاز به تلاش بیشتری ندارم. اگر این اندازه کار من کارگردانی که جنس بازی من را میشناسد راضی نمی کرد حتما بیشتر از اینها تلاش می کردم که رضایت آنها را کسب کنم اما در تئاتر همه چیز یک جور دیگر است.
* چه جوری است؟
- متن را زیاد می خوانم، حرف می زنم و دعوا می کنم و با کارگردان بارها بحث می کنم. اگر هم خودم کارگردانم با دیگر عوامل صحبت میکنم . اما در فیلم بازیگوشی بیشتری دارم . نه اینکه بگویم کار همین جوری جلو می رود اما من تلاش چندانی برای کارها نمی کنم. البته امروز تجربه تا اندازه زیادی کمکم می کند.
............................................................
گفتوگو از: شاهین امین، الهام نداف
نظر شما