پروفسور جک اسنایدر استاد روابط بینالملل و علوم سیاسی دانشگاه کلمبیا در مورد این موضوع که به دین در نظریه واقعگرایی به چه میزان پرداخته شده است به خبرنگار مهر گفت: از کنت والتز خود میگوید که فرهنگ و دین را از نظریه ساختارگرای خود خارج کرده است و آنرا در نظریه سیاست بینالملل نادیده میانگارد.
والتز در نظریه صرفهجویانه خود جایی برای نقش دین قائل نیست
وی افزود: والتز معتقد است که این متغیرها برای نظریه او که حالت "صرفهجویانه" دارد مناسب نیستند و در نظریه سیاست بینالملل باید تأکید بر فرض اساسی یعنی رابطه میان "ساختار" و "فرایند" باشد.
این استاد دانشگاه خاطر نشان کرد: بر این اساس و حتی با چنین ملاک و قضاوتی واقعگرایان باید به نقش دین در شکلگیری و تکوین نظام بینالمللی توجه نشان دهند و به نقشی که آن در فرایندها و روابط بازی میکند اهتمام ورزند.
معاون آکادمی علوم و هنر آمریکا در ادامه تصریح کرد: سایر نظریهپردازان واقعگرا نیز کانون توجه و هسته مرکزی در نظریه آنها به مؤلفه دین توجهی نداشتهاند. برای مثال استفن والت در نظریه خود به "موازنه تهدید" و نظریه قدرت توجه دارد و یا رابرت جرویس در نظریه خود به بحث معمای امنیتی میپردازد.
وی در ادامه افزود:جرویس تکنولوژی دفاعی و نظامی را در مفهوم معمای امنیت در نظام آنارشیک مورد توجه قرار داده است. بنابراین از دیدگاه واقعگرایان کانون و هسته توجه، معمای امنیت در نظام آنارشیک یا بحث موازنه قوا بوده است.
مؤلف "چرا دموکراسیهای انتخابی به جنگ روی میآورند" یادآور شد: والتز معتقد است که دو نظام وجود دارد یکی نظام سلسله مراتبی و دیگر نظام آنارشیک. او معتقد است که نظام سلسله مراتبی در سیاست داخلی کشورها قابل مشاهده است ولی این نوع نظام را نمیتوان در نظام بینالملل در حالت کلی دید. او در عوض معتقد است که به علت نبود قدرت فائقه، نظام بینالملل، نظامی آنارشیک است.
ریشه آرای والتز را در آثار تویسیدید میتوان یافت
این نظریه پرداز برجسته تصریح کرد: این عقاید و دیدگاههای او پیش از این نیز در آثار تویسیدید یافت میشود. والتز معتقد است که جنگهای صلیبی و جنگهای قرون وسطی نیز بر اساس نظریه او قابل تبیین است. او معتقد است که بازیگران اصلی در جنگهای قرون وسطی بر اساس اصل "خود یاری"عمل میکردهاند. همچنین نهادهای مؤثر در نظام بینالملل در آن زمان نیز بر اساس "خود یاری" عمل میکردهاند.
وی افزود: به عبارت دیگر والتز این جنگها را بر اساس عامل دین تحلیل نمیکند و جایی برای آن قائل نیست و معتقد است که اصول نظریه او که دین در آن نقشی ندارد قادر به تبیین این جنگها نیز هستند.
اسنایدر در پایان خاطر نشان کرد: برای واقعگرایان منافع ملی راهنمای عمل بوده است و بی توجهی به مؤلفه دین در تمام نظریههای واقعگرا به چشم میخورد. بنابراین واقعگرایان، دین را به عنوان یک متغیر حاشیهای در مناسبتهای بینالمللی در نظر میگیرند.
نظر شما