به گزارش خبرنگار مهر، فیلم سینمایی "طلا و مس" میتوانست داستانی اشک انگیز درباره روزهای آخر زندگی زنی جوان باشد که دچار بیماری لاعلاجی شده، مهم نیست این بیماری چه بود. مهم این بود که مرگ ناگهانی و جدایی زن از خانوادهاش به اندازه کافی تراژیک و تلخ است و میتواند مخاطب را درگیر کند و احساسات سطحی او را با فیلم همراه کند.
اما فیلمنامه نویس، برای روایت این قصه انسانی مهمترین قدم را برداشته است. به جای پرداختن به حاشیهها به اصل زندگی پرداخته و جریان ساده و روزمره زندگی را به تصویر کشیده و مسیری را ترسیم کرده که سید رضای جوان (بهروز شعیبی) طی کرده تا به نقطهای برسد که میتوان آن را رضایت از زندگی دانست.
بهروز شعیبی در نمایی از "طلا و مس"
رابطه گرم و تاثیرگذار رضا و زهراسادات (نگار جواهریان) حس و حالی به فیلم داده که هرگز از دست نمیرود، اسعدیان در هیچ یک از سکانسهای فیلم فراموش نمیکند که نباید ارتباط این زوج زیر سایه قصهها و موقعیتهای فرعی قرار بگیرد. قصههای فرعی مثل قصه سپیده (سحر دولتشاهی) و یا طلبه جوان (جواد عزتی) فضاهایی به وجود میآورند تا رابطه زوج اصلی غنیتر شود.
یکی از جذابیتهای "طلا و مس" همخوانی مایههای داستانی با مفاهیم معنوی مطرح شده در آن است، مسیری که طلبه جوان طی میکند تا از عشق زمینی به عشق آسمانی برسد، بدون تاکید خاص بر این روند باورپذیر و دوست داشتنی است. فراموش نمیکنیم که کارگردانهای زیادی در سینمای ایران به این سمت حرکت کردهاند و حاصل کارشان جز مجموعهای شعار دهان پرکن که به سرعت فراموش میشود چیز دیگری نیست.
اما سید رضای فیلم همزمان با تغییر و تحولی که در دنیای خانه تجربه میکند و چشیدن طعم فداکاری به مرتبهای میرسد که میتوان آن را گام نخست سیر و سلوکی معنوی و اخلاقی دانست. حرفهای استاد اخلاق درباره حب خدا دریچهای است بر این باور بزرگ که عشق پاک زمینی میتواند راهی برای رسیدن به عالم معنا باشد.
همه جذابیتهای "طلا و مس" در قصه و مضمون آن خلاصه نشده است، کارگردانی اسعدیان درک درست او از قصه و فضای فیلم را موکد میکند، او توانسته به خوبی فضایی واقعی و باورپذیر در فیلمش خلق کند. بازیها قابل قبول است کارگردانی به چشم نمیآید. در حالی که مشخص است هر نما فکر شده کارگردانی شده است.
به یاد بیاوریم نمای پایانی فیلم در حالی که دوربین از سیدرضا فاصله میگیرد و در گوشه آرامی از مدرسه در حال مرتب کردن کفشهای طلبههای دیگر است، نمایی در حیاط خانه سیدرضا، زمانی که سپیده او را ترک میکند و مرد تنها میماند دوست داشتنی و از نظر بصری زیبا است.
پایان فیلم میتوانست در بهشتی باشد که زهرا سادات و سید رضا در آن در سکوت و آرامش به یکدیگر خیره شدهاند، پس از پایان دورانی سخت به آرامشی شکننده اما دوست داشتنی رسیدهاند و عشق را به مفهوم متعالیاش تجربه کردهاند. اما آن تصویر یادگاری میماند تا چند دقیقه بعد اسعدیان به پایان باشکوهتری برسد، جایی که سیدرضای جوان در مسیر آموزش اخلاق اولین قدمها را برمیدارد.
"طلا و مس" فیلم خوبی است نه به این دلیل که مضمون قابل قبولی دارد یا درباره اخلاق، عشق و موضوعهای باارزش صحبت میکند، "طلا ومس" فیلم باارزشی است به این دلیل که کارگردانش مرعوب موضوع نشده است. به این دلیل که میداند برای روایت قصهای در این شیوه و سبک و سیاق باید چه جنسی از کارگردانی را به کار گرفت، چطور فضاسازی کرد و به چه سمتی رفت.
همایون اسعدیان در روایت یک قصه تازه و جذاب تمهیدهای هوشمندانهای انتخاب کرده است.
.........................................
محدثه واعظیپور
نظر شما