دکتر محمدرضا ابویی مهریزی در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد نظریه سه فرهنگ که موقعیت هویتی کنونی ما را تابع سه فرهنگ ایرانی، اسلامی و غربی میداند اظهارداشت: اگر ما یک نگاه گذرا و اجمالی نسبت به سیر تکامل هویت و فرهنگ و شخصیت ملی جامعه ایرانی بیندازیم میتوانیم سه مؤلفه اصلی را تشخیص بدهیم. اولین مورد، فرهنگ ملی و ایرانی ماست که بطور خاص آن را در فرهنگ و تمدن ایران باستان بهخصوص در عهد ساسانی میبینیم.
وی افزود: با توجه به تلفیق فرهنگ فارسی و دیانت زرتشتی و سیاستی که حکومت ساسانی در جهت تلفیق دین و دولت در پیش گرفته بود ما آن را در قالب فرهنگ ایرانشهری بهعینه میبینیم که از محصولات مهم ایران باستان بهویژه عهد ساسانی است و بدین شکل تکامل می پذیرد. این روند درنهایت وارد دوره اسلامی میشود و ما شاهد عصر نوینی در فرهنگ و تمدن ایرانی هستیم که بهطور خاص از آن به عنوان فرهنگ ایرانی- اسلامی یاد میکنیم.
این استاد دانشگاه پیام نور در ادامه تصریح کرد: از آغاز ورود اسلام به ایران ما شاهد جریان نوینی در تاریخ اندیشه و فرهنگ ایرانی هستیم که تمام هم و غمش این است که به نوعی میراث و فرهنگ ایران باستان خودش را با فرهنگ اسلامی سازش بدهد که در مقاطع مختلف و برهههای گوناگون ایران بعد از اسلام شاهد این مسئله هستیم. این امر درنهایت در عهد صفوی با پیریزی شکل جدیدی از فرهنگ ایرانی که به طور خاص در قالب مکتب تشیع در ایران شیعی متبلور میشود و به مرحله تکامل خودش دست مییابد.
این محقق و پژوهشگر خاطرنشان کرد: در نهایت در دوره حاضر جامعه ایرانی با یک مؤلفه و عنصر فرهنگی مواجه است که در مغربزمین نضج و شکل و تکامل پذیرفته که از آن به عنوان فرهنگ مدرن غربی یاد میکنیم. به طبع جامعه ایرانی یکبار دیگر با نحله جدیدی از معرفت و فرهنگ و اندیشه روبرو میشود که خواه ناخواه بر حسب سنتهای پیشین خودش میبایست تکلیف خودش را با این فرهنگ جدید روشن میساخت که این کار در 150 سال اخیر توسط جامعه روشنفکرایرانی آغاز شده و کماکان ادامه دارد و روند تکاملی خودش را دارد طی میکند.
ابویی درباره شیوه مواجهه ما با فرهنگ مغرب زمین در یک صد سال اخیر نیز گفت: فرهنگ و تمدن غربی یک ساختار منسجم ندارد. به هرحال ما با اشکال گوناگون فرهنگ غربی مواجه بودیم و به طبع نحوه تأثیرپذیری جامعه ایرانی نسبت به این مقوله و پاسخ و مواجهه مابا این مسئله متفاوت بوده و ما باید اشکال گوناگون تأثیرپذیری جامعه ایرانی با آن را توسط طیفهای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هرکدام جداگانه بررسی کنیم و تکلیف هرکدام را جداگانه مشخص کنیم.
این محقق حوزه فرهنگ و تاریخ یادآور شد: در مجموع مواجهه جامعه ایرانی با فرهنگ و تمدن جدید غرب و دستاوردهای گوناگون معرفتی، فرهنگی و مدنی آن پیرو همین مقدمهای که عرض کردم هم جنبههای مثبت و سازنده و درست و منطقی و هم جنبههای منفی دارد که میتوانیم در قالب برخورد جامعه ایرانی با این موضوع آن را ببینیم و بازشناسی کنیم. در کل جامعه ایرانی برحسب سنت تاریخی خودش و نبوغی که همواره در دگردیسی یا تلفیق مایههای فرهنگی بومی خودش که با فرهنگهای جدیدنشان داده است با تجربهای که ما در تاریخ معاصر ایران دیده ایم برخورد مثبت و درستی پیش گرفته است.
این نسخهشناس درادامه گفت: باید در جهت بومیکردن جنبههای مثبت فرهنگ غربی در راستای مصالح و منافع و هویت و شخصیت فرهنگی پیش برویم. البته جامعه ایرانی روش درستی را در پیش گرفته است و البته این قضیه همچنان ادامه دارد و به مرحله غایی و نهایی خودش نرسیده که ما بخواهیم پیروی آن یک قضاوت کلی درباب این مسئله داشته باشیم. ولی به نظر میرسد تا اینجای کار جامعه ایرانی توانسته یک کارنامه مورد قبول و درخشانی را در مواجهه با غرب داشته باشد.
ابویی درباره اینکه چه نکاتی را برای داشتن یک رابطه منطقی با غرب باید رعایت کنیم نیز گفت: با توجه و تکیه برمیراث غنی فرهنگ بومی و ملی خودمان با اتکا به داشتههای خودمان و تجارب تاریخی پدران و اجدادمان که در مسیر تلفیق آمیزش فرهنگ خودش با فرهنگهای جدیدتر توانسته کارنامه درخشانی را به منصه ظهور برساند ما هم با اقتدا به پیشینیان خودمان و سنت غنی و بارور فرهنگی خودمان این بار باید سعی کنیم با اصل قراردادن فرهنگ بومی و ملی ایرانی -اسلامی خودمان، آن جنبههای مثبت و منطقی و خردورزانه فرهنگ و تمدن غرب را جذب و بومی کنیم. هر کدام را درجای خودش قرار داده و به کار بندیم و جنبههای منفی آن را که خود روشنفکران و اندیشمندان غربی بدان معترفند از تکرارشان تا سرحد امکان اجتناب کنیم.
نظر شما