1. پس از برتری پرسپولیس در برابر گسترش فولاد تبریز در دیدار نهایی جام حذفی و دستیابی این تیم به عنوان قهرمانی این رقابتها، یکی از خبرنگارها سخنی از افشین قطبی را در برابر دایی به زبان آورد که واکنش مربی تیم قهرمان در نوع خود جالب توجه بود.
گویا قطبی در جایی گفته که "نبود مهاجم خوب در ایران به دلیل حضور علی دایی است". این سخن اما چندان به مذاق دایی خوش نیامد، تا آنجا که وی با لحنی تلخ و گزنده چنین گفت: «علی دایی جوانی و عمرش را در فوتبال این مملکت گذاشت. قطبی که یک دفعه وارد فوتبال ایران شده است نمی تواند راجع به من اظهار نظر کند.
من بودم که بیمارستان رفتم، بخیه خوردم و شبها بیدار ماندم. من قطبی را کسی نمیدانم که در فوتبال ما زحمت کشیده باشد. زمانی که جنگ بود و خیلیها ایستادند و شهید شدند این آقا کجا بود.
آقایان میآیند و در رسانههای بیگانه صحبت میکنند؛ بعد هم راجع به کسی که زندگیش را برای این مملکت گذاشته است اظهارنظر میکنند. من به راحتی میتوانم در هر جای دنیا زندگی کنم. هم پول دارم و هم موقعیتش را. اما بیش از همه چیز مملکتم را که برای آن زحمت کشیدهام دوست دارم. از امروز اجازه نمیدهم کسی درباره من حرفی بزند.»
2. اگر بپذیریم که علی دایی موقعیتی خاص در ایران امروز دارد، به نحوی که افراد بیشماری چشم به دهان او دوختهاند تا ببینند آقای قهرمان چه میگوید و چگونه میگوید، آنگاه هر واژه و هر فعل وی اهمیتی دو چندان خواهد یافت.
دایی بر خلاف آنچه خود به شوخی گفته است که سواد درست و حسابی ندارد (نقل به مضمون)، در یکی از بهترین دانشگاههای ایران (دانشگاه شریف) درس خوانده است: «من اگر علی دایی شدم شانس آوردم که دانشگاه قبول شدم و برای درس خواندن به تهران آمدم. من از درس به فوتبال رسیدم و اگر در تهران قبول نمیشدم معلوم نبود چه سرنوشتی پیدا میکردم.»
حال اما بسیاری از مردمان این سرزمین حسرت چنین سرنوشتی را میخورند و کودکان بسیاری هستند که ممکن است دایی را الگوی خود در زندگی قرار دهند.
با این اوصاف چه میتوان گفت درباب مربی پیروزی که در چنین موقعیت خاصی قرار دارد و چشمهای بسیایر به او دوخته شده و آنگاه با زبانی چنین مغالطهآمیز و سرشار از خشونت سخن میگوید.
3. شاید طرح چند نکته و پرسش ادعای نویسنده را مبنی بر مغالطی و خشن بودن سخنان دایی آشکارتر کند. قطبی حرفی زده و ادعایی را طرح کرده است؛ اینکه "نبود مهاجم خوب در ایران به دلیل حضور علی دایی است". قطبی برای این سخن خود یا دلایلی دارد یا ندارد. اگر وی دلیلی برای این ادعای خود نداشته باشد که دیگر نیازی به پاسخ از سوی دایی وجود نخواهد داشت و اگر قطبی دلایلی را طرح کرده، بهتر آن است که دایی پیش از هر چیز به دلایل قطبی بپردازد تا شخصیت وی را منکوب کند.
از سوی دیگر اینکه "علی دایی، جوانی و عمرش را در فوتبال این مملکت" گذرانده اما "قطبی یک دفعه وارد فوتبال ایران شده است" لزوماً به این نتیجه ختم نمیشود که "قطبی نمیتواند راجع به دایی اظهار نظر کند»، یعنی ادعایی که دایی بیان میکند.
همچنین اینکه دایی بیمارستان رفته، بخیه خورده و شبها بیدار مانده است نه به این معناست که قطبی چنین مسایلی را در زندگیاش تجربه نکرده (قطبی خود باید در این باره سخن بگوید)، نه کفایت میکند تا دایی، قطبی را فاقد صلاحیت برای اظهار نظر درباره خود عنوان کند.
4. حرفهای دیگر دایی نیز مشمول همین نکات میشود. وی با لحنی توهینآمیز و با نگاه شخصبنیاد در مقام پاسخ به سخنی منسوب به قطبی بر آمده که خبرنگاری بر زبان آورده است. در واقع دایی با اهانت وشخصی کردن موضوع، تصویری نامناسب را از خود به نمایش گذاشته است و آن الگوی پیش گفته را مخدوش کرده است.
آنچه در هنگام شخصی کردن رخ میدهد، حمله به شخصیت طرف بحث به جای یافتن خطای استدلال اوست. در گام شخصبنیاد، محل توجه از نکته مورد بحث به یکی از جنبههای نامربوط شخصی که آن نکته را مطرح کرده است جا به جا میشود.
به عنوان مثال ممکن است پزشکی به شما توصیه کند که چون بیماری قلبی دارید نباید سیگار بکشید و شما در واکنش به او، بگویید اگر سیگار ضرر دارد چرا خودت سیگار میکشی؟ برای ارتکاب به این مغالطه میتوان به خصوصیتی بیربط نیز اشاره کرد – مثلاً اینکه پزشک مذکور صبح دیر از خواب بیدار میشود یا هرگز دندانهایش را مسواک نمیزند – و آنگاه توصیه اصلی پزشک را مورد مناقشه قرار داد.
در حالی که لزوماً ارتباط مستقیمی بین ادعای اصلی گوینده با آنچه فرد مغالطهگر به آن توجه دارد، یعنی همان جنبههای نامربوط گوینده سخن، وجود ندارد. کما اینکه بسیاری از نکاتی که دایی به آنها اشاره کرده است، ربط مستقیمی به مسأله مورد مناقشه ندارد.
علی دایی میتواند درباره هرکسی اظهار نظر کند، همانگونه که همه میتوانند درباره علی دایی اظهار نظر کنند. مهم آن است که این اظهارنظرها چگونه طرح میشوند و اینکه آیا مغالطهآمیزند یا تا حد ممکن سنجشگرانه؟
نظر شما