دکتر "محمد جواد آسایش" سفیر سابق ایران در بوسنی در نشست بررسی روابط ایران و بوسنی در خبرگزاری مهر، اختلافات موجود در بین اقوام بالکان را مسئله ای تاریخی دانسته و در تشریح آن گفت: بوسنی همواره محل برخورد سه مذهب بوده است، کاتولیکها در شمال بالکان، ارتدوکسها در جنوب و مسلمانان، هر یک از اینها نیز پشتیبانان سنتی دارند که در مواقع لزوم و به هر قیمتی از آنان دفاع می کنند. پشتیبان سنتی صربها، روسها و دیگر کشورهای ارتدوکس هستند، پشتیبانهای سنتی کاتولیکها و کرواتها اروپاییها به سرکردگی آلمان هستند و دولت عثمانی و پس از آن ترکیه پشتیبان سنتی مسلمانان بوده است، هر چند آمریکا نیز برای توجیه حضور خود در منطقه گاهی از مسلمانان این منطقه حمایت کرده است.
وی با بیان اینکه قرارداد صلح دیتون سرانجام پس از نوشته شدن طرحهای صلح بیشماری نهایی شده است، افزود: از ابتدای بحران بوسنی تا قرارداد دیتون طرحهای زیادی مطرح شد از جمله طرح لیسبون، طرح ونس و اوئن، قرارداد واشنگتن و چند طرح دیگر که قرارداد صلح دیتون کاملترین آنهاست. تمامی قراردادهای پیش از دیتون بر اساس تقسیم بوسنی و اختصاص بخش کوچکی از آن به مسلمانان نوشته شده، با این حال تنها در قرارداد دیتون که امروز انتقادهای فراوانی به آن می شود، یکپارچگی بوسنی را مورد تاکید قرار داده است.

دکتر آسایش خاطرنشان کرد: در زمان امضای قرارداد دیتون در سال 1993، مسلمانان از همه طرف محاصره بودند، در آن مقطع دیگر مسلمانان از گرسنگی می مردند و مسئله اصلی آنان جنگ نبود، وضع به گونه ای شده بود که عده ای از مسلمانان کرواسی با استخدام زنانی از بلاروس با ظاهر نامناسب، می کوشیدند آرد و مواد غذایی را از میان حلقه محاصره صربها به مسلمانان بوسنی برسانند. در همین زمان بود که قرارداد دیتون با میانجیگری "ریچارد هالبروک" مشاور وقت وزیر خارجه آمریکا مطرح شد. در این زمان بوسنی عملا تقسیم شده بود و هالبروک و دوستانش برای راضی کردن صربها به ترک مخاصمه و گرفتن امتیازهای بیشتر برای مسلمانان، اقداماتی را انجام دادند.
بازگرداندن سرزمینهای اشغال شده مسلمانان توسط صربها اصلی ترین مسئله پرونده "رادوان کارادزیچ" است، در حالی که این موضوع به هیچ وجه مورد توجه کشورهای غربی و عوامل دادگاه بین المللی قرار نمی گیرد.
|
وی با اشاره به اظهارات "رادوان کارادزیچ" پس از دستگیری، مبنی بر قول هالبروک برای تامین مصونیت وی با پایان جنگ بوسنی، یادآور شد: تصور من بر این است که قول شفاهی این مسئله برای کسب رضایت کارادزیچ جهت امضای قرارداد صلح از سوی هالبروک به وی داده شده باشد، همانطور که جناب سفیر بوسنی در سخنان خود اشاره کرد هیچ مدرک و امضایی در این مورد وجود ندارد و به همین دلیل هالبروک می تواند قول شفاهی برای حمایت از کارادزیچ به او داده باشد. اما هسته اصلی در قرارداد دیتون، حفظ تمامیت بوسنی و اتحاد اقوام این کشور بود و نویسندگان آن کوشیدند این یکپارچگی را هر چند بصورت سست، ایجاد کنند. این در حالی است که هم اکنون با تغییر شرایط جنگی و عدم کارایی قرارداد دیتون، هر سه طرف این قرارداد به این نتیجه رسیده اند که باید در مفاد آن تغییراتی صورت گیرد.
سفیر ایران در بوسنی در سالهای جنگ بوسنی، بازگرداندن سرزمینهای اشغال شده مسلمانان توسط صربها را اصلی ترین مسئله پرونده "رادوان کارادزیچ" دانست، در حالیکه این موضوع به هیچ وجه مورد توجه کشورهای غربی و عوامل دادگاه بین المللی قرار نمی گیرد. به گفته وی اینکه یک نفر در مورد اتهاماتش مقصر شناخته شده و حتی اعدام شود، دردی از مسلمانان بوسنی دوا نمی کند و در حقیقت باید خساراتی که این فرد در زمان جنگ به آنان وارد کرده جبران شود، مثلا اینکه صربها در بخشهایی از بوسنی نسل کشی کرده و شهرهای مسلمانان را اشغال کرده و آنان را آواره ساخته اند اصلا جزو موارد اتهام کارادزیچ نیست؛ کسی در پی احقاق حق مسلمانان نیست و بازیهایی که کشورهای اروپایی در مورد پرونده کارادزیچ در می آورند، برای پوشاندن این واقعیت است.
وی در عین حال به توافق سران اقوام بوسنی در مورد کنار گذاشتن اختلافات برای پایان دادن به جنگ اشاره کرده و تاکید کرد: بدلیل توافق رهبران طرفهای درگیر در جنگ و امضای توافقنامه دیتون، طرفین اختلافی با یکدیگر ندارند اما باید دید که این قرارداد در چه شرایطی به امضا رسیده است، اصولا صلحی که در بوسنی واقع شد، با صلحی که بعنوان مثال پس از پایان جنگ جهانی دوم واقع شد، متفاوت است، در آنجا متفقین ابتدا مناطق اشغال شده توسط آلمان را آزاد کرده و سپس بر سر میز مذاکره نشستند، اما در مورد بوسنی مذاکرات صلح در بحبوهه جنگ و درست زمانی آغاز شد که سرزمینهای مسلمانان در دست صربها بود و معاهده صلح نیز با همین شرایط منتهی با تغییری بسیار اندک در این مواضع به امضا رسید، به همین دلیل بخشهای زیادی از سرزمینهای مسلمانان هرگز به آنان بازگردانده نشد و پس از جنگ نیز بدلیل لزوم جلوگیری از بروز مجدد اختلافات، مورد پیگیری قرار نگرفت.
مشترکات تاریخی و فرهنگی ایران و بوسنی
دکتر محمد جواد آسایش با اشاره به اینکه دلیل اصلی پیگیری مسائل بالکان در ایران حضور مسلمانان در این منطقه است، از مشترکات فراوان تاریخی و فرهنگی ایران و کشورهای این منطقه خبر داد و گفت: ایران و بوسنی رابطه ای بسیار عمیق تر و طولانی تر از روابط مربوط به جنگ بالکان دارند. بعنوان نمونه یکی از شخصیتهای اصلی مذهبی در بوسنی "قاضی خسرو بیک" است که مسجدی ساخته و در آن از معماران اصفهانی کمک گرفته است، وقف نامه این مسجد که 500 سال قدمت دارد، به زبان فارسی است و حتی نام شهر سارایوو نامی ایرانی است به معنی "سرای او"، این شهر در مسیر جاده ابریشم واقع بوده و مسیر اصلی این جاده از این شهر منشعب می شده است، مسیر اولی به شهر ونیز و مسیر دیگر به شهر دوبروونیک واقع در شرق دریای آدریاتیک ختم می شده است، سارایوو از دیرباز محل تمرکز و اسکان تجار ایرانی در سفر به اروپا بوده است.
از نظر اسلامی اوج رابطه ایران و بوسنی را در ضرب المثل معروفی که بین مسلمانان این کشور رایج است، می توان دید، این ضرب المثل می گوید "در بهشت به زبان عربی سخن می گویند ولی در راه بهشت به زبان فارسی سخن می گویند و برای رسیدن به بهشت باید زبان فارسی بدانی" این چیزی است که مسلمانان و علمای آنان در بوسنی به آن اعتقاد دارند.
|
وی افزود: شهر سارایوو به لحاظ تاریخی نیز روزگاری تحت نفوذ ایران بوده است، ساکنان این شهر پیش از آنکه مردم بالکان مسیحی شوند، پیرو مذهب میترائیسم که آئینی ایرانی است شده بودند و حتی امروز نیز پیروان این آئین در این شهر وجود دارند. مسیحیان اروپا برای جلوگیری از گسترش مذهب میترائیسم و ممانعت از همه گیر شدن اعیاد آنها که همان اعیاد ایرانیان باستان نظیر شب یلدا و مانند آن می شد، در یکی از کنگره های تاریخی خود تصمیم گرفتند که همین اعیاد را با نامهایی متفاوت بعنوان اعیاد مذهبی خود اعلام کنند و آن را از نمادهایی ایرانی به نمادهایی مسیحی تبدیل کنند. مثلا شب تولد حضرت مسیح را نزدیک به شب یلدا اعلام کرده و بعدها در کنگره های دیگری جابجایی هایی در ترتیب ماههای خود بوجود آوردند که اسناد تاریخی گویای این واقعیات است.
دکتر آسایش در ادامه خاطرنشان کرد: منظور من از گفتن این مسئله در هم تنیدگی عمیق فرهنگ ایران و بوسنی است، یعنی این ارتباط خیلی فراتر از رابطه ای چند ساله و کمک ما به مسلمانان این کشور در دوران جنگ است. از نظر اسلامی اوج رابطه ایران و بوسنی را در ضرب المثل معروفی که بین مسلمانان این کشور رایج است، می توان دید، این ضرب المثل می گوید "در بهشت به زبان عربی سخن می گویند ولی در راه بهشت به زبان فارسی سخن می گویند و برای رسیدن به بهشت باید زبان فارسی بدانی" این چیزی است که مسلمانان و علمای آنان در بوسنی به آن اعتقاد دارند. به همین دلیل هم زبان فارسی محبوبیت بالایی بین بوسنیایی ها دارد، قبرستانهایی در بوسنی با قدمت چند صدساله هست که نامهای روی سنگ قبرها به فارسی حک شده است، ادبیات فارسی نیز از جهاتی وامدار تلاش نویسندگان و پژوهشگرانی از این خطه است، بعنوان مثال برخی شرحهایی که بر آثار فاخر ادبی ایران نظیر شرح حافظ نوشته شده، جزو بهترین نمونه های خود هستند، یا اینکه فردی بوسنیایی به تقلید از گلستان سعدی کتابی نوشته به نام "بلبلستان" که کاملا شبیه گلستان و به زبان فارسی است. اینها نشان می دهد که ارتباط ما ریشه های عمیق تاریخی و فرهنگی دارد.
وی افزود: یک نمونه دیگر از وابستگی های اعتقادی ایرانیها و بوسنیاییها این است که مردم این کشور برای اهل بیت پیامبر احترام فراوانی قائل هستند و آنها را با عنوان اولاد پیامبر می شناسند. یا اینکه در بخشهایی از بوسنی آشی در روز عاشورا پخته می شود که مواد آن دقیقا 72 فقره به شمار شهدای کربلا است. مردم بوسنی از منظر اسلام، ایران و انقلاب اسلامی را هر کدام بصورت جداگانه قبول دارند و علاقه آنها به هر یک از این سه، جایگاه خود را دارد، یعنی اینطور نیست که اگر خدای نکرده انقلاب اسلامی در ایران روی نمی داد، آنها رابطه دیگری با ایران می داشتند، کما اینکه خود انقلاب اسلامی موجب نزدیکی بیشتر آنان به ایران شده است، این مسئله در بین رهبران آنها نیز به خوبی نمایان است، برای نمونه در اوایل جنگ بوسنی بحثهای فراوانی در رسانه های غربی در مورد متاثر بودن "علی عزت بگویچ" رئیس جمهوری فقید بوسنی از شخصیت "امام خمینی" صورت می گرفت، در این زمان بود که یکی از شخصیتهای آمریکایی در جایی نوشت که اصلا مهم نیست بگویچ با امام (ره) و یارانش ارتباط داشته باشد، چون او خودش خمینی است و افکاری شبیه به وی دارد. به اعتقاد این آمریکایی کتاب " اسلام نه شرقی است نه غربی" بگویچ همان کتاب "حکومت اسلامی" امام خمینی است، چون همان مطالب را به زبان دیگر بیان کرده است.

سفیر سابق ایران در سارایوو در مورد وضعیت کنونی اقوام سه گانه در بوسنی و لزوم همزیستی مسالمت آنان گفت: در هر حال مسلمانان، صربها و کرواتهای ساکن بوسنی باید بتوانند بر اختلافهای دیرین خود فائق آمده و زندگی صلح آمیز داشته باشند، هر چند مسلمانان با وجود دادن تلفات فراوان در جنگ بوسنی ناچارند که در برابر بسیاری از مسائل سکوت کرده و حق خود را نادیده بگیرند، اما این مسئله برای ساختن آینده این کشور بسیار حیاتی است، آنها می خواهند که در صلح زندگی کنند و برای این کار باید راه مسالمت آمیز را در پیش بگیرند. این نکته را نیز نباید فراموش کرد که اختلافات بین اقوام در بالکان همواره در طول تاریخ وجود داشته و به تقابل آنها انجامیده است، مرکز این تقابل هم بستگی به میزان قدرت و ضعف مسلمانان در مناطق مختلفی از اروپا روی داده است، مثلا زمانی که مسلمانان قویتر بوده اند این جنگ در نزدیکی دروازه های وین و زمانی که آنها ضعیف تر بوده اند، در نزدیکی ترکیه روی داده است.
مسلمانان بوسنی به همراه مسلمانان آلبانی و کوزوو تنها مسلمانان بومی اروپا هستند، اروپاییها نیز بخاطر آنان اسلام را بعنوان دین به رسمیت می شناسند، با این حال تنها کشور اروپایی که در آن اسلام دینی رسمی به شمار می آید، اتریش است.
|
وی در بخش پایانی سخنان خود یادآور شد: نکته دیگری که در مورد شناخت بوسنی مهم است، نقش این منطقه در تاریخ اروپا است. اسپانیا در سال 93 هجری توسط "طارق بن زیاد" فتح شد، این اتفاق در زمان حکومت بنی امیه افتاد. مسلمانان هم تا سال 1489 میلادی که شکست خوردند در این منطقه حضور داشته اند. سارایوو نیز در سال 1473 میلادی بدست دولت عثمانی فتح شده است، یعنی این شهر 16 سال دولتی اسلامی را تجربه کرده است. از طرفی دیگر منطقه کوزوو صد سال پیش از این تاریخ بدست مسلمانان افتاده بود، به همین دلیل اروپاییها به وحشت افتادند که جنوب شرق اروپا بدست مسلمانان افتاده، جنوب غرب هم به دست آنان افتاده و چیزی نمانده که مسلمانان کل اروپا را بگیرند. این مسئله باعث شد که آنها مقاومت جانانه ای در برابر لشکر اسلام از خود نشان داده و تمام توان خود را برای جلوگیری از فتح آخرین دژ خود یعنی وین به کار گرفتند. همانطور که می دانید شهر وین سه بار توسط مسلمانان محاصره شد ولی هیچ گاه فتح نشد. پس از آنکه آندلس بدست اروپاییها افتاد، مسلمانان و یهودیان این منطقه به سارایوو مهاجرت کردند، این مسئله هم جزو تاریخ مسلمانان سارایوو است که در قرن پانزدهم یهودیان اسپانیا را نجات دادند و به همین دلیل است که حتی امروز هم خیلی از یهودیان جدای از اختلافات موجود در خاورمیانه، خود را مدیون مسلمانان سارایوو می دانند.
دکتر آسایش خاطرنشان کرد: مسلمانان بوسنی به همراه مسلمانان آلبانی و کوزوو تنها مسلمانان بومی اروپا هستند، اروپاییها نیز بخاطر این مسلمانان است که ناچار شده اند، اسلام را بعنوان دین رسمی به رسمیت بشناسند. جالب اینجاست که تنها کشور اروپایی که در آن اسلام دینی رسمی است، اتریش است. هر چند در کشورهای دیگر اسلام بعنوان یکی از ادیان اصلی به شمار می رود، اما مسلمانان بدلیل مهاجر بودن، در اقلیت هستند و دینشان در آن کشورها رسمی نیست. امپراطوری اتریش مجارستان در سال 1878 در کنگره وین که بوسنی به این کشور واگذار شد، متعهد شد اسلام را به رسمیت بشناسد و اصلا شرط دولت عثمانی برای واگذاری بوسنی به این کشور همین بود، به همین دلیل در قانون اساسی اتریش اسلام دینی رسمی است و هنوز هم این قانون وجود دارد. در واقع می توان گفت که به رسمیت شناخته شدن اسلام در این کشور مابه ازای اشغال یک سرزمین مسلمان نشین توسط دولت اتریش است. اکنون نیز اسلام دینی رسمی در بوسنی است، یعنی بوسنیایی ها این ویژگی را داشته اند که این منطقه جزو هر کشوری بوده، اسلام بعنوان دین رسمی آن کشور در آمده است.
نظر شما