به گزارش خبرنگار مهر دکتر محمد سریر یکی از اعضای هیئت مدیره خانه موسیقی است که از بدو تاسیس این نهاد همواره از حقوق عده ای از فعالان عرصه موسیقی که تحت نام "پاپ" فعالیت می کنند دفاع و از پیشداوری نسبت به آثار آنها انتقاد کرده است. ز نظر محمد سریر هر نوع موسیقی می تواند مبتذل و یا فاخر باشد و ارزشگذاری موسیقیها و آثار صوتی در بطن و متن آنها و نوع ساخت و پرداخت آن نهفته است و نه در عنوان و گونه ای که آن قطعه تحت آن نام ارائه می شود. در ادامه سخنان مدیر عامل خانه موسیقی که خود از آهنگسازان قدیمی و پیشکسوت موسیقیهای مختلف پاپ، موسیقی فیلم، کلاسیک و... بوده است را می خوانیم.
* خبرگزاری مهر - گروه موسیقی : از یک دهه پیش همواره این پرسش وجود داشته که چرا کانونی به نام کانون خوانندگان و یا فعالان موسیقی پاپ در خانه موسیقی وجود ندارد. دراین باره چه نظری دارید؟
- دکتر محمد سریر: این قضه بر می گردد به اینکه هیچگاه تعریف درستی از موسیقی پاپ ارائه نشده است، دوم اینکه این کلمه به عنوان یک امر مبتذل در جامعه مطرح شده و طبیعی است که این کلمه چه برای کسانی که آن را به کار می برند و چه کسانی که در این زمینه فعال هستند برداشت منفی ایجاد کرده است. افراد فعال که بعضا در حوزه موسیقی پاپ فعالیت هنری دارند از این نگاه منفی بسیار ناراحت هستند. من عقیده دارم که ما باید یک بازتعریف نسبت به این موضوع داشته باشیم اما مسلما بسیار مشکل است که بخواهیم این تعریف را در ذهن افراد مختلف جامعه تصحیح کنیم.
*شما چه تعریفی برای این نوع موسیقی دارید؟
- موسیقی پاپ (که از کلمه مردمی گرفته شده) از دیرباز معمول بوده و بیشتر در قرون گذشته به موسیقیهای نواحی و فولکلور و روستایی گفته می شد که با بیانی ساده و روان یک انکشاف خاطری در ذهن مردم شهرهای بزرگ وقتی که به عنوان نوازندگان مردمی به شهرها می آمدند در سالهای دور ایجاد می کرد. زیرا با موسیقی رسمی و درباری و حتی موسیقی کلیسا که قاعده و قوانین خاصی داشت فرق داشت و دست مردم برای اجرای آن بازتر بود.این موسیقی در کنار دیگر موسیقیها حضور داشت و در اوایل قرن بیستم ما مشاهده می کنیم به نوعی آوازهایی که کمی از آن موسیقیها استفاده شده و کمی هم شهری تر شده و از آن حالت روستایی در آمده بیشتر در دل مردم می نشست.
این موسیقی از اوایل 1320 و قبل از آن از اروپا به ایران آمد و بیشتر در حوزه ترجمه موسیقیهای غربی با شعرهای فارسی بود و گاهی هم موسیقی کوچه و خیابان که مردم معمولی و کسبه و ... اینها را بیان می کردند و این موسیقی روان بود و در ذهن می نشست. حتی کم کم بر اساس آنها قطعاتی هم ساخته شد که شرایط اجتماعی جامعه را در مقاطعی از زمان معرفی می کرد و همین الان هم در لایه ای از زمان بیان کننده شرایط آن زمان است و سرخوشی، تالم و احساسات مردم را در یک مقطع خاص بیان می کند.
خیلی ها گمان می کنند این مسئله عیب این نوع موسیقی است اما اینگونه نیست و اینها در بطن خود مطالب بسیار ارزنده ای دارد که شنونده را به مقاطعی از تاریخ و چگونگی شرایط اجتماعی آن زمان هدایت می کند. بنابراین خاستگاه این موسیقی از اجتماع است و جامعه هم می شنود. در حقیقت نباید ارزشهای ذاتی آن را انکار کنیم. باید وجه هنری اش را جدا بگذاریم و به وجه اجتماعی آن توجه نیز کنیم. درست مثل کتاب خاطرات است، کتابهای خاطرات تاریخ نیست اما بخشی از تاریخ است که ممکن است در تاریخ نیامده باشد اما منشاء و منبع تاریخ است. اگر به شان این موسیقی توجه بیشتری بکنیم، منزلت انواعی از آن را در این حد بسیار پایین و نازل نمی آوریم. اگر کسانی از این الگوها اینگونه سو استفاده می کنند نباید خود الگو را زیرسوال ببریم و نقد کنیم.
- بله، به عقیده من ما موسیقی کیفی داریم و موسیقی بی کیفیت یا با کیفیت نازل هم داریم. ابتذال معنایش این است که شنونده را به سمت اندیشه های انحرافی ببرد. من فکر می کنم یک آدم سالم هیچوقت با یک موسیقی به سمت ابتذال نمی رود. زمینه های ابتذال در جای دیگر فراهم می شود. بنابر این اگر کسی زمینه های ابتذال را نداشته باید هیچوقت موسیقی بد در او ابتذال ایجاد نمی کند. ولی موسیقی متفکرانه و موسیقی ممتاز وجود دارد که انسان را به اندیشه ورزی و تعالی ذهنی هدایت می کند.
- ببینید، بحث شعر جدا از این مسئله است. اگر شعر را از این موسیقیها کنار بگذاریم موسیقیها خیلی اتهامشان سبکتر می شود در قیاس با هنگامی که بار شعر روی آنهاست. نمی توانیم بگوییم این موسیقی کلا بی ارزش است. البته می شود گفت که بی ارزش است. یعنی ارزش هنری ندارد. البته این موسیقی استعداد بالقوه دارد و وقتی شعر روی آن می آید بالفعل می شود.
- بله، موسیقی بی کلام مقوله دیگری است. در اینجا موسیقی با کلام منظور ماست. در برهه ای از زمان موسیقی بی کلام نقش پر رنگی نداشت. من اتفاقا می خواهم به این مورد برسم که موسیقی پاپ یعنی آنچه در کشور ما به این موسیقی اطلاق می شود همه چیز را در گونه های خود دارد.از موسیقی بسیار جدی تا موسیقی غیر هنری وسطح پایین. این مقوله را ما نتوانستیم تعریف کنیم که موسیقی محبوب همیشه در همه انواع آن موسیقی موسیقی بدی نیست.
- این تفکر جا افتاده که اگر موسیقی ای که نزد مردم محبوب است موسیقی نازلی است و این تفکر قطعا اگر به طور عام نگاه شود اشتباه است. یعنی تمام بحث موسیقی پاپ همین است که چون در لایه های مردم نفوذ کرده پس بسیار نازل است و این تفکر در مواردی همیشه مصداق ندارد و هیچگونه کالبد شکافی لازم نمی شود که یک موسیقی می تواند محبوب باشد ولی بسیار ارزشمند نیز باشد. ممکن از در چارچوب موسیقی مدرن و نوآورانه نباشد اما در دل مردم جای دارد. پس اگر ما همه گونه های موسیقی پاپ را زیر سوال ببریم در حقیقت تمام موسیقی را زیر سوال برده ایم و در حقیقا شعور و ادراک مردم را زیر سوال برده ایم. چون مردم دارند با این موسیقی زندگی می کنند و انواعی از آنها که بیشتر در تصنیف ما متجلی است موسیقی کیفی و ماندگاری است.
- راهکار این است که ما باید این جامعه متنوع و چند صدایی را قبول کنیم و اگر می توانیم درک جامعه را از موسیقی اصیل ایرانی (به معنای عام آن) و موسیقی کیفی تبیین کنیم. با وجود این ابهام عمومی روزنامه ها و نشریات و رسانه های مختلف واقعا چه تعداد از آنها موسیقی را تشریح می کنند و مترها را به دست شنونده می دهند؟ در حقیقت در حال حاضر جامعه ای داریم که همه گونه آثار موسیقایی با کیفیت و کمیت متفاوت در بستر آن جاری است و طبعا تبعات جدید با خود به همراه می آورد. استفاده کننده ممکن است از آثاری مسموم و یا تعالی بخش استفاده کند.
- نقش آنها این است که در رسانه ها این مسائل را تفکیک کنند و ذائقه جامعه را ارتقا بدهند. متاسفانه ذائقه جامعه را رد می کنیم ولی آن الگوی متعالی را معرفی نمی کنیم. امید من این است که خانه موسیقی این کار را انجام دهد که البته الان هم علیرغم عدم دسترسی به ابزارهای مطلوب تلاش می کند این وظیفه را انجام دهد. بسیاری از خوانندگانی که در حوزه های موسیقی روز فعالیت می کنند در کانون خوانندگان کلاسیک عضو می شوند. ما باید کاری کنیم که دانش این خوانندگان هم بالا برود. یعنی اگر در یک جریان عمومی قرار گرفته اند آگاهانه در این جریان قرار بگیرند و خودشان را به سواحلی برسانند در آن آفتاب اندیشه می تابد.
- قطعا ضرورت دارد البته نه به اسم پاپ. چون ما هنوز نمی توانیم به این سرعت در جامعه نسبت به این کلمه آشنایی زدایی کنیم. من در چند سال گذشته که مسئول موسیقی جوان بودم نامش را موسیقی علمی روز گذاشتم و خیلی ها معتقد بودند که این موسیقی همان پاپ است و ما داریم شأن آن را بالا می بریم.
* توجیه کسانی که پیشنهاد می دهند این است که چون کانونهای مستقلی به نام خوانندگان و نوازندگان کلاسیک داریم پس ضرورت دارد برای خوانندگان و نوازدگان پاپ هم چنین کانونی ایجاد شود. آیا شما این مسئله را ضرورت می دانید؟
- در مورد کارهای نوشتاری بعد از کتاب سازشناسی که نوشته بودم در حال تدوین کتابی در رابطه با مخاطب شناسی در آهنگسازی موسیقی معاصر ایران هستم ولی با توجه به مشغله های کاری این مسئله به کندی جلو می رود که طبعا خودم هم راضی نیستم. در حوزه شنیداری نیز قطعه ای را روی شعر آقای محمد علی بهمنی با عنوان "تنهایی" ضبط کردم که بخشی از آن در ایران و بخشی در خارج از ایران صورت گرفته و با صدای آقای محمدرضا صادقی آماده انتشار است و مجموعه دیگری هم در دست اجرا دارم و امیدوارم بتوانیم در پاییز امسال این کار را با صدای آقای صادقی منتشر بکنیم.
*در خصوص کارآهنگسازان - بویژه نسل جدید- با دستگاههای الکترونیکی و سینتی سایزرها چه نظری دارید؟آیا ساخت آثار و موسیقیهای مختلف با این دستگاهها قابل اعتنا و ارزش هست؟
نظر شما