به گزارش خبرگزاری مهر ، متن ارسالی رضا مهدوی چنین است:
آنچه که در اصطلاح امروز" بازتابِ رسانه ای" اخبار در کانالهای رادیویی و تلویزیونی خارج از کشور گفته می شود، اگر هیچ خاصیتی نداشته باشد، دستکم آینه ای است روبرو، که مواضع هَردَم جدیدالتأسیس برخی افراد را بازنمایی می کند.
افرادی که همیشه مایلیم از ته قلبمان، آن ها را "دوست" خود بدانیم. گرچه فضای آشفته و مغشوش، خیلی از افراد پابرجای این 32 سال را هم سرگردان کرده است. امّا اگر شرایط زمانه دشوار و آشفته است، در اصول و اعتقادات نمی توان مغلطه کرد و سوفسطائی گری درآورد. در همه نقاط جهان با همه تنوع آراء و عقاید، اصولی وجود دارند که به طور جدی و تغییر ناپذیر جزو "ثوابت" به شمار می روند و عموم را در آنها اختلافی نیست.
امّا در این جا، به محض این که منافعی حقیر، دستخوش تندبادی از تزلزل های موقّت شد، قلیلی از افراد، همه اصول و حتی بدیهیات انسانی را زیر پا می گذارند و بر گُرده دوست می نشینند و از دشمن، به رغم و رأی خود، استمداد می طلبند! نتیجه اش این می شود که روزنامه نگار کهنه کار قدیمی، دوره دیده در خبر بیاری از "کمپ دیوید" و اسرائیل، و سایه پروردۀ حزب همیشه مدعی "توده" و صد البته یار غار وزیر ارشاد دولت اصلاحات (و مفسّر فعلی مثنوی در لندن!) راست می نشیند و چپ می زند که بله این هم از حوزه هنری، که حفظ دیگ و سفرۀ رستوران شان برایشان مهم تر از حفظ تابلوها و آثار هنری بود.
چنین آب روانی را چه کسی به آسیاب آقایان لندن نشین ریخت؟ جز قلیلی از هنرمندانی که چند صباحی طرفداری از انقلاب کردند و به اتکای همان سابقه، بیش از سی سال، ناز بر فلک و حکم بر ستاره کردند. در این همه سال، هیچکس نپرسید که تا چه موقع می توان تنها به اتکای گذشته ای ـ هرچند مدت ـ ، کسب اعتبار کرد و این همه عزّت و احترام بلند مدت را خواستار شد؟ آرزو داشتیم بسیار باشند اشخاصی که بپرسند چرا در این سی سال اثری خلّاقه که مبیّن روح انقلابی و پویای جامعه جوان ایرانی باشد، از این افراد به منصه ظهور نرسید؟ چرا هنوز "بهترین" کارهایشان همان "اولی" هاست؟ آیا مسئولین کم کاری و بی توجهی کرده اند؟ آیا از لحاظ مادی و معنوی به این هنرمندان، کم رسیدگی شده است؟ آیا نهادها و سازمانها هنرمندان دگراندیش را ترجیح داده اند؟ آیا سیاستگذاران از مواضع قبلی خود برگشته اند یا هنرمندان؟
تفحّصی وافی، این جواب قاطع را در پی می آورد: پاسخ تمام این سئوالات، روی هم رفته یک " نه" بزرگ است. اسناد و مدارک فراوان موجود است که هر کدام صدق این سخن را گواهانند. مثال زنده آن در همین مرکز موسیقی خودمان است: در ایام گوناگون مثل دفاع هشت ساله، سال پیامبر اعظم (ص)، رحلت ها و زادروزها، دوران فتنه بعد از انتخابات، با سفارش سرودها و آهنگ ترانه های ملی ـ میهنی و دینی، با مضمون هایی چون: عشق به ولایت و رهبری، حفظ وحدت قومی در سایه ملیّت، و نیز آخری هنگام فاجعه غزّه و همدردی با مردم مظلوم فلسطین، فراخوان داده شد، تخصیص بودجه شد و شرایط از هر جهت مهیا شد که شاید هنرمندان عزیز و با سابقۀ کار طولانی در حوزه هنری و حتا دیگر هنرمندان آزاد و دیگر مراکز و به رغم خود، وفادار به ارزشهای انقلاب و دفاع مقدس و حقانیت مردم فلسطین، آستین بالا بزنند و اثری فاخر، تأثیرگذار و در خور همدردی بیافرینند. امّا به قول حافظ "صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست". و معلوم نشد که اشکالِ کار از کجا بود؟ آیا هنرمندان با مسائل و فتنه ها و مساله غزّه (خدای ناکرده) بیگانه بودند و یا این که تکلیف انسانی و الهی خود را نمی دانستند؟ آیا تکلیف هنرمند این است که گزک دست دشمنان بدهد که: بله، فقط هنگام سور و ولیمه حاضرند و از پی هم طلبکاری و شکایت دارند، فقط به این دلیل که مثلاً 30 سال پیش، یکی دو قدمی برای انقلاب برداشته اند؟! آیا دیگران قدمی برنداشته اند؟! چه بسیارند جانبازان و ایثارگرانی که حتا نمی گذارند نامی از آنها بیاید!! خداوندا تو خود شاهدی.
امروز ایران بزرگ، ایران اسلامی، ایران متحد در جهان موقعیتی بی همتا دارد. آینده ای تابناک در انتظار این ابرقدرت خاورمیانه است. این موهبت، به هیچوجه مفت و ارزان حاصل نشده است. اهل درد می دانند که چه مایه هنگفت از نیروی انسانی و بیت المال مردم برای رسیدن به این غایت القصوی، هزینه شده است. مردم شریف و زمامدارانشان اجازه نخواهند داد که حیثیتی چنین عظیم، بیهوده از دست برود. جذب قلوب و ترویج آیین مهر در این مقطع حسّاس، وظیفه دینی و انسانی همۀ ماست. دور از ما باد که نائرۀ نفاق و جنگ در محیط مقدس هنری در هر کجای این میهن اسلامی می خواهد باشد، افروخته شود و برای دستمالی ناچیز، قیصریه ای از هنر و اندیشه و تعهد را به آتش جهل بسوزد؟ چرا باید هنرمندان حقیقی و مردم شریف حامی آنها را "دشمن شاد" سازند؟ به خدای خود استعانت می جوئیم که به فطرت پاک انسانی چنانکه شایسته مقام هنرمند است، توسّل جسته با جریان خروشانِ خواست های مردم هماهنگ شوند. امّا پیش از این استعانت، باید به آسیب شناسی این دوره نیز پرداخت.
متأسفانه هنرمندان ما به نظر می رسد که بیشتر گذشته گرا هستند تا آینده نگر. بخشی از این خصلت، مربوط به فرهنگ ملی است که سنّت آن، گذشته را تکریم می کند و به آینده توجهی ندارد. کهن بودن تاریخ نیز دلیلی است بر تقویت این خصلت که باید در آن تجدید نظر شود. در حالی که ایران دارای یکی از جوانترین جمعیت های دنیاست و خصوصیت جوان این است که توجه به آینده دارد و جانش، صندوق لبریز از آرزوهاست. متأسفانه در برنامه های رسانه ای، فرهنگی و نیز سخنرانی ها، کمترین دورنمایی از آینده ترسیم نمی شود و حرف ها بیشتر مربوط به گذشته است و آنچه که مربوط به حال است نیز شامل پند و نصیحت و اوامر و نواهی است. در این شرایط ، هنرمند نیز به خلوت خود و به حافظه خود پناه می برد و آثارش رنگ و بوی گذشته را پیدا می کند و در آن چهارچوب محبوس می شود. گاهی اوقات هم هنرمند وقتی گوش شنوایی برای درددل هایش پیدا نمی کند، چنین می شود.
مطلب مهم دیگر این که رابطه مدیران با هنرمندان، دشواری های خاص خود را دارد. تجربه معلوم کرده که هنرمند را نه می توان کاملاً آزاد گذاشت و به حال خود رها کرد و نه می توان برای او بخشنامه و دستورالعمل نوشت و در قید و بندش گذاشت. مدیرِ مدبّر باید هنرمند را تشویق کند و او را آزاد بگذارد لیکن در چهارچوبی وسیع المشرب و با قرار و مدارهایی منطقی و انسانی که در فضای معنوی شریعت و عرفان حقیقی معنا شده باشد. تمام این ها، در فضای مهر و "اندیشۀ جذب اکثریت" میسّر است.
خوشبختانه هنرمندان ما نیز خود از این محدودۀ وسیع خارج نیستند و به مبانی عرفی ودینی و اخلاقی و سنن خود ـ با همۀ شوریدگی های درونی خود ـ پای بندند. آنچه که لازم است، کشف استعدادهای آنها توسط مدیران، ارج نهادن به کار و شخصیت شان و نیز هدایتگری انسانی آنهاست. امّا آیا تا چه حد این کار انجام شده است؟
حوزه هنری مفتخر و مباهی است که ذیل عنایات مقام معظم رهبری (دام عزّه) از موهبت وجود پر برکت رجل عظیم الشأن و دانشمند بصیر، جناب دکتر سید مهدی خاموشی و برادر فرهیخته و ایثارگر، جناب محسن مؤمنی شریف بهره مند است تا به خواست خدای تعالی هرچه بیشتر و بهتر بتواند اهداف رفیع و فاخر هنر مطلوب در نظام اسلامی را با ارائه نمونه های متعالی و الگویی، عینیت بخشد و از قوه به فعل رهنمون گردد. حیات حوزه هنری، میسور و میسّر نیست مگر ذیل ظّلِ مستدام شجرۀ طیبۀ سازمان تبلیغات اسلامی که عروه الوثقای هنرمندان مسلمان از بدو تأسیس نظام اسلامی تاکنون بوده است. تحت الحمایه بودن حوزۀ هنری از طرف سازمان تبلیغات اسلامی به منزله حصن حصین استوار و بنیان مرصوص است. مرکز موسیقی حوزه هنری قرین کمال مسرّت و فخر است که در سال "همت مضاعف و کار مضاعف"، با مرزبندی جدّی بین هنرمندان حقیقی و ایثارگر و صدیق، و غیر آنها در هر موضعی که باشند، سعی بلیغ در تولید و انتشار آثاری داشته باشد که تبلور کامل بنیانهای اعتقادی مردم ایثارگر کشورمان و بشارت دهندۀ کلام تابناک "سلام هی حتی مطلع الفجر" ی جدید باشد. همه این ها جز به آیین مهر و مدارا و همدلی، میسر نیست.
آری چه بخواهند و چه نخواهند، حوزه هنری خانۀ هنرمندان متعهد است. خانه امید ماست. مأمن هنرمندان مؤمن و شریف در سه دهه گذشته بوده و در دهه های آینده نیز خواهد بود. حوزه هنری آخرین خانه، سنگر، خاکریز، قرارگاه، میعادگاه و عروه الوثقای هنرمندانی است که به ارزشهای اسلام و انقلاب و نظام ایمان دارند و اعتقادشان با چرخش زمانه، کم و زیاد شدن رانت ها و جلوه های دلفریب تبلیغات و مشاطه گری های دشمنان دین و مملکت و مردم، رنگ نمی بازد. حوزه هنری دیگر محدود به ایران نیست . ابعادی ملی و جهانی دارد. فراتر از ایران، رو به جهان اسلام و رو به آینده تمام جهانیان است. آغوش گستردۀ حوزه هنری به روی تمام هنرمندانی که دین و آیین و سرزمین خود را پاس می دارند، باز است. امروز بیش از دیروز به خلاقیت و آفرینشگری هنرمندان خود نیازمندیم. به راستی که اگر خود ما هم از موجودیت و حیثیت حوزۀ هنری و فضای کل هنری در کشور دفاع نکنیم، دستاوردهای پُربار و کارنامه پُرثمر این نهاد هنری و خانوادۀ بزرگ هنری ایران، طومار طویل هویّت و حیثیّت آن است. صدها ساعت فیلم و موسیقی، صدها هزاران صفحه مجله و کتاب در زمینه های گوناگون هنری ـ اعتقادی ،صدها تابلو و طرح و ... در کدام نهاد دولتی پیش و پس از انقلاب تولید شده است؟ کدام نهاد به اندازۀ عشری از اعشار کارنامۀ حوزۀ هنری را دارد؟ این کارنامه چنان پُربار است که تحسین بیگانگان و ناآشنایان را نیز برآورده است. کدام وجدان بیداری است که این همه دستاوردهای کلان انسانی را مشاهده کند و رضایت بدهد که این زمینه پُربار و پُرکار، ملعبه دست و زبان بی حزم عده ای شود که نادانسته آب به آسیاب خود محوران و فرصت طلبان و بیگانه پرستان می ریزند؟
کوتاه سخن این که محیط حوزه هنری، خاک پدری اقلیم هنرمندان است و نشاید خاک پاک را آلوده ساختن و بی مسئولیت از روی آن گذشتن. محیط پیراسته ای که بهترین هنرمندان و آثار هنری سه دهه اخیر را با امکانات مادّی متوسط و کمتر از آن را با تحمل مظلومیت و فشارهای بعضی خودیهای بدتر از بیگانه و حتا مراکزی که انگِ "موازی کاری" را به رقبای سالم خود می زنند تولید کرده و این چنین فاخر و تأثیرگذار و فرهنگساز بوده، تا هنگامی که مشیّت خداوند و همت سترگ مسئولین دردآشنای آن ظل مستدام دارد به تولید آثار ارزشمند و دفاع از هویت خود ادامه خواهد داد و طلایه دار تحقق "الیس الصبح بقریب" خواهد شد.
حوزه هنری نیز مثل هر وجود زنده و سالمی، خود را از درون پالایش می کند، بافت های ناسالم را دور می ریزد و بافت های تازه و جوان و سالم را رشد می دهد، و اعتنایی به دسایس و خدعه ها ندارد که به قول شیخ اجل:
اگر جهان همه دشمن شود به دولت دوست خبر ندارم از ایشان که در جهان هستند
-----------------------------------------
توضیح: انتشار مباحثی با عنوان "دیدگاه" و از جمله این مطلب به معنی رد یا تائید محتوا و یا موضع خبرگزاری مهر نیست و مشی "مهر" این نبوده که اختلاف نظرهای فرهیختگان و اعضای محترم ادوار حوزه هنری را به بیرون از این خانواده ارزشمند منتقل نماید . تلاش خبرگزاری مهرایفای توام رسالت حرفه ای ، وظایف قانونی ، اصول اخلاقی و انعکاس دیدگاهها و جوابیه های مرتبط با مطالب منتشره است.
نظر شما