به گزارش خبرنگار مهر، جلسه بررسی پدیدارشناسی تطبیقی هوسرل و هایدگر، دیروز یک شنبه 28 شهریورماه با حضور ضیاء شهابی، حمید بسحاق و محمدعلی صابری در سرای اهل قلم برگزار شد.
محمد علی صابری اولین به کارگیری واژه فنومنولوژی به معنی پدیدارشناسی را را توسط هانریش لامبرت دانست و گفت: اما اولین بار هوسرل بود که از این واژه به معنای یک روش دقیق و جامع تفکراستفاده کرد. هوسرل قصد داشت پایداری را برای همه علوم به خصوص فلسفه فراهم کند. چون فلسفه از زمان کانت به نوعی معرفتشناسی بود.
صابری با توجه به مفهوم آگاهی در نگاه دکارت گفت: هوسرل این آگاهی را به آگاهی به و از چیزی تعبیر می کند. منظور از چیز اشیایی است که در مقابل آگاهی انسان قرار میگیرد. این اشیا باید در برابر آگاهی ما قرار داده شوند و در واقع پدیدارشناسی توجه به همین حاضر شدن است.
وی با بیان اینکه در فلسفه اگزیستانسیالیستها نیز شاهد چنین موضوعی هستیم، گفت: هوسرل تحلیل این مسئله را مبتنی بر رجوع به خود انسان و متکی بر نفس میداند.
در ادامه پرویز ضیاء شهابی استاد دانشگاه، با توجه به ترجمه احمد فردید بر واژه فنومنولوژی گفت: طبق ترجمه فردید این واژه پدیدارشناسی برگردانی شد و یک علم انتقادی است که یکی از فصلهای کتاب لامبرت را تشکیل میدهد. فصلهای قبلی کتاب لامبرت به مباحثی چون حقیقتشناسی و مفاهیم اساسی علمی، معناشناسی یا علمالمعانی میپردازد.
شهابی گفت: "فنومنولوژی روح و روان" عنوان کتابی است که هگل در زمان اشغالگریهای ناپلئون آن را نوشت. هگل قصد داشت فلسفه را علم رسیدن به دانایی قرار دهد. اما هوسرل در اصل ریاضیدان بود و پس از نوشتن رساله دکتریاش درباره مفهوم عدد و اصول ریاضیات به مدد مفاهیم روانشناسانه، به حلقه شاگردان فرانس برنتانو پیوست.
این استاد دانشگاه با بیان ای که برنتانو معتقد بود هر امر نفسانی متکی و ملتفت به چیزی است، گفت: اگر بترسیم از چیزی میترسیم. اما انسان میترسد برچه؟ بر مال یا جان؟ پس ترس از چیزی و بر چیزی است. دلخوری و ناراحتی هم به همین صورت است. هوسرل بعد از نوشتن رساله دکتریاش درصدد بیان مبانی علم منطق آمد و دانست که برای این کار باید به تضعیف اصالت روانشناسی بپردازد.
وی درباره هایدگر گفت: هایدگر در دوران دبیرستان رساله ارسطو و موضوعاتی چون بالقوه و بالفعل بودن را مطالعه کرد. ارسطو بین مفاهیم جوهر و عرض تفاوت قائل بود و لفظ موجود میان جوهر و عرض را ملزوم به تشکیک میدانست. عقاید فلسفی هایدگر بهشدت متاثر از ارسطو است و او قصد کرد میان این معانی مختلف معنی وحدتآفرین را کشف کند.
شهابی درباره تفاوت میان پدیدارشناسی هوسرل و هایدگر گفت: پدیدارشناسی این دو در مقاطعی شباهت دارد ولی پدیدارشناسی هوسرل پدیدارشناسی آگاهی است و پدیدارشناسی هایدگر، با ابداع روشی نوین در شناخت این موضوع، پدیدارشناسی "دازاین" است.
حمید رضا بسحاق نیز با بیان اینکه شاید اگر هوسرل نبود هایدگر هم نبود، گفت: هایدگر شاگرد هوسرل بوده است و با پدیدارشناسی هوسرل تا مقطعی موافق و در جایی مخالف است.
بسحاق گفت: درباره هایدگر دو عقیده وجود دارد. اول اینکه او از عقاید هوسرل جدا نشد و دوم اینکه به کلی از هوسرل جدا شده و به ادبیات شاعرگونه روی آورد. عدهای معتقدند او زبان آلمانی را به ابتذال کشید. به نظرم اشکال این گروه این بود که آثار هایدگر را به صورت ترجمه شده مطالعه کردند. درحالی که آثار هایدگر را نباید ترجمه کرد، باید تجربه کرد. بعضی از فلاسفه هم از روی بیانصافی جملات او را فاقد معنا میدانند، یعنی حتی ارزش سخن کذب را برای سخنان هایدگر قائل نیستند.
وی ادامه داد: هایدگر استعاری و شاعرانه سخن نمیگوید. شاید پیچیدگی آثار هایدگر به پیچیدگی طبیعت مربوط باشد. به هر حال او متعلق به یک فرهنگ شفاهی بوده است و به نظرم بدون مطالعه و با غرض نمیتوان درباره عقاید یک فرد قضاوت کرد.
این کارشناس فلسفه غرب با بیان اینکه هایدگر هیچ گاه از هوسرل فاصله نگرفته است، گفت: هایدگر را تا قبل از نگارش کتاب "هستی و زمان" هایدگر هوسرلی و بعد از آن خود هایدگر میدانند. هوسرل تجربیات پیشینیان و خود را در اختیار داشت حال آنکه هایدگر علاوه بر تجربیاتش، هوسرل را هم در اختیار داشت.
نظر شما