به گزارش خبرنگار مهر، عصر سهشنبه دوم آذرماه نخستین جلسه از سلسه نشستهای "رمان معاصر ایران گذشته، حال، آینده" با موضوع "بررسی وضعیت رمان ایرانی در دهه هشتاد" در سالن اجتماعات معاونت پژوهشی و آموزشی سازمان تبلیغات اسلامی برگزار شد.
در این نشست که اجرای آن برعهده مهدی کاموس بود، بلقیس سلیمانی و احمد شاکری به عنوان کارشناس حضور داشتند و جلسه با ارائه آماری از سوی کاموس مبنی بر اینکه از سالهای دور تاکنون در ادبیات معاصر بیشترین اقبال به ادبیات داستانی شامل داستان کوتاه و رمان بوده است و از میان مخاطبان جوانان و نوجوانان بیشترین خوانندگان این آثار بودهاند، آغاز شد.
شاکری: نقطه آغاز ادبیات داستانی معاصر دهه 60 است
در ادامه مراسم احمد شاکری گفت: من آغاز بررسی ادبیات داستانی را دهه 60 قرار میدهم و اساس بررسی اتفاقات مهم است نه دورههای زمانی چرا که به اعتقاد من اتفاقات مهم هستند که دورههای ادبی را شکل میدهند و با ظهور افکار جدید دورههای ادبی جدید آغاز میشوند. آنچه ما در ادبیات دهه 70 و 80 میبینیم بازتاب تلاشهای دهه 60 است که بازخوردش را هم از جامعه گرفته است.
وی ادامه داد: ادبیات داستانی ما با داستان کوتاه آغاز میشود ولی در غرب این اتفاق برعکس است. در کشور ما داستانهای کوتاه شاخص دیده میشود ولی در حوزه ادبیات کثرت رمان نداریم و آثار شگرف هم کم هستند.
شاکری با تاکید بر اینکه در بین شاخههای نویسندگی خاطرهنویسی پس از انقلاب رشد بهتری داشته است عنوان کرد: پیش از انقلاب دو جریان شناخته شده غربی و شرقی بر ادبیات حاکم بود که با بروز انقلاب اسلامی، ادبیات با موضوعی روبه رو شد که نمیتوانست در برابر آن سکوت کند. انقلاب مسائل عمیق و فراگیری را در خود داشت که فرم، ابزار و نیروهایی که پیش از انقلاب در ادبیات فعال بودند نمیتوانستند آنها را بیان کنند و لازم بود نیروهای متعهدی تربیت شوند که در این حوزه بنویسند.
ادبیات متعهد باید از تعابیر غربی و شرقی دوری کرده و به تعریفهای خودش برسد
این نویسنده افزود: مسئله جدید در دهه 60 این بود که عدهای باید تعاریف جدیدی از ادبیات ارائه میدادند که این تعاریف دید فرد دیندار به انسان را تبیین کند. آنچه قرآن میگوید با آنچه ادبیات غرب و شرق درباره انسان و جامعه میگوید متفاوت است و ادبیات متعهد لازم بود به تعریفهای خودش برسد.
وی با تاکید بر اینکه حوزه هنری سرمنشا بازنگری در تعاریف بود، عنوان کرد: آنچه در دهه 60 متولد شد وابستگی زیادی به خاطرات ما داشت و نویسنده تجربه ذهنی خودش را بیان میکرد. اوایل جنگ افرادی وابسته به جریانهای غربی و شرقی بودند که خودشان هم اقرار داشتند که در جنگ شرکت نکردهاند، آنها چون تجربه عینی نداشتند مطالبی نوشتند که در آن نشان میداد اصل جنگ را قبول نداشتند و یا عده دیگری از آنها کسانی بودند که آن جنگ را چیزی بیشتر از دفاع نمی دیدند که کشوری در مقابل تجاوز بیگانگان از خود دفاع کرده است.
شاکری اضافه کرد: آنها برای دفاع و مسئله حق و باطل مفهومی خارج از دایره انسانی نمیدیدند. آنها فقط چون بحث دفاع در برابر متجاوز بود از جنگ دفاع کردند. آنها نمیدانستند در مبانی دینی ما نه هر تجاوزی بد است و نه هر دفاعی خوب. جنگ برای آنها جنبه اعتقادی نداشت و فارغ از ایدئولوژی و به مثابه واقعیت خارجی درباره آن نوشتند. برای آنها جنگ تنها پسزمینهای بود تا درباره انسان بنویسند. آنها روح کلی دفاع مقدس را درنیافته بودند و وقتی هم بحث انسانی در میان است باز هم انسانی وارد عرصه میشود که نیازهای او همان است که بنمایه غربی دارد.
منتقدان ادبیات متعهد باعث حذف شخصیتهای سفید از این ادبیات شدند
نویسنده کتاب "سرزمین پدری" شناخت ادبیات دهه 80 را در گرو شناخت اتفاقات پیش آمده در دهه 60 دانست و تاکید کرد: منتقدان درباره ادبیات دفاع مقدس دهه 60 گفتند که این ادبیات شعاری و تبلیغی است، آدمهایش سیاه و سفید است، به درد امروز نمیخورد، باورپذیر نیست و با این حرفها نکاتی را در ذهن نویسندگان ما رقم زدند که اگر هم با شخصیت مثبت روبه رو شدند باورش نکرده و جرات آوردن آن به داستان را نداشته باشند و اینگونه شد که شخصیتهای سفید از ادبیات حذف شد.
پس از پایان بخش نخست صحبتهای شاکری، کاموس در مروری اجمالی بر وضعیت رمان در دهه هشتاد بیان کرد: رشد همزمان رمانهای عامیانه و مخاطب خاص، ورود نویسندگان جوان با گرایشهای مختلف فکری، ظهور ناشران خصوصی و تخصصی، کم رنگ شدن حضور ناشران دولتی، افزایش جوایز خصوصی در نیمه اول دهه هشتاد و رشد جوایز دولتی در نیمه دوم آن، افزایش کتابهای چاپ اولی، تنوعگرایی در تجربهگرایی، پررنگ شدن ردپای ترجمه آثار خارجی در رمانهای ایرانی، کم رنگ شدن نقش تاریخ، فلسفه، ایدئولوژی و عنصر تخیل در آثار و رشد بیان حدیث نفس و مسایلی از زندگی شهری از جمله مسایلی است که می توان درباره رمان در دهه هشتاد گفت.
بلقیس سلیمانی: باید نسبت ساختارهای اجتماعی و اقتصادی با ساختارهای رمان مشخص شود
ادامه نشست به صحبتهای بلقیس سلیمانی اختصاص یافت. وی گفت: از جمله مسایلی که لازم است مورد بررسی قرار گیرد نسبت رمان با تحولات اجتماعی ایران در دورههای مختلف است. باید دید ساختارهای اقتصادی و اجتماعی با ساختارهای رمان چه ارتباطی دارد. این گونه پژوهشها در جامعه غربی انجام گرفته است. مثلا در اقتصاد بورژوازی نباید انتظار داشت رمان نو متولد شود چراکه آن اقتصاد مبتنی بر فرد است و رمانش هم به قهرمان نیاز دارد در حالی که در دوره فراصنعتی شخصیتها به مرور از رمانها حذف و اشیا وجود پیدا میکنند.
سلیمانی با اشاره به اینکه پاسخ خیلی از پرسشها در گرو بررسی رابطه و نسبت ساختارهای اجتماعی – اقتصادی با رمان است بیان کرد: باید بررسی شود که چرا برخی آثار مانند دا، کافه پیانو و چراغ ها را من خاموش میکنم پرفروش میشوند؟ آیا مردم آنچه جستجو میکنند در تلویزیون و سینما نمییابند که سراغ این دسته از کتابها می روند. چرا جوانان به سمت داستان میروند در حالیکه ایران کشور شعر است و رمان اساسا پدیدهای غربی و وارداتی است. دلایل واپسنشینی شعر چیست و چرا ما اوج شعر معاصر را در دهه 40 و 50 داریم ولی بعد آن دچار خمودگی میشود.
نویسنده رمان "خالهبازی" افزود: باید دید نقش کانونها، محافل، کلاسهای آموزشی و تاثیر پدرسالارها در شکلگیری و رواج ادبیات داستانی چیست. در دهه 60 و 70 دو محفل هوشنگ گلشیری و رضا براهنی شکل میگیرد که چند نویسنده خوب از آنجا متولد میشود. حوزه هنری هم از همان زمان نقش محفلی خود را شروع میکند و از آنجا هم چند نویسنده متولد میشود اما حوزه پدرسالار ندارد اما در ادبیات محفلی بیرون، کاریزمای گلشیری و براهنی بر روند داستاننویسی ایران سایه می افکند و شاگردان آنها تاثیر خود را بر ادبیات داستانی میگذارند و می بینیم زبانمحوری از گلشیری و توجه به تکنیک از براهنی به ادبیات داستانی ما می رسد.
ادبیات داستانی ایران از آثار ترجمهای تاثیر زیادی گرفته است
وی با تاکید بر اینکه نقش ترجمه در ادبیات ما بسیار مهم است عنوان کرد: از زمانی که ترجمه ادبیات داستانی در ایران به طور جدی پیگیری شد تاثیر خود را گذاشت و مثلا ابراهیم گلستان با ترجمه آثار همینگوی خودش به شیوه وی نوشت و مشابه این اتفاق را در دهه 80 با کارورنویسی و دهه 60 با توجه به سبک رئالیسم جادویی که از آمریکای لاتین آمده بود، می بینیم. بخش مهمی از ادبیات ما تابع ترجمه است و از آن تغذیه میکند.
سلیمانی موضوع دیگری را که باید مورد بررسی قرار داد تاثیر گفتمانهای سیاسی و اجتماعی دهه 70 و 80 بر ادبیات دانست و گفت: تاثیر فلسفه فکری و سیاسی رایج جامعه، عدم قطعیتها، ایدئولوژیستیزی و ایدئولوژیگرایی، پلورالیزم و تنوع زاویه دید بر رمان از جمله دیگر مواردی است که باید مورد توجه قرار گیرد. اینکه رمان خودش تولیدکننده گفتمان است یا مصرفکننده یا رابطه دیالکتیک دارند، نیز لازم است مورد توجه قرار گیرد.
این نویسنده و پژوهشگر ادبی اضافه کرد: بسیاری از مترجمان به ویژه در دهه 70 و 80 به ترجمه کتابهای نظری درباره نظریههای ادبی پرداختند و در این زمینه ما پا به پای جهان پیش رفتیم ولی در جهان اینگونه است که ابتدا اثر ادبی به وجود میآید و سپس بر اساس آن نظریه ادبی تولید میشود ولی در ایران این مساله تقریبا برعکس شد. حال باید دید ما اصولا ملت مصرف کنندهای هستیم؟ خلاق نیستیم؟ و چرا مستقل از انگارههای دیگران تولید نمیکنیم؟
یک پژوهشگر باید همه جریانها و شخصیتهای ادبی را مد نظر داشته باشد
وی در بخش دیگر صحبتهایش با تاکید بر اینکه باید همه جریانهای ادبی را توامان دید تصریح کرد: در دهه 80 سبکهای ادبی و کاربرد آنها دوباره به روز و تازه شد. رئالیسم در دهه 70 واپس نشسته بود ولی دوباره بروز پیدا کرد و آثار مهم ما بیشتر در این سبک نوشته شدهاند. نویسندگی در سبک رئالیسم پیش از انقلاب تحت تاثیر جریان چپ بود که آنها نیز تحت تاثیر روسیه و نویسندگان بزرگ آن بودند. نویسندگان که امروز در این سبک مینویسند بر شانههای نویسندگان دهه 20 ایستادهاند و چنین پیش زمینهای سبک رئالیسم را در ایران غنی کرده است.
چرا و چگونه زنان وارد عرصه داستاننویسی شدند؟
سلیمانی اشاره کرد: نویسنده از میان مردم میآید و فارغ از اجتماعش نیست حتی روشنفکران برج عاجنشین هم فارغ از سنتهای جامعه نیستند. حال ما می بینیم در دهه 80 ادبیات ما به سمت ادبیات عامهپسند می رود و از محفل گرایی روشنفکری بیرون آمده و وارد خانه های مردم می شود. باید بررسی شود در این روند این ادبیات چقدر از ادبیات زرد تاثیر می گیرد. موضوع دیگر این است که چرا زنها به این میزان به نویسندگی روی آورده اند؟ چرا رمان را انتخاب کردند؟ چرا "من راوی" را برگزیدند. آیا زنان جایی برای سخن نداشته و سکوت چند هزار ساله را در رمان شکستند؟ آیا رمان به عقل گفتاری زنها نزدیکتر است و از آنجا که نان به دنبال عقل انضمامی هستند پاسخ این وجه را در رمان یافتند.
شاکری: ادبیات روشنفکری باعث شد مفاهیم مذهبی از ادبیات متعهد حذف یا به لایههای پنهان برود
در ادامه مراسم احمد شاکری نیز در سخنانی گفت: ادبیات روشنفکری همواره ادبیات متعهد را مورد طعن قرار می داد که دچار شعارزدگی است و شخصیتهایی با جنبه سفید پررنگ دارد که باورپذیر نیست. این انتقادها منجر به این شد که ادبیات اعتقادی مورد هجمه قرار گرفت و مفاهیم مذهبی و اعتقادی یا از داستانها حذف شد و یا به لایههایی پنهان رفت که برای مخاطب قابل درک نبود. این اتفاقها به دلیل کمکاری منتقدان و نویسندگان و آموزش در مکاتب اومانیستی و غیراسلامی و کم کاری در تدوین کتاب های نظری ادبیات داستانی متناسب با مفاهیم مذهبی خودمان رخ داد.
هدایت و گلشیری مقابل مفاهیم دینی ایستاده بودند
نویسنده "عریان در برابر باد" با اشاره به اینکه در قرآن اصطلاح شخصیت سیاه و سفید نیامده در نتیجه در ادبیات داستانی هم این اصطلاح جایی ندارد عنوان کرد: در مبانی داستانی و غرب و اندیشه هایی که افرادی چون صادق هدایت و هوشنگ گلشیری ترویج می کردند این اعتقاد وجود دارد که شخصیتهای سفید در تجربه داستانی جایی ندارند. آنها همه چیز را در باورپذیری مضمحل میکنند. آنها معجزه را نادیده می گیرند. هدایت و گلشیری مقابل مفاهیم دینی ایستادند و نباید از کسانی که پای آن کرسیها تربیت شدند انتظار داشت که ادبیات بومی خلق کنند. گلشیری در ظاهر و باطن به شریعت اعتقاد نداشت. گلشیری نه در زمان خودش و نه امروز خواننده نداشته است.
شاکری افزود: آنقدر گفتند که ادبیات متعهد به بن بست رسیده تا نویسندگان متعهد جنگ هم دیدگاهشان تا دهه 80 تغییر کرد. جشنوارههای جریان روشنفکری هم جهتدار است. البته جشنوارههای دولتی هم جهتدار است ولی جهت حق و باطل داریم.
نویسندگان سبک رئالیزم جادویی و پست مدرنیسم و ارتباط آنها با مواد روانگردان
وی این بخش صحبت هایش را اینگونه پایان داد: فروش یک کتاب ملاک خوب بودن آن نیست چراکه سیستم توزیع و تبلیغ و نشر ما معیوب است. ما باید به بحث خاطره نویسی بیشتر توجه کنیم. باید در اصول داستاننویسی اصلاح ایجاد کرده و بر اساس معارف قرآنی آنها را بازتعریف کنیم و تا این تعاریف بر جان و عمل نویسنده ننشیند نباید انتظار داشت آثار دینی خلق کند. رمان دینی نوشتن سخت است و نیاز به تزکیه دارد وگرنه اینهایی که در رئالیزم جادویی و پست مدرن می نویسند که با خماری و استفاده از مواد روان گردان می نویسند.
سلیمانی: چرا ادبیات متعهد نتوانست جریانساز باشد؟
بلقیس سلیمانی که در کارنامه ادبی خود داوری جوایز مختلف ادبی را دارد در نقد گفتههای شاکری عنوان کرد: چرا آن بخش از ادبیات دهه 60 که شما اشاره می کنید نتوانست جریانساز باشد و ریزش داشت و چرا خیلیها جزو غیرخودیها شده و سراغ دیگر ژانرهای ادبی رفتند؟ آیا گسست سیاسی در عرصه ادبیات داستانی هم اتفاق افتاد؟ آیا شما می خواهید ادبیات متعهد را در انحصار دهه 60 بدانید و از ادبیات مذهبی و مقاومت در دهه 40 و 50 که منجر به انقلاب شد صرفنظر کنید؟
نباید اگر از شخصی و جریانی خوشمان نمیآید آن را حذف کنیم
وی ادامه داد: نباید اگر از جریان و یا شخصی خوشمان نمی آید و با مبانی ایدئولوژیک ما همخوانی ندارد او را حذف کنیم.
نویسنده "بازی عروس و داماد" بیان کرد: نویسنده با خطیب و واعظ فرق دارد و برخی نویسندگان این را درنیافتند. در رمان می خواهیم بشر را با بشریت خودش تصویر کنیم این بدین معنا نیست که ما می خواهیم از مبانی شرعی و عرفی خودمان تخطی کنیم. میبینیم که در طول سالها رمان ایرانی هم متولد شده است.
نگاهمان را وسیعتر کنیم
وی افزود: ادبیات دهه 60 شعاری بود. من هم بارها این را گفته ام و حق هم بود که شعاری باشد چراکه در زمان جنگ بودیم و دوره هیجان بود. آن آثار هم تبلیغی بودند و قرار هم نبود تبیینی باشند.چند کار شاخص از آن دوران به جا مانده که خوب است.
عقبنشینی عرفان غربی در ادبیات دهه 80
نویسنده کتاب "بازی آخر بانو" بخش پایانی صحبتهایش را به بررسی وجوه دیگری از ادبیات داستانی دهه 80 اختصاص داده و گفت: در دهه 80 عقبنشینی آثار عرفانی را داریم و این در حالی است که در دهه 70 ادبیات داستانی با آثار پائولو کوئیلو و کاستاندا رواج داشت. البته این آثار چون حامل عرفان غیرخودی بود نتوانست ریشه بدواند ولی در دهه 80 نوعی از صوفیگری آپارتماننشینی رواج یافت.
سلیمانی با اشاره به اینکه شهرینویسی پدیده جدیدی در ادبیات دهه 80 است عنوان کرد: ما قبلا ادبیات قهوهخانهای داشتیم که از دهه 40 تا 60 بسیار پررنگ بود و بسیاری از اتفاقهای داستانی در این فضا شکل میگرفت ولی امروز دیگر کافیشاپها را داریم و حتی پدیده جدیدی به نام پاساژگردی هم بروز یافته و اتفاقا کتابی هم در این فضا نوشته شده است.
روستایینویسی ژانری که میتواند جان بگیرد
وی در پایان توضیح داد: از دیگر موضوعاتی که باید بدان اشاره شود روستایینویسی است که در دورهای داشت جان میگرفت و در سالهای اخیر هم دو نویسنده پرکار با آثار مطرح هم در این ژانر داریم. در دهه اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50 هم در این سبک آثاری نوشته شده و در دهه 60 هم محمود دولتآبادی از اقلیم خراسان نوشت. البته این ژانر با واکنشهایی روبه رو شد مبنی بر اینکه رمان مربوط به فضای شهری است و نباید در آن از روستا نوشت. این منتقدان معتقد بودند ذات رمان مربوط به فضای شهری و چالشهای آن است.
این نشست با سخنان شاکری اینگونه پایان یافت: اگر برخی افراد از ادبیات متعهد حذف شدند خودشان خواستند که حذف شوند وگرنه ما آنها را بیرون نکردهایم البته من به تقسیمبندی اعتقاد دارم و معتقدم ادبیات متعهد باید پالایش شود تا حق هر چه بیشتر جلوه کند.
در فراخوان نشست اعلام شده بود که فیروز زنوزی جلالی نیز یکی از کارشناسان جلسه خواهد بود که وی در این جلسه حضور نداشته و درباره دلایل نبودنش نیز توضیحی ارائه نشد.
نظر شما