دکتر علی محمد ساجدی در گفتگو با خبرنگار مهر درمورد اینکه علوم انسانی بسیار گسترده هستند و عالمان یک علم انسانی به علوم دیگر نیازمند هستند. شما به کدامیک از علوم انسانی دیگر در رشته خود بیشتر نیاز دارید؟ گفت: رشته فلسفه و کلام و حکمت اسلامی در درجه اول یک پیش نیاز دارد و آن منطق است . بنده معتقدم ما علاوه بر منطق کلاسیک به منطق ریاضی نیز احتیاج داریم. بنابراین همزمان و توأمان باید هر دو منطق کلاسیک و ریاضی را خواند. زیرا منطق ریاضی روشهایی را ارائه میدهد که آن روشها برای استدلال بسیار کارساز و مفید هستند. بسان یک ابزار دقیق و خیلی خوب هستند.
وی افزود:برای رشته من مباحث انسان شناسی و روانشناسی و تعلیم و تربیت جدید خیلی مفید است. بحثهایی درباره ذهن،قوه خلاقیت و حافظه و ویژگیهای آنها و یادگیری و یاددهی اینها خیلی به رشته ما کمک میکنند. البته در کنارش بخشهایی از جامعه شناسی بحثهای مربوط به باب مدنیت و بحث تمدنها در بحث نبوت اگر به آنها رجوع شود به رشته ما کمک زیادی میکند و این بحثها کاملتر میشوند. تاریخ هم همینطور، تاریخ رشتهای است که به درد همه رشتههامیخوردعمدتاً کسانی که در علوم انسانی کار میکنند به تاریخ نیاز مبرم دارند.
این عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز در ادامه تصریح کرد: هر کسی که در هر رشتهای که کار میکند باید تاریخ آن رشته را بداند. تاریخ دانشمندان و کسانی که در آن علم تحول ایجاد کردند و آن رشته را جلو بردند و تأثیر گذار بودند همچنین بانیان و مؤسسان آن رشته را باید بشناسد. بطور کلی تاریخ به مفهوم عام و گستردهاش خیلی به همه رشتهها کمک میکند.
این استاد فلسفه و کلام اسلامی خاطر نشان کرد: در رشته من تفسیر متون دینی و روایاتی که در زمینه علوم عقلی است علاوه بر تفسیر قرآن به مباحث کلامیای که ما داریم خیلی کمک میکند . درکل رشته من به خیلی از رشتهها هم بصورت مستقیم و هم گاهی غیر مستقیم ارتباط پیدا میکند.
ساجدی در مورد اینکه در جهانی که به میان رشتهای بودن معروف است شما چگونه با مسئله تخصص کنار میآیید؟ چگونه سعی میکنید متخصص رشته خود باشید همچنین اظهار داشت: اینکه آیا گرایش غالب در جهان علمی امروز گرایش میان رشتهای است یا نه، یا گرایش تخصصی و تجربهای است این خودش جای بحث دارد. اما به فرض اینکه این پیش فرض درست باشد گرایش غالب میان رشتهای باشد من معتقدم که هرکس در رشته تخصصی خودش اگر عمیق بشود و اجتهادی کار کند به نحوی که در آن رشته صاحب نظر بشود نبایداینچنین باشد که فقط ناقل آراء و نظریات دیگران باشد . بلکه خودش باید برداشتی از آن رشته داشته باشد تا بتواند تحلیل ،تفسیر و نقد کند و این نیاز به این دارد که انسان در رشته خودش بطور عمیق فرو رود.
وی افزود: اما برای اینکه اینها از تک بعدی نگری و تک محوری خارج بشوند و ابعاد دیگری را هم ببینند باید نگاهی به سایر رشتههای علوم انسانی بیندازند چرا که سبب میشود که انسان وسعت دید در همان زمینه تخصصی خودش پیدا کند . اگر قرار است نظریه پردازی کند بطور حتم نیاز دارد به شاخههایی از علوم که مجاور و مشابه و به نحوی مرتبط با آن رشته باشند. به آنها سرکشی و ورود پیدا کند.
این استاد فگروه فلسفه دانشگاه شیراز چنین ادامه داد: این نگاه میان رشتهای یک نگاه بسیار لازم وخوبی است ولی نباید سبب بشود که متفکران را از رشته تخصصی خودشان باز دارد. یعنی در واقع همهاش میان رشتهای بشود این میان رشتهای باید به عنوان فرع، و تخصص باید به عنوان اصل مطرح باشند. بله، به تخصصی بودن معتقدم اما میان رشتهای را هم مفید میدانم.
ساجدی در مورد اینکه متخصصان علوم انسانی تاچه اندازه باید از تحولات علوم طبیعی مطلع باشند نیز گفت: در رشته فلسفه بخصوص خیلی به دانستن علوم طبیعی نیاز است چرا که فلسفه مبحثش وجود اعم از وجود طبیعی و ماورا طبیعی است بالاخره بخشی از این وجود ، وجود طبیعی و مادی است و وجود مادی موضوع دانش علوم طبیعی است. کسی که میخواهد فلسفه بخواند در درجه اول باید ریاضیات بداند این نه حرف من بلکه حرف حکمای یونان است. برای اینکه ذهنی آشنا با برهان و استدلال پیدا کند.
وی درپایان یادآورشد: در فلسفه وقتی بحث درباره جسم و حرکت و ماهیت جسم و صورت و ماده است اینها به علوم طبیعی مربوط میشوند یکی از مباحث مهم و عمده در فلسفه همین بحث حرکت است که یک قسم حرکت همان حرکت انتقالی است که در فیزیک مطرح است . دانستن فرمولهای مربوط به حرکت اینها خیلی در عمیقتر شدن بحثهای فلسفی کمک میکنند یا حداقل برای نمونه آوردن و مثال زدن مفید هستند برای اینکه بحث از قالب انتزاعی بیرون بیاید اینجا درست وارد مباحث علوم طبیعی از جمله فیزیک و شیمی میشویم. بنابراین فلسفه نیاز دارد که ازدانش و تحولات علوم طبیعی آگاه باشد.
نظر شما