خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: استادی از اساتید فلسفه ایران تعریف میکرد که چند سال پیش آگهی استخدام بیمارستانی را در انگلستان میبیند که در آن از پزشکان متخصص گوناگون دعوت به همکاری کرده بودند. در پایان لیست بلندبالای اعلام شده اما از فیلسوفان نیز دعوت شده بود که با این بیمارستان همکاری کنند.
استاد فلسفه مذکور که کنجکاو شده بود به آن بیمارستان مراجعه میکند تا پاسخی برای این پرسش خود بیابد که یک فیلسوف به چه کار این بیمارستان میآید؟ پاسخ این بود که آن بیمارستان، بیمارانی لاعلاج نیز دارد که دیر یا زود خواهند مرد و ماههای آخر عمر خود را در آنجا میگذرانند. بنابراین این مواجهه با مسئله مرگ سبب دغدغه خاطر آنها و ظهور و بروز پرسشهایی در باب هستی و وجود، به ویژه پرسش از معنای زندگی میشود و این فیلسوفان کارشان این است که در کنار این بیماران باشند و دست کم به گفتگو با آنها و در صورت امکان یاری آنها بپردازند.
اما آیا ضرورتاً باید با مسئلهای چون مرگ مواجه شد تا پرسش از معنای زندگی به امری جدی تلقی شود؟ دستکم شواهد اینچنین نشان نمیدهند و در شرایط دیگری نیز ممکن است این پرسش خود را آشکار کند و حتی میتوان گفت پرسشی است که گاه و بیگاه اما مدام پیرامون و در درون ما قرار دارد.
"معنای زندگی" کتابی است که این پرسش را در مرکز توجه خود قرار داده است و نویسنده آن میکوشد پرسش "معنای زندگی چیست؟" را تجزیه و تحلیل کند، هر چند اصراری هم بر پاسخگویی به آن ندارد. وی میکوشد نشان دهد که آیا پرسش "معنای زندگی چیست؟" پرسشی اصیل است یا فقط این طور به نظر میرسد که چنین است؟ و آیا پاسخی برای آن وجود دارد و یا اینکه به واقع نوعی شبه پرسش است.
"معنای زندگی" در چهار بخش تنظیم شده است، نخست "پرسشها و پاسخها"، سپس "معنای زندگی"، در ادامه "کسوف معنا" و در نهایت "آیا زندگی همان چیزی است که میسازیدش؟". کتاب نه مقدمه مفصلی دارد (مقدمه آن بیشتر شبیه یک سلام و احوالپرسی ساده با کمی اضافات است) و نه واجد ساختار کلاسیک یک کتاب است بلکه بیشتر به یادداشتهایی میماند درباب پرسش "معنای زندگی چیست؟"؛ یادداشتهایی که حاصل تأملات تری ایگلتون است درباره این پرسش و البته به شدت مخاطبش را نیز به تأمل وامیدارد.
نظر شما