به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه تلویزیونی "گمشده" به کارگردانی راما قویدل روزهای دوشنبه از شبکه یک پخش میشود. وی در گفتگوی مشروح با خبرگزاری مهر درباره این سریال صحبت کرد. در بخش سوم گفتگوی مهر با قویدل، این کارگردان درباره انتخاب بازیگران، احترام به شعور مخاطب، تلهفیلمها، بازیگرانی که چهره نمیشوند و ... صحبت کرد.
*خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و هنر: دقیقاً یادم نیست از چه زمانی سمت انتخاب بازیگر از کارگردانی جدا شد. اما تا جایی که یادم است حبیب رضایی برای اولین بار این کار را در مورد بازیگران فیلم رسول صدرعاملی انجام داد.
- راما قویدل، کارگردان: در آن فیلم من به عنوان دستیار کارگردان و برنامهریزحضور داشتم.
*پس آن گروه به نوعی مبدع سمت انتخاب بازیگر بود؟
- نه دقیقاً. این سمت در سینمای خارج از ایران سمتی کلیدی و مهم بوده و هست. در ایران قبل از "من ترانه پانزده سال دارم"، سمتی به عنوان بازیگردان وانتخاب بازیگر وجود داشت. فکر میکنم اولین بار در فیلم "آژانس شیشهای" ابراهیم حاتمیکیا، آقای رضا کیانیان هم بازیگردان بود و هم مسئول انتخاب بازیگرو هم بازیگر. امیدوارم درست یادم مانده باشد. البته من خیلی به شخصی به عنوان بازیگردان معتقد نیستم، اما به نظرم انتخاب بازیگر سمتی است که باید در هر فیلمی وجود داشته باشد.
این مساله کاملا حرفهای و مهم است، مثلا راما قویدل هر چقدر هم که سابقه کارگردانی یا دستیاری کارگردان داشته باشد هنوز با خیلی از بازیگران از نزدیک کار نکرده است و خیلی از فیلمها و نمایشها و بازیگرانشان را ندیده است و زمان انتخاب بازیگر ممکن است خیلیها در نظرش نباشند. اما بازیگری که در تمام طول مدت بازیگریاش با بازیگران دیگر و بیشتری همراه بوده است و فیلمهای بسیاری را از دید بازیگری و شناخت بازیگران و تواناییهایشان دیده است و به نوعی تمام ذهنش را درگیر بازیگری کرده است، در این زمینه میتواند موفقتر از من کارگردان عمل کند.
*تکلیف فیلمهایی که انتخاب بازیگر در آنها معنی ندارد چه میشود؟
- سمت انتخاب بازیگر مهم و ضروری است و اگر در فیلمی این سمت نباشد بالاجبار این کار به دوش دستیاران کارگردان با مشورت خود او (کارگردان) میافتد. البته این موضوع امری حرفهای نیست، اما از آن جایی که سینمای ما قواعد خاص خودش را دارد، این ماجرا هم از این امر مستثنی نیست. مثلا خیلی وقتها برنامهریزی و دستیاری کارگردان که دو مقوله کاملا متفاوت است بر عهده یک نفر گذاشته میشود.

*تا به حال پیش آمده در مجموعهای از انتخاب بازیگرانتان ناراضی باشید و احساس کنید این مساله به کلیت کار هم لطمه زده است؟
- خیر. در تمام مدتی که کارگردانی کردم همیشه انتخاب بازیگران کارهایم بر عهده خانم کرامتی بوده و چنین چیزی پیش نیامده است. اما زمانی که دستیار کارگردان بودم خیلی وقتها پیش میآمد که با بازیگران منتخب موافق نبودم. اما چون خیلی به من مربوط نمیشد، حرفی نمیزدم.
*شما تله فیلم زیاد ساختید...
- زیاد؟ پنج تا بیشتر نبوده است.
*منظورم این است که تله فیلمهایتان دیده شده است.
- سپاسگزارم. البته یکی از تله فیلمهایم هنوز پخش نشده است.
*دلیل خاصی دارد؟
- تقریباً. "بیم موج" محصول شبکه یک سیماست. درست بعد از سری اول "عملیات 125" ساخته شد. ظاهراً مشکلاتی برای پخش دارد و بعد از برطرف شدن این مشکلات، قرار است پخش شود.
*کارگردانهای تله فیلمهای ما دو دسته هستند یکی آنهایی که بازیگران چهره برای فیلم هایشان انتخاب می کنند و دسته دیگر هم کسانی هستند که فیلمنامههای خوب را با نابازیگر کارگردانی میکنند. شما جز کدام دسته هستید؟
- هر فیلمی ساختار و ترکیب خودش را دارد و نمیشود در این مورد قضاوت کلی کرد. نمیشود گفت همه نقشها را بازیگرها یا نابازیگرها باید بازی کنند. من به بازیگر اعتقاد دارم اما به چهره نه! مهم بازیگر بودن طرف است میخواهد این بازیگر چهره باشد یا نباشد.
*میتوانید مثال بزنید. مثلا بازی کدام بازیگر به نظر شما خوشایند است؟
- من در کارهایم با بازیگران بسیار خوب و بزرگی کار کردهام که اگر بخواهم از کسی نام ببرم، موضوع کمی پیچیده میشود. به نظرم تعریف بازیگر چهره، با بازیگر و چهره کاملا متفاوت است. ما بازیگران خوبی داریم که به سبب تواناییشان چهره میشوند. بازیگران خیلی خیلی خوبی داریم که چهره نمیشوند و نخواهند شد و خیلی وقتها هم چهرههایی داریم که بازیگر نمیشوند.
*در مورد دسته دوم فکر میکنید چرا بعضی از بازیگران خوب هیچ وقت چهره نمیشوند؟
- این مساله به سلیقه مخاطب برمیگردد که بسیار شناور و متغیر است. این مخاطب است که چهرهها را می سازد. مخاطب تصمیم میگیرد بازیگر یا نابازیگری را به عنوان چهره بشناسد یا نشناسد. من و گروهم تا به حال در ساخت فیلمها به این مساله توجه نکردهایم. مثل خیلی موارد دیگر. شاید خیلی از کارگردانها که قرار است فیلمنامهای را بسازند، بین ساختار فیلمهای سینمایی و تلویزیونی تفاوت قائل شوند. ولی از نظر من چنین نیست. البته منظورم موارد مشخصی نیست که قاب کوچک تلویزیون باعث اش میشود و ملاحظاتی که کارگردانان در مورد اندازه نماها در تلویزیون لحاظ میکنند. به نظر من نکته قابل توجه در این میان دستور زبان فیلم است. من خیلی تفاوتی اساسی بین ساختار یک فیلم تلویزیونی و فیلم سینمایی قائل نیستم.
به نظرم خود صحنهها بر اساس دستور زبان سینما با شما حرف میزنند که باید چطور گرفته شوند. کارگردانی فیلم و دستور زبان سینما به این شکل است که هر نمایی بر اساس مفهومش یک اندازه، یک عدسی، یک حرکت دوربین و یک میزانسن درست، بیشتر ندارد و کارگردانی یعنی پیدا کردن همه این درستها. کار کارگردان ترجمه است، ترجمه کلمات فیلمنامه به تصاویر.
*همه اینهایی که شما میگویید درست است اما مجموعهها و فیلمهایی که در تلویزیون پخش میشوند این حساسیتها رعایت نمیشود. شاید به نوعی چون مخاطب تلویزیون مخاطب عام است توجهی به این نکات نمیشود.
- به این موضوع از طرق مختلفی میشود نگاه کرد. مقوله خیلی پیچیدهای است و من صلاحیت این را ندارم که در مورد آن حکمی بدهم. آن چه این جا میگویم خوانش من از موضوع است و شاید با نظرات دیگر دوستان همسو نباشد. من احساس میکنم رعایت نکردن این حساسیتها ممکن است چند دلیل داشته باشد.
اولین و به نظرم مهمترین دلیل آن این است که در سالهای گذشته، چند کار تلویزیونی که ساختار منسجم و محکمی نداشت و تقریباً هیچگونه رگه از هنر در آن دیده نمیشد، به دلیل شرایط خاص زمانی و اجتماعی، با اقبال بسیار زیاد مخاطب مواجه شد و سازندگان آن کارها با توجه به استقبال گسترده مردم، به اشکالی گوناگون، این کارها را با همان ساختار هنری ضعیف، تکرار کردند و از قضا توفیق آن آثار هم کراراً تکرار شد. این امر باعث شد که سایر سازندگان هم به این نوع کار روی بیاورند و دایره بسته یک نوع کار سهل و سطحی فضا را در بر بگیرد و دامنه آن حتی به سینما هم کشیده شود و تا مدتها یکهتاز این دو عرصه باشد. وجوب و لزوم چنین کارهایی واضح و مشخص است ولیکن مشکل، عدمِ وجود سایر آثار هنری و خاص و یا حداقل، قلُت وجود آنها بود.
کثرت این جنس کار سطحی باعث شد ذائقه مخاطب با گذشت زمان تغییر نکند و سلیقه مخاطبی که مدتها با این نوع کارها مواجه بود و تکیه کلامهای شخصیتهای آن کارها تبدیل به زبان محاوره شده بود، هیچ نوع پیچیدگی در معنا و لزوم تفکر را بر نتابد وتحمل نکند. حال به نظر میرسد که این مساله با درایت مدیران و سازندگان کارهای تلویزیونی مرتفع شده یا دست کم به حداقل رسیده باشد.
گاهی هم کم توانی خود سازندگان فیلمها و کم اطلاعیشان از نحوه ساخت فیلم باعث نمود این ضعفها میشود. گاهی هم هر دو با هم تاثیر گذار است و ممکن است بعضی وقتها هم محدودیتهای زمانی باعث ضعف یک کار شود. آنچه که مهم است این است که مخاطب امروز تلویزیون بهترین سریالهای دنیا را دیده و میبیند. او فیلمهای خوب را هم دیده است و نمیتوانیم بگوییم چون مخاطب ما مخاطب تلویزیون است، برای ساخت فیلمها کم کاری کنیم. مخاطب با شعور است و فرق بین کار بد و خوب را میداند. ممکن است کار ضعیف را هم ببیند و کارهای به لحاظ هنری ضعیف مخاطب میلیونی هم داشته باشد؛ اما مخاطب تشخیص میدهد که این دو جنس کار با هم متفاوت هستند.

*شما تا چه اندازه در فیلم هایتان به شعور مخاطب احترام میگذارید؟
- به اندازه تمام توانم.
*شما در چند فیلم به عنوان دستیار کارگردان فعالیت کردید؟
- دقیقاً نمیدانم. اما میدانم که کارم در سینما را از سال 1367 با گویندگی شروع کردم و بعد به دلیل محصل بودنم به صورت پراکنده دستیاری کارگردانی را تجربه کردم. فکر میکنم در 15 فیلم و سریال به عنوان دستیار کارگردان کار کرده باشم.
*دستیاری کارگردانی را برای این شروع کردید که در نهایت کارگردان بشوید؟
- شاید!
*فکر میکردید پیش نیاز کارگردانی این است که دستیار کارگران بشوید؟ این پتانسیل را در خودتان نمی دید که مثل یکی از کارگردانهای امروز، پرشی داشته باشید و بدون هیچ مقدمه چینی اولین کار بلندتان را کلید بزنید؟
- شرایط من شرایط خاصی بود، چرا که در خانوادهای فرهنگی متولد شدم و پدرم کارگردان بود و کارگردان محترمی هم بود.
*الان هم از ایشان به عنوان کارگردان محترمی یاد می شود.
- ممنونم. اما از آن زمان تا کنون شرایط سینما تغییر کرد و پدر هم به دلایلی کم کار شد و متاسفانه شرایط سخت و بسیار تلخی را هم گذراند؛ تلخیای که تا فوت و حتی پس از فوتشان هم ادامه داشت.
*به واسطه حضور پدر در سینما و تلویزیون ورود شما آسانتر از هنرمندان دیگر نبود؟
- ورود من به جهان سینما از یک لحاظ آسان بود اما از طرف دیگر به خاطر شرایط عجیب و غریب سینمای ما ورودم کمی سخت هم بود. در بدو ورود تمام ذهنیاتی که در مورد پدرم وجود داشت به سوی من معطوف میشد. زمانی کار در سینما را آغاز کردم به دنبال شغلی بودم که سایهای در کنار پدر به حساب نیایم به همین خاطر خیلی به کارگردانی فکر نمیکردم با اینکه واقعا کارگردانی را از ته دل دوست داشتم. هم زمان با تحصیل در رشته ریاضی فیزیک دبیرستانی، به هنرستان موسیقی رفتم و درس موسیقی خواندم؛ اما نتوانستم موسیقی را ادامه دهم. بعد در سینما بسیار شاخه به شاخه پریدم.
*از این شاخه به شاخه پریدن پشیمان نیستید؟
- به هیچ وجه. با حرفههای مختلف سینما آشنایی پیدا کردم اما معتقدم هر آنچه از سینما آموختهام در اتاق تدوین بوده است.
*حالا که به کارگردانی رسیدید برای دستیار کارگردان مثل انتخاب بازیگر فایل جداگانهای باز میکنید؟
- معتقدم در سینمای ما دستیاری اساسا طبیعیترین کانالی است که شما را به کارگردانی میرساند؛ اما لزوما یک دستیار خوب کارگردان خوبی نمیشود. ممکن است شرط لازم برای کارگردانی دستیاری باشد، اما قطعا شرط کافی نیست. شما همین که روانشناسی گروه و چیدن صحنه را بشناسید، خیلی خوب است و دستیاری به شما این مسائل را می آموزد، اما دستیاری به نوعی یک فن است و کاری هنری محسوب نمیشود.
*یعنی به نظر شما دستیار کارگردان نیاز به تخصص ندارد؟
- قطعا دارد. خود من سالها به این حرفه مشغول بودم و کسانی که امروز در این سمت با من همکاری میکنند از بهترینها هستند و نتیجه این موضوع را میتوانید در "گمشده" ببینید. به عنوان مثال سهم مهمی از بازی این دو پسر بچه مریم سلیمیان مرهون زحمات دستیار من است.
*برگردیم به دستیاری کارگردان.
- به نظرم این کار پیچیدگیهای خاص خودش را دارد و یک شغل کاملا مجزا است و در عین حال رابطه لازم هم با کارگردانی ندارد.
*یعنی دستیار کارگردان میتواند تا آخر عمر کاریاش دستیار باقی بماند؟
- زمانی که از یک دستیار کارگردان خارجی بپرسیم چرا شما کارگردان نشدهاید، تعجب میکند و میگوید چرا باید این اتفاق بیفتد؟ اما انگار ما در سینمایمان برای کارگردان شدن باید یک پروسه دستیاری را طی کنیم و بعد هم کارگردان بشویم.
*یا مثلا فیلم کوتاه بسازیم.
- البته باز هم با شرط لازم مواجهیم که کافی نیست!
------------------------
گفتگو: الهام نداف
نظر شما