دکتر مارک تبیت استاد فلسفه در دانشگاه ردینگ در مورد تعریف تفکر اصیل و شاخصهای آن به خبرنگار مهر گفت: تفکر اصیل فوت و فن و مال التجاره فلسفه است. آموزش هنر و مهارت فکر کردن و استدلال کردن به نحو شایسته چیزی است که فیلسوفان انجام میدهند.
وی تصریح کرد: ما به دانشجویان میآموزیم فرضها و اصول ثابت را مورد پرسش قرار داده و استدلالهای نادرست و ناقص را مورد شناسایی قرار دهند. فیلسوفان به دانشجویان خود آموزش میدهند سفسطه را شناسایی و خطر لفاظیهای خطرناک را یادآور شوند.
تبیت با اشاره به اینکه تفکر در عبارت "تفکر اصیل" نوعی توانایی و قابلیت است. این نوع تفکر به معنای تفکر توسط خود شخص است، گفت: سؤال این است که ما به چه نوع تفکری نیاز داریم؟ بزرگترین کلیشهای که در این مورد وجود دارد این است که "به طور کلی فکر کن". همه افراد این موضوع را بیان میکنند ولی کمتر کسی آنرا انجام میدهد.
حوزههای معرفتی با یکدیگر پیوند خوردهاند
مؤلف "مقدمهای بر معرفتشناسی" تأکید کرد: نیاز داریم این موضوع را دریابیم که هر حوزه معرفتی به حوزه دیگری پیوند خورده است. ترکیب و تلفیق این حوزههای معرفتی و بهره گرفتن از آنها نیاز به ترکیبی از "خرد و استدلال" و "تخیل و خلاقیت" دارد. این به معنای تفکر با همه اجزای مغز است و نه فقط تفکر بر اساس یک نیم کره از مغز.
تبیت افزود: به عبارت دیگر تفکر مبتنی بر تعقل و تخیل، همه مغز را به خدمت میگیرد. این نوع تفکر را نمیتوان حداقل به صورت مستقیم آموزش داد ولی میتوان آنرا تشویق کرد. تخیل و تصور: این چیزی است که انسان را از حیوان متمایز میکند. تحلیل موشکافانه را با تخیلات ترکیب کنید، خیلی از نظریهها درصدد خاموش کردن این تفکر بوده و هستند.
نمیتوانیم بگوییم تفکر از چه نقطهای آغاز میشود
وی تصریح کرد: بیایید یک گام به عقب برداریم، تعریف تفکر غیر ممکن است. بر این اساس در قید تفکر اصیل نباشید. حال چرا تفکر قابل تعریف نیست. علت این است که مرزها و کران پایین آن را به طور مشخص نمیتوان معلوم کرد.
استاد دانشگاه ردینگ یادآور شد: بعبارت دیگر نمیتوانیم بگوییم که تفکر از چه نقطهای آغاز میشود. همچنین نمیتوان سطح آگاهی ادراکی چیزهایی را که به تفکر تبدیل میشوند مشخص کنیم. این آگاهیها هستند که تبدیل به تفکر میشوند، در واقع این آگاهی جایگزین تفکر و یا مکمل آن نمیشود.
وی با تأکید بر اینکه تفکر آگاهانه دربردارنده آگاهیهای پیشاانعکاسی است و خود شکلی ارتقا یافته از آگاهی است، گفت: حال باید مشخص کنیم چه چیزی واقعی و اصیل است و چه چیزی واقعی و اصیل نیست. چه نوع تفکری را ما غی واقعی و غیراصیل میدانیم، اندیشه انتقادی سطحی در سطح یک چیز غوطه ور است و به اعماق فرو نمیرود.
تبیت بر آن است که اگر توجه و نقد به الگوهای بازتولید شده باشد منجر به همان الگوهای پیشین میشود و همان الگوها را بازتولید خواهد کرد. کسی که اینچنین اندیشه میکند ترس از افتادن در یک شکاف و خلاً دارد و میترسد از لبه دنیا به پایین پرت شود.
انسان تنها موجودی است که بر زبان خود کنترل دارد
وی با اشاره به اینکه تفکر اصیل با پرسش از چیزهای موجود و الگوهای تثبیت شده آغاز میکند، گفت: تفکر اصیل این پرسش را مطرح میکند که چرا من باید اینگونه فکر کنم، آیا این من هستم که افکارم را میسازم، به چه میزان بر افکارم کنترل دارم، در مورد این سؤالات نوعی پیچدگی وجود دارد.
مؤلف "فلسفه وایتهد" با تأکید بر اینکه تفکر اصیل درصدد ارتباط با منشأ خود است و با اینکه چه چیزی مشوق و برانگیزاننده آن بوده است پیوند برقرار میکند، یادآور شد: تفکر اصیل باید گفتار و زبان خشن را که در میان زبان ما وجود دارد و مورد پذیرش قرار گرفته را مورد بازشناسایی قرار دهد، چرا که انسان تنها موجودی است که بر زبان خود کنترل دارد.
نظر شما